توصیه هایی برای مدارا و بهبود مشکلات کودکان مبتلا به اوتیسم. قسمت دوم

دوستان عزیز  و همکاران گرامی و خواننده های همیشه همراه .

سلام گرم بنده را در این زمستان سرد پذیرا باشید .

بدون مقدمه چینی به سرغ پست دوم درمانها و توصیه های سودمند مرتبط با اختلال اوتیسم می رویم :

 

 

دوم )  مشکلاتی که در زمره ی اختلالات همراه با اوتیسم قابل بررسی هستند :

این مشکلات شامل آن دسته از مواردی هستند که معمولا در تمامی کودکان مبتلا به اوتیسم قابل پیگیری و مشترک است با این وجود علامت تشخیصی اوتیسم نیست.  یعنی نمی توان گفت که چون کودکی مشکل ادراکی دارد حتما مبتلا به اوتیسم است اما می توان این فرض را داشت که کودکی که مبتلا به اوتیسم است به احتمال قریب به یقین دچار مشکلات ادراکی نیز هست . ( مثال همان گرد و گردو است )

در دسته بندی این پست  این مشکلات را به این ترتیب در نظر گرفته ام و در خصوص تک تک شان به تفصیل به مطالبی اشاره کرده ام :

الف ) مشکلات حسی و پردازش حسی

ب ) مشکلات ادراکی

ج ) مشکلات شناختی

د ) مشکلات رفتاری

ه ) مشکلات عاطفی هیجانی  



 

 

 

الف ) مشکلات حسی و حرکتی

که به عنوان نمونه هایی از آن می توان به این موارد اشاره کرد .

اختلال یکپارچگی حسی و اختلال پردازش حسی ، رفتارهای حس جویانه ، رفتارهای تدافعی حسی، مشکلات تعادلی و نا امنی جاذبه ای، الگوی ناصحیح حرکتی و ...

به عنوان یک قاعده ی کلی ، در خصوص این دسته از مشکلات باید به این موارد دقت کنیم :

1 ) سن کودک :

اگر سن کودک زیر 2 سال باشد ، می توان از روش های حسی حرکتی و ارائه ی input های حسی و حرکتی به او کمک گرفت . اگر سن کودک بین 2 تا نهایتا 6 سال است ، بهترین روش کار با این کودکان درمان به روش یکپارچه سازی حسی است و برای کودکان بالاتر از 6 سال ، درمان های یکپارچه سازی حسی متاسفانه به علت کاهش انعطاف پذیری سیستم عصبی و افول سرعت سیناپس زایی در مغز ، چندان موثر نیستند و بهتر است به سمت استفاده از رویکردهایی نظیر رژیم حسی برویم . 

2 ) آمادگی کودک :

گاهی به هر دلیلی کودک دچار اضطراب شدیدی است که امکان ورود به روش های درمانی و حسی حرکتی را نمی دهد. به عنوان مثال خاطره ی خیلی بدی از کلینیک کاردرمانی داشته و از شدت تحریکات و یا دردناکی تحریکات غیر استاندارد و ... دچار ترس فراوانی است . اکیدا توصیه می کنم که با این دسته از کودکان ، تا زمانی که به شما اعتماد نکرده اند ، از روش های یکپارچه سازی حسی و ... استفاده نکنید. در عوض می توانید به خانواده آموزش هایی را در خصوص رژیم حسی و یا برخی تمرینات بی خطر حسی بدهید . در حقیقت کار را به فردی بسپارید که کودک به او اعتماد دارد . از دیگرموارد ناآمادگی کودک می توان به تب و بی حالی و خواب آلودگی و گشنگی و یا پر بودن شکم و ... اشاره کرد .

3 ) تشنج و یا احتمال تشنج

یکی از چالش برانگیز ترین تصمیم ها در زمینه ی ارائه ی مداخلات حسی ، احتمال بروز ، تشدید و یا فعالسازی حملات تشنجی است . گاهی ممکن است تحریکات حسی ، حتی در دامنه ی ملایم و نرمال ، به منزله ی Aura  عمل کند . از این رو حتما قبل از آغاز تمرینات حسی ، پرونده ی پزشکی کودک را بررسی کنید تا مطمئن باشید که کودک سابقه ی موردی نظیر امواج مغزی شبه تشنجی ، تشنج و یا استفاده از داروهای تشنجی نداشته باشد . در این خصوص تصمیم گیری نهایی را برای ارائه ی تحریکات حسی ، با یک کاردرمانگر با تجربه در میان بگذارید و کسب تایید از متخصص مغز و اعصاب را در دستور کار خود قرار داده و قیم قانونی کودک را که معمولا والدینش هستند از مخاطرات و فوائد این درمانها آگاه کرده و رضایت ایشان را جلب کنید .

 

در درمانهای حسی حرکتی یا Sensorimotor   ، مشارکت و انگیزه ی کودک گرچه مورد استقبال و توصیه شده است ، اما شرط لازم برای ارائه ی درمان نیست . به عنوان مثال ارائه ی ماساژ های حسی ، استفاده از برس های استاندارد برای تحریک حسی ، استفاده از ماساژ های لمس عمقی ، کار با گل و شن ،  تحریکات دیداری و شنیداری در اتاق تاریک ، استفاده از استخر مخصوصا اگر با تحریکات بینایی همزمان همراه باشد ، استفاده از موسیقی در محیط زندگی ، ارائه ی تحریکات بویایی و چشایی ، تمرینات و بازی های تعادلی ، تاب دادن و چرخاندن کودک ( با رعایت احتیاط ) و... سودمند است. در ارائه ی این تحریکات ، مشارکت کودک اگر فقط درهمین حد باشد که از دریافت تحریکات دچار بی قراری شدید نشود کافی است و می توان خانواده و کودک را با برنامه ی درمانی همراه کرد و تحریکات را با ریتم و سرعت و توالی استاندارد به کودک ارائه داد . برای حصول اطمینان از استاندارد بودن تحریکات ، باید دقت کنیم که اولا درمانگر از دانش کافی در زمینه ی تحریکات حسی حرکتی برخوردار باشد ، ثانیا از وسایل و تجهیزات استاندارد برای ارائه ی تحریکات استفاده کند . ثالثا با دقت به پاسخ های فیزیولوژیک و بافتی کودک به تحریکات دقت کند و شدت و میزان ارائه ی تحریکات را نه فقط بر اساس آموخته های کتابی بلکه با توجه به همین پاسخ های کودک تنظیم و هماهنگ کند . نکته ی خیلی مهم دیگری که در این زمینه باید مطرح شود این است که ارائه ی تحریکات حسی ، از آن دسته تمرینهایی نیست که هرقدر بیشتر باشد تاثیرش بهتر می شود . یا هر قدر شدید تر باشد تاثیرش زودتر رخ بدهد . ما باید به صورت استاندارد و رعایت آرامش و اخلاق تحریک حسی و حرکتی را ارائه بدهیم و به مغز و سرعت سیناپس زایی و انعطاف پذیری عصبی فرصت بدهیم تا این داده های حسی را پردازش و دریافت کند . به این ترتیب ، درمانگر عزیزی که فکر می کند وجدان کاری یعنی این که با برس ، آنقدر به پوست کودک بکشد که پوست کودک تا 2 یا 3 روز متوالی ، حساس و قرمز رنگ و ملتهب بماند ، بهتر است مقداری بیشتر با کتابهای درسی که در دوران دانشگاهش مطالعه می کرده مانوس شود .  

در درمانهای یکپارچه سازی Sensory Integration Therapy   که دوستان عزیز می دانند بطور ویژه ای مرهون زحمات خانم آیرز بوده است ، انگیزه و مشارکت فعالانه ی کودک در فعالیت های معنادار شرط اساسی و لازم است . کودک باید احساس کند که مشغول فعالیتی پرمعنا و غالبا لذت بخش است . پس شن و گل مالیدن به بدن کودک ( که تحریک لمسی سودمندی برای کودک زیر 2 سال است ) تبدیل می شود به سفالگری و شن بازی و خانه بازی و ماشین بازی در شن و کنار شن های ساحل دویدن و ساخت قلعه ی شنی و .. ، به همین ترتیب برف بازی ، اسب سواری ، شنا کردن و آب بازی ، تاب و سرسره بازی ، فرقون ( فرغون ) بازی ، رقص و موسیقی و تقلید حرکات حیوانات و عمو زنجیر باف و کشتی گرفتن با بابا و دنبال هم دویدن و غلت زدن روی چمن ها و تقلید سینه خیز رفتن در قالب سرباز بازی و جنگ بازی و ...

در برنامه های رژیم حسی یا Sensory Diet  ، در حقیقت به علت بالاتر بودن سن کودک و این که انتظار انعطاف پذیری سیستم عصبی آنچنانی برای تعدیل آستانه های حسی و Sensory Modulation   نمی رود ، درمانگر به سمت الگوهایی می رود که مدارای کودک با محیط بیشتر شود . مثلا به خانواده آموزش می دهد که اگر کودک دچار تدافع لمسی است ، لباس های یقه دار ، مارک و برچسب دار و لباس هایی که خط دوختش تن کودک را اذیت می کند بر تن او نکنند تا او آرامش بیشتری داشته باشد . یا به خانواده می آموزند که چگونه می توان با استفاده از یک جلیقه ی سنگین و یا لباس نسبتا تنگ ، به کودک لمس عمقی داد تا او آرامش بیشتری داشته باشد . به خانواده در خصوص دستکاری و تنظیم بوها و نورها و صداهای پیرامونی در محیط منزل و مدرسه ی کودک آموزش هایی می دهند تا این محیط ها برای کودک آزاردهنده نباشد و به تبع آن می توان انتظار داشت که همراهی و مشارکت و رفتارهای نرمال تری از کودک مشاهده کنیم .

 

ب ) مشکلات ادراکی

نظیر ادراک شنیداری ، ادراک بینایی ، ادراک حرکتی ، توالی حرکتی ، برنامه ریزی حرکتی و کنش سازی (پراکسیا) ،  تعادل، هماهنگی های حرکتی و ...

می توان این دسته از مشکلات را در ادامه ی بدکارکردی ها در پردازش حسی و یکپارچگی حسی قلمداد کرد .

ارائه ی تمرینات با مبتنی بر اصول یادگیری حرکتی ( Motor Learning ) ، تمرینات ادراکی حرکتی ( Perceptual Motor ) ، کار بر روی Motor Planning ، بهبود الگوهای تعادلی در قالب فعالیت های متوالی حرکتی و بدنی ، استفاده از یکپارچه سازی شنیداری یا تمرینات تربیت شنیداری (Auditory Integration Training -AIT-  ) ، تمرینات در زمینه ی بهبود الگوهای هماهنگی چشم و دست و بهبود مهارتهای حرکتی ظریف شامل کنترل حرکات چشمی( ( Ocular motor coordination/control و همچنین مهارتهای دستی Manual Dexterity   و ارتقا سطح توانمندیهای حرکتی درشت Gross motor function ، تمرینات ادراک بینایی در اتاق تاریک ، استفاده از بازی های کامپیوتری نظیر نینتندو وی Nintendo Wii و ایکس باکس X Box و کاگنی پلاس Cogni-plus  ، تقلید آینه وار حرکات ، بازی پانتومیم ،  راه رفتن داخل نردبانی که افقی بر روی زمین قرار داده شده ، تمرین پرش ، گردو شکستم ، راه رفتن بین موانع ، راه رفتن بر روی سه پایه ، عبور سینه خیز از داخل تونل ، حمل اشیاء ، تمریناتی شبیه ایروبیک ، شوت کردن توپ ، نواختن بلز و اگزیلوفون و سازهای کوبه ای ساده ، بازی با ماشین کنترلی ، کار با خمیر پاتی ، بازی های خانه سازی و کار با مکعب و آجره ها ، بازی با چوب کبریت و هزاران هزار تمرین متنوع که با اهداف پیشتر اشاره شده همخوانی داشته باشد ، همگی سودمند و نافع هستند .  

 

ج ) مشکلات شناختی

نظیر سطح انگیختگی Arousal level  ، توجه عمومی General Attention ، توجه اختصاصی و تمرکز Selective attention and concentration  ، توجه پایدار Sustained attention ، کنترل توجه   Control of attention حافظه ی کوتاه مدت – کاری ، Working memory  ، اطلاعات عمومی در خصوص مفاهیم شناختی General knowledge about basic concept و ... تنها نمونه هایی از موارد شناختی هستند .

به درمانگران عزیزی که تمایل دارند در این زمینه ، به موفقیت های فراتر از عادی برسند توصیه می کنم ، حتی الامکان با رعایت اصول و چارچوبهایی که شما را از فلسفه ی کاردرمانی دور نکند ، دانش زمینه ای خود را در زمینه های نوروفیزیولوژی ، نوروآناتومی ، نوروساینس ( مخصوصا علوم اعصاب شناختی ) ارتقا بدهند و مخصوصا مقالاتی در زمینه ی کارکردهای اجرایی یا آنچه از آن به Executive function  نام می برند را مطالعه کنند .

این دسته از تمرینات و تکنیکها آنقدر متنوع و وسیع هستند، آنقدر زود به زود در دنیای علوم اعصاب در حال به روز شدن هستند و آن چنان به تواناییهای سطح پایه Baseline کودک وابسته هستند که برای هر کودک از سطحی و با تکنیکی شروع می شود و آغاز و ادامه ی متفاوت و منحصر به فردی دارد.

با این وجود استفاده از برنامه های آموزشی ، کار در اتاقک های نسبتا کوچک ( کابین مانند ) ، ایزوله و آکوستیک ، استفاده از فضای اتاق تاریک ، حذف عوامل محیطی که مخل توجه کودک می شوند ، فعالیت های ترسیمی ، کار با کارت ( نظیر سورت کردن کارتها – Wisconsin Card Sorting  ) ، بهره گیری از مبانی تکنیک هایی نظیر Visual Scheduling ، آموزش از طریق قصه گویی و شعر خوانی ، آموزش از طریق عروسک بازی و بازی با حیوانات پلاستیکی ، آموزش به روش چند حسی فرنالد ، بهره مندی از مبانی آموزشی مکتب های والدورف ، مونته سوری ،روش PRT ( Pivotal Response Training  )  و روش تحلیل کاربردی رفتار Applied Behaviour Analysis  ( ABA ) ، یا تحلیل کاربردی رفتار بصورت فشرده Intensive Behaviour Analysis ( IBA ) و استفاده از تکنیک های لوواس تراپی .

به واقع این که برای چه کودکی از کدام رویکرد و تکنیک استفاده کنیم به فاکتورهای متعددی بر می گردد .

صرف نظر از تعصب هرکدام از ما به آنچه بلدیم ( و متاسفانه پوچ انگاشتن چیزی که سایرین بلدند و ما فقط چیزهایی از آن شنیده ایم و در آن متبحر نیستیم !!! ) ، پیشنهاد کلی و کاربردی ای برایتان دارم :

سعی کنید تا حد امکان با کودک مبتلا به اوتیسم ، همانند کودک نرمال رفتار کنید و برنامه ی آموزش و تمرینات شناختی را پیش ببرید . اگر دیدید که واقعا توانایی یادگیری به روش کودکان نرمال همسن را ندارد ، تمرین و فعالیتی که خواسته اید با او انجام دهید را یک پله ساده تر کنید .. اگر دیدید که با ساده تر کردن تکلیف و فعالیت ، گرهی از مشکل باز نشده و کودک قادر به یادگیری آن مبحث نیست ، بهتر است روش آموزشتان را یک پله ساده تر کنید.

بیایید با مثالی ساده ، پله پله پیشنهادم را بررسی کنیم .

فرض کنید کودکی  5 ساله مبتلا به اوتیسم به شما مراجعه کرده . شما از او می خواهید که به کارت های حیوانات نگاه کند و حیوانات وحشی را از اهلی جدا کند . می بینید که کودک با وجود تلاش و رغبت برای انجام این کار قادر به انجام آن نیست . حال آن که شما از کودکی نرمال و 5 ساله انتظار دارید بتواند این کار را براحتی انجام دهد .

حال نوبت این می رسد که سطح تکلیف را ساده تر کنید . مثلا به او بگویید حیوانات را از اشیا جدا کند . و اگر باز هم نتوانست ، روبرویش یک کارت مثلا جاروبرقی گذاشته و یک کارت گاو .. و از او بخواهید که کارت حیوان یا کارت گاو را به شما بدهد. دقت کنید که تا الان در حال ساده تر کردن تکلیف بوده اید ولی کودک قادر به پاسخگویی نبوده است .

حال نوبت این است که باز نگری ای در روش آموزشی تان داشته باشید.

کودکان نرمال 5 ساله ، توانایی یادگیری مشاهده ای و یادگیری اجتماعی دارند . یعنی بدون این که کاری را خودشان انجام داده باشند ، با مشاهده ی آن کار توسط سایرین ، آن فعالیت را یاد می گیرند . اما به نظر می رسد کودک اوتیسم 5 ساله ی داستان فرضی ما ، توانایی یادگیری مشاهده ای نداشته و با ساده کردن تکلیف هم قادر به پاسخگویی نیست . حال توبت این است که از روش شرطی سازی کنش گر ( عامل ) Operant Conditioning   استفاده کنید . در حقیقت شما روش آموزشتان را یک سطح پایین تر آورده اید .  در این حالت مثلا صبر می کنید تا کودک بطور اتفاقی کارت گاو را در دستان شما قرار دهد و این رفتار او را با تشویق و یا جایزه و یا افرین و ... مورد تقویت قرار می دهید . یعنی صبر می کنید که رفتار هدف را انجام بدهد و شما آن را تقویت کنید . سپس با تکرار فراوان تمرینهای مشابه ، کودک می تواند بیاموزد که حیوانات چه فرقی یا فرقهایی با اشیا دارند و ... . اما اگر این کودک حتی با روش شرطی سازی کنش گر نیز قادر به یادگیری نبود ، یعنی از جهت وضعیت انگیختگی و سطح توجه و ...( و حتی هوش بهر )  پایین تر از حدی بود که با تکرار تکنیک های شرطی سازی کنش گر به پاسخ مطلوب برسد ،  نوبت این فرا می رسد که از سطح پایین تر آموزش که همانا شرطی سازی کلاسیک است استفاده کنیم . در این روش خود شما کارت درست را در دست کودک قرار می دهید و او را ترغیب می کنید که کارت را به شما بدهد . سپس او را تشویق می کنید . در حقیقت او را به نحوی مستقیم تر هدایت می کنید تا رفتار هدف را انجام دهد . شاید ماهیت تمرینی که مثال زدم ، به گونه ای باشد که آموزشش به روش شرطی سازی کلاسیک ، آموزشی بی فایده و مسخره به نظر بیاید با این وجود تنها قصد داشتم بطور خلاصه این را بگویم :

اول سطح سختی تکلیف را کاهش دهید و اگر نافع نبود ، سطح آموزش و یادگیری را از مشاهده ای به سمت کنش گر و یا از کنش گر به سمت کلاسیک هدایت کنید .

حال برایتان تا حدودی ملموس تر است که برای کدام کودک مبتلا به اوتیسم از کدام روش استفاده کنیم .

اگر دقت کنید ، آموزش از طریق عروسک بازی ، بازی با حیوانات پلاستیکی ، خاله بازی و فعالیت هایی نظیر ترسیم نقاشی و .. به درد کودکانی می خورد که با وجود ابتلا به اوتیسم در سطح بالایی از آمادگی شناختی و یادگیری و ذهنی هستند و به روش یادگیری مشاهده ای توانایی یادگیری دارند .

در حالی که استفاده از تکنیک هایی نظیر مونته سوری و PRT  که اشاره ی مختصری به آن شد ، برمبنای آموزش به روش شرطی سازی کنش گر هست .

روش هایی نظیر ABA و IBA  و لوواس تراپی هم ، مخلوطی از روش های شرطی سازی کلاسیک و کنش گر را در بر می گیرد .

توصیه ای که در تمام مدت کارم در ایران به همکارانم و خانواده های مراجعینم داشته ام ، این مطلب بوده که :

حیف است که کودکی که توانایی یادگیری اش در سطح یادگیری به روش مشاهده ای است را تحت درمانهای شرطی سازی کلاسیک و کنش گر قرار بدهیم . این روش مثل این است که با لامبورگینی در ترافیک اتوبان همت گرفتار شویم ! ( چه مثالی ! ) 

حیف است که وقتی کودکی می تواند با مقداری صبوری و تحلیل درمانگر و بهره مندی از روش هایی نظیر یکپارچه سازی حسی و تمرینات ادراکی حرکتی و ... ، موانع یادگیری اش را مرتفع ساخته و بصورت خودجوش از محیط پیرامونش یادگیری مشاهده ای داشته باشد ، او را در اتاقکی کابین مانند و کوچک ، با فشاری در حدود روزی 5 ساعت و 5 تا 6 روز در هفته تحت برنامه های شرطی سازی کلاسیک و کنش گر قرار بدهیم . این به نوعی کفران نعمت است ..

در مدتی که این توصیه را به خانواده های مراجعینم در ایران داشتم ، گاهی احساس می کردم که برخی از ایشان صحبت و توصیه ی من را توصیه ای جهت دار پنداشته اند که ریشه در منافع صنفی و کلینیکی داشته . با این وجود خاطر خودم آرام و خیالم جمع است که آنچه به نظرم صلاح کودک بوده است را توصیه نموده ام و چه بسا که برای کودکی که سطح پایینی داشته ، خودم توصیه کننده ی ادامه ی کلاسهای ABA و لوواس تراپی اش بوده ام .

و بگذارید پیشنهادم را با این نکته ی نهایی تکمیل کنم که : در صورتی که مشاهده کردید که کودکی به مرور زمان ، آمادگی ذهنی و سرعت یادگیری و کیفیت یادگیری اش پیشرفت چشمگیری داشت ، سطح روش آموزشی را ارتقا دهید حتی اگر مجبور می شوید که برای مدتی تکلیف ها را ساده کنید .  مثلا اگر کودکی بعد از 4 ماه کار کردن تحت روش های آموزشی ای که بر مبنای شرطی سازی کنش گر است ، تازگی ها رشد چشمگیری نشان داده و سریعتر از قبل یاد می گیرد ، بیایید و اندکی فعالیت را ساده تر کنید اما مجددا روش آموزشی یادگیری مشاهده ای را در مورد او بیازمایید . شاید که کودک آمادگی این جهش و ارتقا سطح را یافته باشد .

 

مساله ی قابل ذکر دیگر در خصوص آموزش کودکان ، استفاده از سرنخ ها هستند . Cue ها می توانند سه دسته ی کلی باشند . سرنخ های کلامی ( یعنی کودک بتواند با شنیدن آنچه درمانگر به او گفته فعالیت را در ذهنش مجسم ، طرحریزی و به درستی انجام دهد ) ، سرنخ های دیداری ( یعنی کودک بتواند با دیدن آنچه درمانگر خودش انجام می دهد متوجه شود باید چه کاری بکند و مرحله به مرحله آن کار را ببیند و انجام دهد ) و پایین ترین سطح ، سرنخ های فیزیکی ( که درمانگر خودش دست کودک را می گیرد و در خلال تمام فعالیت او را بصورت فیزیک هدایت می کند تا آن فعالیت انجام شود. )  اگر دقت کنید همانند سطوح آموزش و یادگیری ، هر قدر کودکی آمادگی ذهنی بالاتری داشته باشد قادر به یادگیری از طریق سرنخ های کلامی و دیداری است اما هر قدر این توانایی ها افت کند ، کودک برای یادگیری بیشتر نیازمند سرنخ های دیداری میشود و کودکی که از جهت هوش بهر و یادگیری در وضعیت نامناسبی به سر می برد برای یادگیری ها( که غالبا هم بر مبنای شرطی سازی کلاسیک است ) نیازمند سرنخ های فیزیکی است .  پس یک همپوشانی و همبستگی زیبایی بین روش های آموزش و سرنخ های سه گانه می بینیم . لطفا به این موارد در هنگام کار با کودکان مبتلا به اوتیسم دقت کنید.

 

د ) مشکلات رفتاری

برخی از عمده مشکات رفتاری کودکان مبتلا به اوتیسم ، لجبازی ، پرخاشگری ، لوس بازی و زورگویی و گریه و قشقرق است .

در ابتدای امر ، به نظر نمی رسد که این الگوهای رفتاری شان ، تفاوت چندانی با مشکلات رفتاری کودکان عادی داشته باشد . با این وجود برخی خصوصیات اوتیسم باعث میشود مقابله با این مشکلات پیچیده تر شود .

1)      ما نمی دانیم کودک دقیقا چه می خواهد ( چون مهارت های زبان و کلام و ارتباطش محدود است . ) پس ممکن است واقعا یکی از دفعاتی که در حال گریه کردن است ، سردرد داشته باشد ، دل پیچه و اضطراب و سر گیجه و .. داشته باشد و ما هم نشسته ایم و مدام داریم تکرار می کنیم : کارت پرتقال رو بده .. کارت پرتقال رو بده .. کارت پرتقال رو بده !   و اگر کودک در این وضعیت از دستور ما پیروی نکند ممکن است انگ لجبازی را به او بچسبانیم .

2)      نسبتا سخت است که دریابیم کودک مبتلا به اوتیسم تا چه حد متوجه محیط اطرافش است و تا چه میزان هوشیاری دارد . دقت داشته باشید که همان طور که قبلا اشاره کردم ، تعیین سطح هوشیاری و آمادگی ذهنی کودک ، یکی از اولین قدمها برای انتخاب روش رفتاردرمانی و اصلاح رفتار است .

با این وجود بگذارید تجربه ام را با شما در میان بگذارم :

وقتی شاهد یک مشکل رفتاری از طرف کودک مبتلا به اوتیسم هستید ، دقیقا همان کاری را بکنید که اگر کودکی سالم و دارای مشکل رفتاری انجام می داد انجام می دادید . یعنی هنگامی که کودک مبتلا به اوتیسم ناگهان در هنگام کار با نخ و مهره و .. داد می زند و با مشت به صورت شما می کوبد ، همان موقع دست او را بگیرید و محکم فشار دهید و اخم کنید و بگویید نه ! .. تو نباید منو بزنی ..  .. هی ننشینید فکر کنید و فرضیه بچینید که علت این رفتار کودک دقیقا چه بوده ... شاید منظوری نداشته ، شاید تلاطم امواج مغزی داشته و دست خودش نبوده و ... و ...   پاسخ درست شما به رفتار اشتباه کودک ، بیش از همه وابسته به سرعت عمل واکنش شما است . خیلی مهم است که این سرعت عمل را داشته باشید تا کودک دریابد که به واسطه ی کدام کار تنبیه شده و به واسطه ی کدام کار تشویق .  پس خواهشی که دارم این است : فرصت برای این که زمینه های بروز رفتار یک کودک را حلاجی کنید زیاد است . اما در هنگام بروز رفتار اشتباه و ناهنجار از کودک ، پاسخ اصلاحی تان بدون مکث و بدون تردید و دودلی باشد .

نکته ی مهم دیگر در خصوص رفتاردرمانی و تغییر رفتار این است که : در همه حال ( چه در موقع کار با کودکان مبتلا به اوتیسم و چه در موقع کار با کودکان سالم دارای مشکلات رفتاری ) هدفتان از استفاده از ابزارهای تنبیهی و تشویقی ، عقده گشایی و خنک شدن دل خودتان نباشد ! نباید رفتاردرمانی برای شما فرصتی باشد تا رفتارهای بد کودک را تلافی کنید ! .. نباید اصول و برگه های کاغذی کتابها ، برای شما به مثابه مجوزی تلقی شود که به شما اجازه ی خالی کردن حرص و عصبانیت خودتان را صادر کرده باشد . ( این یک اصل کلی است و ربطی به اوتیسم و غیر اوتیسم ندارد ) با این وجود از آنجا که کودکان اوتیسم از مهارتهای کلامی و زبانی کافی برخوردار نیستند ، بیش از بسیاری از انواع اختلالات در معرض خطر آزار کودک هستند.

 بسیاری از مواقع آزارهای جسمانی، عاطفی و حتی جنسی وارده به کودک از طرف درمانگر ، مربی ، مراقب و والدین مخفی و پنهان و گزارش نشده باقی می ماند و همین امر زمینه ساز استمرار و تداوم این آزار ها و نتیجتا پایداری عوارض سوء آنها خواهد شد.بیش از این قصد صحبت در خصوص آزارکودک و غفلت از کودک را ندارم چرا که پیشتر در این خصوص پستی جداگانه نوشته ام که می توانید در لینک ستون سمت راستی همین وبلاگ آن را پیدا کنید .

چند نکته ی مهم دیگر :

اول ) به تجربه برایم ثابت شده است که والدین دارای فرزندان مبتلا به اوتیسم ، در زمینه ی مهارتهای فرزند پروری نیاز به آموزش های ویژه ای دارند . غالب ایشان در زمینه ی فرزند پروری از یک طرف بام افتاده اند .یا سخت گیر و دیکتاتور هستند و یا سهل انگار و غفلت پیشه و به ندرت می توان والدی را یافت که با اعتماد به نفس بالا ، کاری که از لحاظ رفتاری و تربیتی صحیح است را با آرامش و اقتدار منطقی انجام دهد . در خصوص چرایی و چگونگی و انواع و حالات این مساله در آینده و تحت تیتر "مسائل مربوط به خانواده" بیشتر خواهم نوشتم .

دوم ) تا زمانی که به دلیل اصلی رفتار کودک پی نبریم و دلمان را به پاسخ و واکنش رفتاری بلافاصله خودمان خوش بکنیم ، مشکل برطرف نمی شود. در حقیقت واکنش بلافاصله ی ما ، درصورتی که صحیح و اصولی ارائه شود ، تنها سبب می شود که مشکل گسترش بیشتری نیابد و احتمال بروزش افزایش نیابد .

سوم ) رفتاردرمانی با رفتارگرایی فرق می کند !  ما در رفتاردرمانی ، از اصول بسیار متنوع و سودمندی که در فرضیات و نظریات روانشناسی هست استفاده می کنیم تا احتمال بروز رفتارهای مطلوب را افزایش داده و احتمال بروز رفتارهای نامطلوب را کاهش دهیم . در حقیقت ما در رفتاردرمانی ، به اصلاح رفتار می پردازیم . یکی از پایه ها و اصول مهم و مورد استفاده در رفتاردرمانی ، تئوری رفتارگرایی است . در کنار تئوری رفتار گرایی ، تئوری های شناختی ، نظریات فرهنگی - اجتماعی ،  پردازش اطلاعات ، کارکردهای اجرایی ، دیدگاههای زیست شناسی عصبی و ... نیز به ما در بررسی رفتار کودک و شیوه ی مقابله با رفتارهای ناهنجار و ... کمک می کند. چرا من این ها را گفتم ؟ برای این که می خواهم شما را به این نکته ی مهم راهنمایی کنم :

1)      خود تئوری رفتارگرایی ، تئوری ای است که فقط به درونداد و برونداد توجه می کند و کاری به پردازش و تحلیل های کودک ندارد . به عنوان مثال در تئوی های رفتارگرایی ما اصلا کاری نداریم که چه شد که کودک دیگر با گوشه ی چشم نگاه نکرد .. چه شد که دیگر نوک پنجه راه نرفت ، چه شد که دیگر با آب دستشویی فرنگی آب بازی نکرد ! و ...  ما فقط برایمان مهم است که اگر کوک هر کدام از این رفتارهای ناپسند را داشت ، با ارائه ی دقیق و حساب شده و به موقع یک پاسخ انزجاری ،  احتمال و تواتر آن رفتار را در کودک کم کرده باشیم . 

در حقیقت در تئوری رفتارگرایی ، ما کاری به پردازش مغز و اندیشه ی کودک نداریم و مغز او را یک جعبه ی سیاه می پنداریم که از داخلش سر در نمی آوریم . با خودمان می گوییم ، آنقدر درونداد را عوض می کنم که بروندادش مطلوب شود . ..

در ظاهر امر هم این کار جواب می دهد اما دربسیاری از مواقع در دراز مدت این رویکرد به تنهایی جواب نمی دهد و لازم است که با رویکردها و تکنیک های غیر رفتارگرایانه ادغام و ترکیب شود .

2)      نکته ی دردناک مساله این است که از آنجا که خود کودکان مبتلا به وتیسم نیز در ابراز نظر و بیان آنچه می اندیشند غالبا بسیار ضعیف و ناکارامد هستند ، درمانگر به صورت اتوماتیک و خودکار از اندیشیدن در خصوص چرایی و پردازش ها و تحلیل دلایل رفتار کودک مبتلا به اوتیسم نا امید می شود و به سمت افراط در استفاده از روش رفتارگرایی کشیده می شود .

از جمع بندهای 1 و 2 یکی از ایرادهای افراط در رفتارگرایی در رفتاردرمانی کودکان مبتلا به اوتیسم رخ می نمایاند و آن این است که کودک مبتلا به اوتیسم بطور تدریجی ، خود نیز از اندیشیدن منصرف شود و به مرور زمان تحلیل ها و پردازش های ذهنی اش دچار افت شود و تنها آماده ی انجام رفتارهایی  می شود که توسط رفتاردرمانگر و مراقب  سیگنال داده می شود . این مساله ای بشدت تاسف بار است. چیزی که باعث از بین رفتن هویت فردی ایشان شده و آنها را تهی از منحصر به فرد بودن می کند. به مرور تبدیل به ماشین هایی می شوند که خوب و دقیق کار می کنند اما نه با ذوق و شوق.. نه با قصد شخصی ، نه با انگیزه ی اجتماعی ، نه با تفاوت ها و سلیقه ی فردی .. بلکه فقط بر حسب درخواست و سیگنال مربی و آموزگار و یا والدین ... این مساله متاسفانه در کودکان مبتلا به اوتیسم به شدت رایج و فراوان است .  

3)      فهم قاعده ، قسمتی از رفتاردرمانی است . لازم است که کودک برای فهمیدن یک دستور به درکی عمیق از مفاهیم پایه نظیر مکان و زمان و مفاهیم مشروط دست پیدا کند . مثلا این که کودک متوجه شود تا زمانی که صدای آهنگ پخش نشده نباید از روی صندلی بلند شود و وقتی که آهنگ پخش شد بایستی دور صندلی بچرخد ، تمرینی است که به او کمک می کند که با مفاهیم زمان ، مکان و شرایط آشنا شود . خیلی مهم است که بدانیم آیا کودک قادر به درک دستور ما بوده است یا خیر . چرا که در صورتی که کودک از اساس متوجه دستور ما نبوده ، اطلاق برچسب اختلال رفتاری و لجبازی و ... بی معنا است .

 

و اما راهکارها و توصیه ها :

1)      برای این که مطمئن شوید کودک متوجه خواسته ی شما شده است ، حتما به او نزدیک باشید ، با لحن آرام اما صدای اندکی بلند و با سرعت کم و شمرده شمرده سخن بگویید . هیچ جمله ای بیش تر از 3 یا نهایتا 4 کلمه نباشد و ساختار جملات تا حد امکان ساده و بدور از پیچیدگی های انتزاعی باشد .

2)      سعی کنید برای روشن تر شدن خواسته و دستورتان آن را بصورت دیداری نمایش دهید . مثلا خودتان آن را انجام دهید ، کارتهای مرتبط با آن را بصورت متوالی به کودک نشان دهید و ..

3)      از آلارم ، سوت و وسایل هشدار دهنده ی شنیداری به عنوان ابزاری برای آشنا ساختن کودک با مفهوم زمان استفاده کنید .

4)      از ابزارهایی نظیر گلیم ، پارچه و ملحفه برای آشنا سازی کودک با مفهوم مکان استفاده کنید .

5)      قبل از شروع انضباط درمانی ، لیستی از موارد علاقه ی کودک را از مادر و مراقبینش جمع آوری کنید .  مثلا کودکی ممکن است علاقه ی ویژه ای به بیسکویت داشته باشد و کودکی دیگر از همان بیسکویت متنفر باشد . این که در ازای رفتا پسندیده ، چه چیزی را به عنوان تشویق به او ارائه دهیم ، بسیار مهم است .

6)      چیزی که در قبال تشویق و یا تنبیه به کودک ارائه می دهیم ، لزوما نباید مادی باشد . البته ناگزیر به پذیرش این مساله هستیم که هر قدر آمادگی ذهنی ، هوشیاری و هوش بهر کودک پایین تر باشد ، تشویق ها و تنبیه ها بیشتر مادی و خوراکی می شوند و هر قدر که کودک توانمندی بیشتری در شاخصه های اشاره شده نشان بدهد ، تشویق ها به حالت اجتماعی و عاطفی و انتزاعی نزدیک تر می شود . چیزی نظیر یک لبخند ، تایید با حرکت سر ، یک آفرین نرم و دلچسب ، دست کشیدن به پشت و شانه ی کودک ، ( در بعضی فرهنگ ها بوسیدن کودک ...)

7)      تشویق و تنبیه نباید با بافتار اجتماعی و فرهنگی همان جامعه در تناقض و تضاد باشد . در حقیقت این منصفانه و انسانی نیست که ما کارهایی را برای تشویق و تنبیه کودک مبتلا به اوتیسم بپسندیم در حالی که همین کارها از دید جامعه برای کودکان بهنجار و سالم نا مناسب و غیر انسانی و خلاف حقوق بشر و حقوق کودک تلقی شود.

8)      دستورات  نباید مکرر و بدون وقفه تکرار شوند . اینکار سبب گیج شدن کودک می شود . بهتر است پس از ارائه ی دستور ، چند ثانیه صبر کنید و ببینید آیا کودک متوجه آن شده است یا خیر . در صورتی که متوجه نشد از سرنخ های دیداری و یا فیزیکی نیز در کنار تکرار دستور بصورت کلامی استفاده کنید .

9)      ارائه ی خاموشی و آنچه به اصطلاح بی محلی نشان دادن به رفتارهای قشقرق آمیز کودکان مبتلا به اوتیسم است ، تکنیکی بسیار سودمند و نافع است . با این وجود در اغلب مواقع آموزش نحوه ی صحیح خاموشی به خانواده و والدین گامی بزرگتر برای اصلاح رفتار کودک به حساب می آید .

10)  در نظر داشته باشید که برخی از تکنیک های رفتاردرمانی ، تکنیک هایی است که جایشان در لابلای صفحات کتابهای کتابخانه ها است .. برخی از این تکنیک ها قابل پیاده شدن در بافتار و ساختار فرهنگی یک جامعه و یا یک خانواده ی بخصوص نیست . وقتی می خواهید تکنیکی را به خانواده ای آموزش دهید ، اول مطمئن شوید که آموزشها و نتیجه ی آن شما را یاد مثالهایی نظیر نرود میخ آهنین در سنگ ، یا آب در هاون کوبیدن یا با کفگیر آب حوض خالی کردن نیندازد !

11)  پیش از شروع رفتاردرمانی ، از این مساله حصول اطمینان کنید که جایگاه شما به عنوان درمانگر در قلب خانواده مستحکم شده است و جایگاه شما در قلب کودک نیز تثبیت شده باشد . این به این معنی نیست که شما نیاز دارید که این دو ضلع مثلث عاشق شما باشند ! .. عشق و عاشقی مال فضای حرفه ای کلینیکی نیست !  و جای مثلث عشقی هم سریال های تلویزیونی ! ... چیزی که باید به دنبال آن باشید این است که خاطرتان از این بابت جمع باشد که مثلث خوش ترکیبی از اعتماد و اطمینان در بین شما به عنوان درمانگر ، کودک به عنوان مراجع اصلی و والدین به عنوان مراجع ثانویه  ( و قیم قانونی کودک ) در جریان و سیالیت و درخشش است . در غیر این صورت در اواسط برنامه ی رفتاردرمانی ، یکی از  بین شما یا کودک یا والدین احساس می کند که تنها گذاشته شده و این مساله سبب ایزوله شدن ، قطع ارتباط و بی نتیجه ماندن پروسه ی اصلاح رفتار می شود .

12)  گاهی مواقع کار از مثلث می گذرد !  گاهی افراد و یا شرایط مهم و اثر گذار دیگری نیز دخیل هستند . شما باید به موقع این ها را بشناسید و بر اهمیت و اثر گذاری آنها اشراف داشته باشید تا در اواسط برنامه ی درمانی غافلگیر نشوید .  ممکن است یک مادربزرگ ، یک مربی ، یک همکار کاردرمانگر یا گفتاردرمانگر یا روانشناس، یک عمو و .. نیز افراد مهمی در زندگی این خانواده باشند که میبایست در جریان تصمیم گیری های شما برای اصلاح رفتار کودک قرار بگیرند .

13)  رفتارهای ناپسند و پسندیده را در تمام طول رفتاردرمانی بصورت کمی و دقیق ثبت کنید . انسان ها ماشین نیستند که به صورت دفعتی و ناگهانی ، یک رفتار ناپسند در ایشان خاموش و صفر مطلق شود. رفتارها کاهش یا افزایش می یابند و در حقیقت احتمال بروز رفتارها در بافتار وقایع کم و زیاد می شود . با ثبت دقیق رفتار ها می توانید ارزیابی کنید که آیا پروسه ی رفتاردرمانی موفقیت آمیز بوده است یا نه .

14)  خیلی ساده .. از 1 ، 2 ، 3  استفاده کنید .

15)  وقتی دستوری را می دهید بر این باور باشید که این کار قطعا انجام خواهد شد .. وقتی خودتان ذهنیتی با پیشداوری داشته باشید که : "بیا ! الان من میگم کتاباتو جمع کن .. و اونم اصل محل نمی ذاره !!!  " احتمال این که واقعا هم کودک وقعی به حرف شما ننهد بیشتر می شود . نمی دانم علت اصلی این قضیه چیست . آیا تاثیر پدیدار شناختی ( Phenomenological )  ذهن شما است که آینده را آنگونه که تجسم کرده اید پیش می برد و یا تاثیر ناخودآگاه ذهنیت تان بر روی لحن و آهنگ کلامتان است که قاطعیت مهربانانه ی کلامتان را از بین می برد و آهنگ آن را یا ملتمسانه یا ستیزه طلبانه و تحدی جویانه می کند...

 

ه ) مشکلات عاطفی – هیجانی

مشکلات عاطفی و هیجانی غالبا نمودهای رفتاری خاص خود را دارد . مثلا وقتی می گوییم که کودکی اضطراب دارد، حتما تظاهرات آن را شاهد هستیم ، ممکن است بال بال زدن و چرخیدن و یا عقب و جلو حرکت دادن سر داشته باشد ، ممکن است ناخن جویدن داشته باشد یا گوشه ی لباس و یا عروسک و .. را بجود ، ممکن است به اصطلاح قدما اشکش دم مشکش باشد و ...

کودکی که عصبانی است نیز رفتارهایی انجام می دهد که از روی آن ها متوجه عصبانیت و یا پرخاشگری او می شویم و ...

اما به یک مساله دقت کنیم ... آیا کودکان مبتلا به اوتیسم این حق طبیعی را ندارند که نوسانات عاطفی و هیجانی همانند سایر کودکان را تجربه کرده و یا نشان دهند ؟

و اگر این کودکان چنین هیجانات و عواطفی را تجربه می کنند ، نقش و وظیفه ی ما به عنوان مراقب و درمانگر این کودکان چیست ؟

در این خصوص چند نکته را شایان ذکر می دانم :

اول ) نمی توان از کودکی که دچار برهم ریختگی سیستم حسی است ، انتظار ثبات عاطفی و هیجانی مطلوبی داشت . در حقیقت بر هم ریختگی سیستم حسی ، مخصوصا آنچه از آن به سامانه ی دهلیزی یا سیستم وستیبولار نام می برند ، نقش مهمی در تنظیم سطح انگیختگی و به تناسب آن تنظیم عادات روزانه از جمله خواب و بیداری و تحرک دارد . همچنین کودکی که دچار ثبت حسی کم در حس عمقی است ، به تبع احساس بی قراری و بی تابی بیشتری می کند و چه بسا که کودکی که تدافع لمسی دارد ، شبیه خلق کودکی را تجربه کند که به علت آنفلوآنزا دچار پوست درد و التهاب لمسی شده است .

دوم ) خود تنظیمی کودکان نقش مهمی در ثبات عاطفی و هیجانی ایشان دارد . ساعت بیولوژیک انسانها ، یعنی ساعتی که به زندگی و ریتم آن نظم می دهد ، نقش مهمی در تنظیم خویشتن دارد . منظم شدن ساعت خواب ، بیداری ، تغذیه و دستشویی کودکان می تواند قسمت اعظم نظم زندگی روزانه ی ایشان را بر عهده بگیرد . مثال می خواهید ؟ کودکی که بد خواب شده خلقش چطور است ؟ کودکی که در ساعات خواب شب چندین بار بیدار می شود ، فردای آن روز چگونه است ؟ کودکی که دچار یبوست است چه خلقی دارد ؟ کودکی که گرسنه است اما خودش حال خودش را نمی داند چه اخلاقی دارد ؟!

سوم) ریتم و سطح نوسانات هیجانی زندگی : خانواده های دارای کودکان مبتلا به اوتیسم ، غالبا خانواده هایی با ریتم هیجانی نسبتا کند ، کم نوسان و سرد هستند . تمی از افسردگی مادر ، سکوت و سکون ساعات روز ، دو یا سه شیفت شغلی پدر ، صرف شام به عنوان تنها وعده ی مشترک دور همی ، بازی نکردن پدر و کودک با یکدیگر ، نبود شوخی و بگو بخند آنچنانی بین پدر و مادر، خستگی و ملال مادر و نا امیدی پدر و مادر از بهبود فرزندشان در آینده ، فشردگی کلاسهای آموزشی و توانبخشی کودک ، خستگی کودک از کلاسهای فشرده و ....  همگی مشخصات نسبتا مشترک خانواده های دارای فرزندان مبتلا به اوتیسم است . حال آن که کودکان مبتلا به اوتیسم برای رشد و ارتقاء مهارتهای عاطفی و هیجانی و ارتباطی خودشان همانند سایر کودکان سالم و حتی شاید بیش از ایشان ، نیازمند محیطی غنی از جهت ریتم و نوسانات خوشایند و هیجانی هستند . همین کودکان که در زمینه ی هیجانی نابالغ هستند و در محیط های با ریتم هیجانی کند نیز پرورش می یابند ، در بزنگاههایی که نیاز است با سایر کودکان ادغام شوند ( نظیر پارک و مهد کودک و کلاسهای گروهی و ... ) ضعف خود را در کنترل و مدیریت هیجان و تنظیم ارتباط نشان می دهند ، حرکات کلیشه ای شان تشدید می شود و کلامشان محدود تر می شود ، رفتارهای خارج از عرف بیشتری نشان می دهند و حتی ممکن است با انگیزه های ارتباطی نابالغ اقدام به چنگ انداختن ، نیشگون گرفتن ، مالیدن خود به دیگران ، دست کشیدن به دست و پا و سر و صورت دیگران ، در آغوش گرفتن ناگهانی همسالان و ... کنند . طبیعتا نتیجه ی همه ی این رفتارها چیزی جز طرد مجدد ایشان از محیط های جمعی و گروهی و ثبت خاطره ی منفی این رویارویی در اذهان کودک ، همسالان او ، مدیریت و مربی و مراقبین مهد کودک و خانواده ی دارای فرزند مبتلا به اوتیسم نیست .

 

و اما راهکارها :

1)      ارائه مشاوره و آموزش به والدین در خصوص نظم در زندگی روزمره ، تنظیم هیجانی ، ریتم هیجانی ، بازی های سودمند برای ارتقاء هیجانی و ..

2)      تشکیل گروههای حمایتی برای والدین دارای کودکان مبتلا به اوتیسم که سبب می شود با تخلیه عاطفی و هیجانی خودشان ، همدردی و همدرکی و آرامش بیشتری را کسب کنند ، از احساس تنهایی بیرون بروند ، به یکدیگر کمک فکری و همفکری بدهند ، از راهکارها و راه حلهای همدیگر بهره مند شوند و همه ی این بحث ها و تضارب آرا و راهکارها را در محیطی ایمن و تحت مشورت فکری و جهت دهی یک کارشناس با سواد و همدل که سابقه ی کار در زمینه ی اوتیسم را داشته است تجربه کنند .

3)      رقص در منزل بصورت روتین با آهنگ های شاد و ملایم .

4)      محدود نکردن رفت و آمد و ارتباط با همسایگان و اقوام و خویشان

5)      پیاده روی سه نفره ی مادر و پدر و کودک .. مخصوصا به نحوی که هر کدام از دست های کودک در دست یکی از والدین باشد

6)      آموزش ماساژ به پدر – خیلی مهم است که پدر ، هم همسرش را و هم فرزندش را بصورت منظم ( حتی اگر شده روزی 5 دقیقه برای هر کدام ) ماساژ دهد . این تکنیک می تواند در صورت استمرار ، سبب بروز تحولی عمیق در روابط و ریتم هیجانی محیط خانه و سلامت روان ساکنین آن شود .

7)      توسل به معنویت ، عرفان ، خودشناسی و تمامی روش هایی که سبب تقویت روح و کسب آرامش حقیقی می شود و والدین را برای پذیرش مشکلات و ادامه ی مسیر دشوار و سنگلاخی ، قویدل و دریادل می کند .

8)      بازی های گروهی از گروههای کوچک تا بزرگ ، از موازی تا مشارکتی ( در پست بعدی در خصوص بازی ها به تفصیل مطالبی را مطرح خواهم کرد )

9)      اسب سواری و قشو کردن اسب توسط کودک

10)  نگهداری از حیوان خانگی

11)  استخر و آب تنی و حتی استفاده از وان حمام ( مخصوصا در مواقعی که کودک بی قرار و به هم ریخته شده است )

12)  آموزش انواع تکنیک های ابراز احساس به کودک ... مثلا آموزش نحوه ی نقاشی کشیدن و نشان دادن احساس خودش با پاشیدن رنگ ها بر روی کاغذ ، سوراخ سوراخ کردن کاغذ ، قیچی قیچی کردن کاغذ ، کار با گل سفال و خمیر ، فلوت و سازدهنی و یا هر سازی که صدایی قوی تولید می کند ( مخصوصا اگر ساز با بازدم کودک به صدا در آید ) 

13)  انجام کارهای تکراری نظیر جور کردن ، سورت کردن ، بریدن ، قیچی کردن ، پانچ کردن ، خط کشیدن ، نقطه گذاشتن و ...  بطور موقت ، سریع و موثری سبب افزایش آرامش و خودتنظیمی کودک می گردد و رفتارهای کلیشه ای اش را کاهش می دهد .

14)  آدامس جویدن ( در کودکانی که مطمئن هستید که ریسک خفگی ناچیز است )

 

دوستان گرامی و عزیز ..

پست دوم از مجموعه قسمتهای مرتبط با درمان کودکان مبتلا به اوتیسم نیز به پایان رسید .  در پست بعدی در خصوص درمانها و توصیه های سودمند در خصوص مشکلات عملکردی ثانویه به اختلال اوتیسم ، نظیر مشکلات مرتبط با فعالیت های روزمره ی زندگی ، بازی کردن ، تغذیه ، بهداشت و ... آنچه می دانم را در طبق اخلاص می گذارم ..

از شما که همچنان با من همراه و هم مسیر هستید سپاسگزارم .

امیدوارم خداوند بزرگ به همه ی ما فرصت و سعادت موثر بودن و برکت مشاهده ی تاثیر واقعی خودمان بر دنیای پیرامون را عنایت کند .

شاد و خرم باشید .

ارادتمند : پارسا هوش ور

توصیه هایی برای مدارا و بهبود مشکلات کودکان مبتلا به اوتیسم. قسمت اول

دوستان ، همکاران و همراهان همیشگی وبلاگ کاردرمانی

سلام .

زمستان تان سفید و شاد باد .

این بار بدون مقدمه به سراغ پست سوم که در خصوص درمان کودکان مبتلا به اوتیسم هست می رویم.

 

قبل از این که وارد درمان های اوتیسم بشویم ، ناگزیریم چند نکته را مرور کنیم :

اول ) اختلالات طیف اوتیسم علت مشخص شناخته شده ای ندارند . به عبارت واضح تر ، نمی توان فاکتور یا فاکتورهایی را مورد اشاره قرار داد که علت تامه ی ابتلا و بروز اوتیسم در یک کودک باشد .در حقیقت هنوز عامل مشخص و ثابتی پیدا نشده که در همه ی کودکان دارای شاخصه های اوتیسم وجود داشته باشد. همین طور عاملی هم پیدا نشده  که اگر در فردی بود بتوانیم به طور قطع پیش بینی کنیم که آن کودک قطعا مبتلا به اوتیسم خواهد شد. 

دوم ) نتیجه گیری بدیهی از نکته ی اول به این حقیقت نه چندان شیرین ختم می شود که : هیچ درمان قطعی برای این اختلال تا کنون شناخته نشده . خیلی طبیعی است که وقتی نمی دانیم دقیقا عامل بروز این اختلال چیست ، ندانیم چگونه آن را برطرف کنیم .

سوم ) اختلالاتی نظیر اوتیسم با علت شناسی نا معلوم را باید Care  کرد . یعنی باید فرد مبتلا را مورد مراقبت قرار داد و به بهتر شدن وضعش کمک کرد و به او کمک کرد که با آن اختلال مدارا کند و عملکردهایش در زندگی روزمره تحت الشعاع این اختلال قرار نگیرد . در صورتی که اگر بیماری ای ، علت مشخص داشته باشد ( مثل آبله مرغان ، مخملک ، تیفوس ، طاعون و ... ) باید آن را Cure  ( درمان و معالجه ی قطعی ) کرد .

چهارم )  این نکته خیلی مهم است که Care  ها از Cure  ها بسیار متنوع هستند. ما برای درمان بیماری های با منشاء و علت مشخص ، کافیست پادتنی برای مبارزه با اون عامل مزاحم را به بدن برسانیم و از نتیجه اش تقریبا مطمئن باشیم . در حقیقت داروها و پادتن ها و .. بر روی طیف وسیعی از افراد پاسخ درمانی تقریبا یکسان و نزدیک به هم ای دارند . در صورتی که برای اختلالاتی نظیر اوتیسم ، همین من حقیر با دانش و بضاعت سوادی محدودم ، می توانم از بیش از 30 روش درمانی برای مدارا با کودکان مبتلا به اوتیسم و اختلالات نافذ رشدی نام ببرم و مساله اینجاست که روش درمانی ای که برای یک کودک مبتلا به اوتیسم ، تاثیری خارق العاده برجای می گذارد ، ممکن است برای کودکی دیگر بی فایده یا کم فایده باشد .

پنجم ) مرور چهار نکته ی قبل ، ما را به این نتیجه می رساند که سردرگمی و ابهام در پیدا کردن و به کار بستن روش درمانی مناسب برای کودک مبتلا به اوتیسم ، نه تنها بدیهی است بلکه در بسیاری از موارد غیر قابل اجتناب  و گریز ناپذیر است . از این رو در بسیاری از مواقع ، هم درمانگر و هم خانواده به سمت آزمون و خطای روش های مختلف کشیده می شوند که گاهی سودمند است و گاهی خود همین آزمون و خطاها سبب پیچیده تر شدن مشکل و عوارض جانبی بیشتر می شود .

ششم ) همان قدر که در کودکان مبتلا به اوتیسم مشابهت هایی دیده می شود که به متخصصین و درمانگران امکان دسته بندی و طبقه بندی علامتی اختلالات را می دهد ، به همان میزان هم می توان اذعان داشت که هر کودک مبتلا به اوتیسم ، متفاوت و متمایز از سایرین است . چرا راه دور برویم ؟! در اصل هر آدمی متمایز از سایر آدمیان است و بروز اختلالی با تبعات و تاثیرات جامع و فراگیر نظیر اوتیسم باعث نمی شود که این منحصر بودن فرد از بین برود. حتی اگر خود کودک توان ابراز و بیان تک بودن و Unique بودن خودش را نداشته باشد ، وظیفه ی اخلاقی خانواده و تیم درمانگران است که به این خاص بودن و منحصر به فرد بودن کودک ، همانند سایر کودکان سالم احترام بگذارند.

هفتم ) چیزی که به عقب بر نمی گردد زمان است . شاید خانواده ای از تمکن مالی مطلوبی برخوردار باشد یا برای فرزند خودش از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نکند . اما انتخاب هر روش درمانی ، یک معامله است با زمان . یعنی وقتی که یک خانواده ، روش درمانی X را انتخاب می کند ، در حقیقت به آن روش درمانی 2 ماه ، 3 ماه ، 6 ماه و حتی بیشتر زمان داده است تا پروسه ی غربالگری ، ارزیابی ، اجرا ، ارزشیابی را سپری کند و تازه بعد از آن زمان و مهلت می توان به انتظار نشست تا ببینیم آن درمان تا چه میزان سودمند و کارا بوده است . این یک معامله است که زمان و عمری از کودک را که برگشت پذیر نیست به خود اختصاص می دهد.

هشتم ) حتی اگر فرض را بر این بگیریم که مشکل مالی خانواده بر روی انتخاب روش درمانی تاثیر گذار نیست – مثلا دولت یا سازمانی به طور کامل پروسه ی درمانی را حمایت و تامین کند ( که آرزوی قلبی ام این است که ایران عزیزم نیز به این سطح برسد – باز هم برای انتخاب یک روش درمانی ، ملاحظات زیادی وجود دارد .  سن کودک ، ملاحظات اخلاقی در درمان و توانبخشی ، وضعیت خلقی و جنب و جوش کودک ، سطح فرهنگی و اجتماعی خانواده ، میزان آمادگی و پذیرش روانی خانواده ، منابع حمایتی نظیر فامیل و همسایه ها و خویشاوندان ، در دسترس بودن نیروی انسانی متخصص که تجربه و دانش انجام روشی به خصوص را داشته باشد و ...

نهم ) سطح توانمندی های ارتباطی و وضعیت خلقی و حسی و هیجانی کودک مبتلا به اوتیسم ، در انتخاب تکنیک های درمانی بسیار تاثیر گذار است . هر قدراوضاع و احوال کودک مطلوبتر باشد ، تنوع کارها و برنامه های درمانی که می توان برای او در نظر گرفت بیشتر می شود و هم جلسات درمانی از رکود و تکرار خلاص می شود و هم ادامه ی جلسات برای خود کودک و خانواده و درمانگر قابل تحمل تر و لذت بخش تر می شود و در نتیجه می توان به پیشرفت های بیشتر و چشمگیر تری نیز نائل آمد. مثالی که من برای خانواده ها می زنم این است که هر قدر توانایی کودکی بیشتر شود، مثل باری سنگین است که دستگیره های خوبی به اطراف آن وصل شده و قابل حمل و جابجایی شده است . گاهی توانایی های کودک ، وزن مشکلات را کمتر نمی کند اما باعث میشود ارتباط با کودک راحت تر شکل گرفته و با افزایش تنوع تمرین ها و اهداف ، فضایی دلپذیرتر برای کار و رویارویی با مشکلات ایجاد شود . این گونه است که مثال من در خصوص افزودن دستگیره بر جسمی سنگین و بدبار ، ذهن من رو تسخیر کرده است .

  

همان طور که قبلا اشاره کردم ، درمانهای مکمل و جایگزین متعددی برای اختلالات اوتیسم وجود دارد و هر کدام از این درمانها نیز ممکن است برای کودکی سودمند و نافع باشد اما برای کودکی دیگر چندان موثر واقع نشود.

این مساله برای نگارش این پست بصورت بالقوه یک تهدید به حساب می آید .  گذشته از اطاله ی کلام که خوانندگان مهربان این وبلاگ ، از سر ناچاری با آن کنار آمده اند ( و یا ان شا الله در حال کنار آمدن هستند ! ) ،حفظ انسجام متن های این چنینی هم کار ساده ای نیست . ناگهان به خودت می آیی و می بینی صفحات فراوانی را کپی و رو نویسی کرده ای و محتاطانه درباره ی آنچه پیشتر خوانده ای مطالبی را گردآوری و به رشته ی تحریر در آورده ای و آخر سر، بینش و نگرشی را هم به خواننده ارائه نکرده ای و مطلب هم چندان کاربردی و جامع تدوین نشده است . این یعنی نویسنده خودش و خواننده را به زحمت مضاعف بیندازه ولی آخرالامر غرض نیز حاصل نشود .

من سعی کردم برای پیشگیری از این تهدید ها و نارسایی ها ، مشکلات رایجی که در کودک و خانواده ی کودک مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم می بینم را در دسته بندی های کلی قرار دهم و برای هر کدام، تا آنجا که بضاعت من و حوصله ی شما اجازه می دهد ، شجاعانه و فارغ از ترس ناشی از تجسم قضاوت های خوانندگان ، آنچه منطبق با تجربیاتم صحیح می پندارم را بنویسم .

لطفا کمربند ها را محکم ببندید که شروع شد !

دسته بندی به قرار زیر است :

اول ) مشکلاتی که در زمره ی علایم اصلی اختلال اوتیسم ( و سایراختلالات نافذ رشدی) هستند :

دوم )  مشکلاتی که در زمره ی اختلالات همراه با اوتیسم قابل بررسی هستند :

سوم ) مشکلات عملکردی ثانویه به اختلال اوتیسم :

چهارم )  مسائل مربوط به خانواده

 

از شما پنهان نباشد٬ بالغ بر یک ماه است که تقریبا روزی 1 ساعت از وقتم در این روزگار پر مشغله را صرف نوشتن این مطلب می کنم و واقعا گرفتار به سرانجام رساندن آن شده ام . جناب کمال گرای وجه شخصیتی ام ، اجازه نمی دهد کار ناقص ارائه دهم و جناب منطقی ام مرا بابت این همه تاخیر در بروز رسانی با نگاهی عاقل اندر سفیه سرزنش می کند .

ناچار برای این که هر دو را راضی کنم ، این تصمیم را گرفتم که هر کدام از این دسته بندی های کلی را در یک پست جداگانه تحویل شمای خواننده بدهم تا بیش از این دیر نشود . البته امید می رود که فاصله ی این پست ها از همدیگر نهایتا یک هفته باشد چرا که حجم عمده ی مطلب در تمامی دسته های چهارگانه ٬ هم اینک نوشته شده و در حال بازبینی و ویرایش نهایی است .  

 

اول ) مشکلاتی که در زمره ی علایم اصلی اختلال اوتیسم ( و سایراختلالات نافذ رشدی) هستند :

این دسته از مشکلات ، گرفتاری هایی هستند که ارتباط مستقیم با تعریف اوتیسم دارند . از آنجا که در پست قبلی که در این خصوص به طور مفصل مطلب نوشته ام ، در این قسمت سریعتر به درمانهای پیشنهادی اشاره می کنم :

 

الف ) مشکلات ارتباطی و تعامل دوسویه ی اجتماعی Communication and Social responsiveness 

شامل مساله ی تئوری ذهن و نورون های آینه ای ، انزوا جویی ، افزایش سطح انگیختگی و حرکات کلیشه ای در حضور سایرین ، ضعف در بیان خواسته ، عدم برقراری تماس چشمی و لبخند اجتماعی معنادار و سهیم کردن علایق با سایرین و سهیم شدن در علایق سایرین و ..

1 ) اصلاح الگوی Attachment   متقابل :

 در بسیاری از مواقع رابطه ی مادر و فرزندی به عنوان اولین رابطه عمیقی و عاطفی ای که نوزاد تجربه می کند ، دچار نقصان و ضعف هایی می شود دلایل متعددی می توان برای این اخلال دررابطه ی دوسویه ذکر کرد که مهمترین شان شامل افسردگی مادر پس از زایمان ، نپذیرفتن نقش والدگری  ، (خدای نکرده) فوت مادر در هنگام زایمان ، دغدغه و اضطراب مادر و کشمکش های زناشویی ، دخالت مادربزرگ ها در امر پرورش نوزاد به نحوی که به مادر نوزاد احساس بی کفایتی القا شود ، مشغله ی کاری و نگرفتن مرخصی ، مشکلات مالی ، سن کم و یا سن زیاد مادر که به تبع موجب بی تجربگی و احساس عدم کفایت و یا موجب بی حالی و خستگی و بی انگیزگی می شود و ... 

اضافه بر مواردی که در بالا اشاره شد بعضی مواقع هم این مشکلات Attachment   از مادر شروع نمی شود بلکه این نوزاد است که به اصطلاح دشوار است . انواع مشکلات ساده و ابتدایی مثل زردی طولانی ، بی حالی کودک ، وزن کم موقع تولد و نارس بودن ، مشکلات کم شنوایی و کم بینایی مادرزادی نوزاد ، تاخیر رشدی کودک ، کولیت های روده ای ، بدخوابی های مکرر نوزاد ، مشکلات تغذیه ای و متابولیک ، تشنج و ... در زمره ی مواردی است که نوزاد را بد خلق و بی قرار می کند و کودک بد قلق ، جواب محبتهای مکرر مادر را با بی قراری و بد قلقی می دهد ( یعنی به جای لبخند در برابر لبخند که سبب تحکیم و تقویت الگوی دلبستگی می شود ،  بی قراری در برابر لبخند رخ می دهد که به تدریج سبب بروز پدیده ی رفتاری خاموشی در محبت نشان دادن و لبخندزدن والدین میشود )

2) هدفگذاری برای ادغام تدریجی کودک در جامعه ی همسالان

به کرات دیده شده است که مادران دارای کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم ، در تلاشند که کودک را هر چه زودتر و مشابه سایر همسالانش به مهد کودک و مدرسه و پارک بفرستند . معمولا این پروژه به شکست می انجامد و نتیجه ی امر غرق شدن ایشان در باتلاق نا امیدی و بی کفایتی خواهد بود . پس از چند تلاش نا فرجام ، اضطراب کودک نیز از مواجهه با جمع بیشتر می شود .

نکته ی خیلی مهم در روند اجتماعی شدن کودکان مبتلا به اوتیسم ، برنامه ریزی و تبیین اهداف تدریجی است . این کودکان به چندین دلیل شناخته شده و ناشناخته ، در کارکردهای ارتباطی و جمعی ضعیف هستند و نباید صرفا بر حسب سن شان به یکباره در گروه همسالان قرار گیرند . توانایی های زبانی ، بیان ، درک ، شناخت ، تجربیات قبلی ، وضعیت عاطفی و هیجانی ویکپارچگی سیستم حسی و بسیاری از موارد دیگر ، جزو ملاکهای مهم و موثردر تدوین برنامه ی ادغام جمعی این کودکان است .

لازم می دانم در این خصوص اندکی طولانی تر بنویسم :

برای فرایند اجتماعی شدن ، باید تدریجی عمل کرد . خب .. این که حرفی تئوری و کتابی است .. این را که همه مان می دانیم .. یعنی ممکن است عملی تر تشریحش کنیم ؟ .. البته .. من اینجا هستم که مدام تشریح کنم !!! :

 اولین پله ی اجتماعی شدن این است که کودک ارتباط خیلی خوبی با خودش برقرار کند : Intrapersonal Relationship

کودکی که هنوز نمی داند تصویری که در آینه است ، تصویر خودش است ، در ارتباط با خودش مشکل دارد و چون در این پله مشکل دارد ، توقع زیاده از حدی است که بخواهیم در مهد کودک به راحتی ادغام شود . این یعنی بدون پا گذاشتن روی پله ی اول ، بر روی پله ی 5 پریدن .

کودکی که طرحواره ی بدنی مطلوبی ندارد ، مشکلات شدید در تصویر بدنی و شناخت خود دارد و هویتش برای خودش به صورت صحیح درک نشده است . این کودک در ارتباط با خودش مشکل دارد .

کودکی که یکپارچگی حسی مطلوبی نداشته و مشکل در پردازش حسی دارد ، کودکی که از لحاظ سطح شناختی ، پایین تر از سطح شناختی کودک 12 ماهه است ، ارتباط خوبی با خودش ندارد . ( رجوع به پست قبلی و مراحل رشد شناختی ) .

پله ی دوم اجتماعی شدن این است که کودک ارتباط یک به یک ، One by One   خوبی با افراد نزدیک ( معمولا والدین و اعضای درجه یک خانواده ) برقرار کند . Interpersonal Relationship with caregiver

در این مرحله کودک می تواند : نیاز هایش را با ایشان در میان بگذارد ، حرف شنوی نسبی از ایشان داشته باشد ، به مادر و پدرش احساس دلبستگی عاطفی نسبی کند ، در آغوش ایشان آرام بگیرد ، ارتباط چشمی و لبخند اجتماعی نسبتا مطلوبی با ایشان برقرار کند و در برخی مواقع نیز با ایشان به بازی بپردازد . 

 

پله ی سوم اجتماعی شدن این است که کودک همین نوع ارتباط One by One  خوب را با افرادی که آشنا هستند اما در مقایسه با اعضای خانواده ، نسبت دورتری دارد نیز برقرار کند . معمولا این ارتباط با همسالان آشنا نظیر کودکان فامیل و کودکان همسایه و ... است . Interpersonal Relationship with Peers

 

پله ی چهارم اجتماعی شدن این است که کودک  بر روی مهارتهای ارتباطی اش تا حدی مسلط باشد که بتواند رفتار خودش و سایرین را در گروههای کوچک ( حدودا 3 تا نهایتا 5 نفره ی همسالان ) مدیریت کند .

 Social Interaction in small groups of peers

یعنی بتواند با این همسالان ، حداقل به بازی های موازی یا اشتراکی بپردازد و قادر به کنترل هیجان خود و شناخت حالات هیجانی همسالانش باشد. حداقل هایی از مهارتهای درک و بیان زبان و کلام نیز مورد نیاز است .

 

در پله ی نهایی از اجتماعی شدن این تعامل در گروه بزرگتر صورت می گیرد . (فرستادن کودک به مهد کودک به نوعی پله ی نهایی است ) Social Interaction in large group

البته تمامی پله های اشاره شده ، علی الخصوص این پله ی نهایی، بر حسب این که تعداد اعضای گروه چند نفر باشد ،  توسط یک معلم هدایت شود و یا آزاد باشد ، ساختار و فضای جلسه و نوع تکلیف و فعالیت توصیه شده چه باشد و .. درجه بندی می شوند .

 

3) رایزنی در سطح کلان .  Advocacy

شاید باید این را از ثمرات تجربه های زندگی ام در کانادا بدانم اما به هر ترتیب ناچارم اقرار کنم که یکی از نقش های فراموش شده و یا کمرنگ کاردرمانگران در ایران ، اصطلاحی است به نام Advocacy .

کاردرمانگران موظف هستند به روشها و طرق مختلف به لابی و رایزنی و چانه زنی بپردازند تا حقوق اجتماعی مراجعینشان را حفظ کنند . تا جامعه را از وجود این افراد و حقوق برابرشان آگاه کنند ، آگاهی جامعه را در قبال شیوه ی برخورد با این افراد افزایش دهند ، قوانین سازگار با نیازمندی های ایشان را در پارلمان و مجلس به تصویب برسانند ، در طراحی و تنظیم نقشه ی معماری و مهندسی شهری و ساختمانی ، مدافع حقوق مراجعینشان باشند .

باید تلاش کنیم که مادران دارای فرزندان اوتیسم ، با خیالی آسوده تر و بدون استرس ، فرزندشان را به محیط های عمومی ببرند ، از آموزش عادی بهره مند شوند و فرصت های شغلی ( متناسب با سطح کارکرد واقعی و فارغ از انگ و لیبل اوتیسم و آسپرگر ) به ایشان سپرده شود .

در حقیقت ما در Advocacy  تلاش می کنیم که هوای مراجع مان را داشته باشیم و به او کمک کنیم که آنچه حق انسانی و شهروندی و برابری اش است را از جامعه ی پیرامونش دریافت کند .

( زمانی من در ایران این ها را می خواندم و می گفتم شدنی نیست !!! ، حال آن که اکنون که به اینجا آمده ام می بینم بیش از 80 درصد از مواقع شدنی هم هست ! ) 

نباید از حق بگذریم که کاردرمانگران دلسوز و زحمت کش و با سوادی در ایران مشغول کار هستند که به صورت انفرادی در حال advocate  مکرر هستند ! .. مدام به مدیر مدرسه و مسئول سنجش و مربی مهد نامه می دهند و شرایط کودک را توضیح می دهند و ورک شاپ آموزشی برگزار می کنند و روز جهانی اوتیسم و .. را به سخنرانی می پردازند و در برنامه های رادیویی و تلویزیونی برای عموم مردم صحبت می کنند و ... با این وجود تلاش ها در سطح کلان حمایت نمی شود و در اکثر مواقع این تلاش ها مثل جرقه هایی هست که در دل تاریکی ، برای لحظه ای ، گوشه ای را روشن می کند .  امیدمان به روزی است که مشعل فرزوان و خاموش نشدنی این تلاش ها را در ایران عزیزم شاهد باشم .

 

4) ارتقاء عملکردهای فردی کودک

تعارف را کنار بگذاریم ، گاهی ما زورمان به جامعه نمی رسد . گاهی هم نمی شود که تمام آدمها ها Abuse  کنی و وادار کنی که افراد مبتلا به اوتیسم که کارایی پایینی دارند را بصورت نرمال بپذیرند . 

 غیر قابل انکار است که زمانی که یک کودک اوتیسم در پارک و یا اتاق بازی و یا مهد کودک ،شروع به دویدن و جیغ کشیدن و دست تکان دادن و یا حتی خودارضایی می کند ، استرس زیادی به والدین و مراقبینش وارد می شود . بسیار بعید است که این کودک توسط همسالانش پذیرفته شود . در حقیقت این رفتارها برای سایر کودکان ترسناک و عجیب و ناشناخته به نظر می آید و همین مساله سبب می شود که ایشان از این کودک دور شوند . والدین دارای کودکان سالم نیز ترجیح می دهند که فرزندشان در سنین پایین ، شاهد رفتارهای خارج عرف نباشد و در نتیجه فرزندشان را از این کودک دور می کنند .

از این رو ، می بایست تدابیری بیندیشیم که توانمندی های کودک به حدی بالا بیاید که بشود برای حقوق اجتماعی اش با جامعه و مدیریت مهد و مدرسه و ... برای ادغام در میان همسالان عادی رایزنی و چانه زنی کرد . هر قدر توانمندی های فردی کودک مبتلا به اوتیسم بالاتر باشد ، هر قدر این کودک توانایی کنترل هیجان ، بیان و درک زبان و مهارتهای حسی و حرکتی بهتری داشته باشند ، پروسه ی ادغام تدریجی این کودکان با سایر کودکان سالم ، راحت تر ، سریعتر و موفقیت آمیز تر خواهد بود .

 

 

4 کارکرد کلی را اشاره کردم . اکنون موقع ارائه راهکاری مشخص تر و جزء به جزء است . هر کدام از این توصیه ها ، به نوعی با یک یا بیش از یکی از کارکردهای بالا مرتبط است :

1)      با ارائه ی مشاوره های ساده و دستورات ساده و مرحله به مرحله ، اعتماد به نفس والد را تقویت کند و به او این احساس را القا کند که در قبال مشکل اوتیسم فرزندش احساس تقصیر و عذاب وجدان( که احساسات منفی و ناکارامدی هستند ) را کنار بگذارد و خودش را به تدریج در مسئولیت های فرزند پروری بیش از پیش سهیم کند .

2)      آموزش چند تکنیک ساده ی ماساژ حسی ، نوازش هایی که کودک استقبال می کند ، روش صحیح مراقبت روزانه از کودک ، شامل توالت و استحمام و تغذیه کودک، آموزش ماساژهای سودمند برای کاهش مشکلات روده ای  نظیر یبوست ، آموزش بازی های ارتباطی ساده ، آموزش اهمیت نظم در زندگی روزمره  و ... قطعا می توانند سبب بهبود نسبی رابطه ی والد و کودک شده و احساس کفایت والدگری را ارتقا دهد .

3)      بازی با عروسک ، بازی های جلوی آینه ، نقاشی کشیدن ، شعر خواندن و قصه گفتن

4)      مهیا کردن فرصتهایی برای کودک که به مشاهده ی بازی سایر کودکان بپردازد.

5)      مهیا کردن فرصت هایی که کودک در کنار یک یا نهایتا دو کودک دیگر بصورت موازی به بازی بپردازد . مطلوب است که حین بازی ، بده بستان اسباب بازی بین کودکان رخ دهد . اما نباید هیچ کدام از کودکان را مجبور به این کار کرد . فقط می توان این پیشنهاد را داد و اگر انجام دادند ایشان را تشویق کرد.

6)      صرف غذا و خوراکی های خوشمزه سر سفره ای که 1 یا نهایتا 2 کودک دیگر نیز در آن حضور دارند . طی غذا خوردن بده بستان خوراکی بین کودک اتفاق بیفتند .

7)      شبیه سازی محیط های ارتباطی و تمرین ایفای نقش

8)      خاله بازی و شهر بازی و سایر بازی های سمبلیک ( نمادین )

9)      پیاده روی با کودک در محیط بیرون از منزل

10)  تماشای دو نفره ی یک کارتون و برنامه ی کودک ( غالب والدین ترجیح میدهند در اوقاتی که سرشان شلوغ است کودک را جلوی تلویزیون بگذارند و مواقعی که خودشان می خواهند با کودک بازی کنند تلویزیون را خاموش کنند ! .. و تازه تعجب می کنند که چرا فرزندشان هر روز بیشتر ترجیح میدهد از بازی با ایشان طفره برود !  .. حقیقت مساله این است که یکی از روش های سهیم شدن در علاقه ی کودکان و سهیم کردن کودک در علایق خودمان این است که از برنامه ی کودکی که او در حال مشاهده اش است استفاده کنیم و کنار او بشینیم و مثل او کارتون ببینیم و در قسمتهایی از برنامه ، احساسمان را با او در میان بگذاریم ، بلند بلند بخندیم ، دستمان را زیر چانه مان بزنیم و تعجب کنیم ، گاهی نگاهمان را به نگاهش تلاقی دهیم تا احساسش را جویا شویم . این همان فایده ای را دارد که در رویکردهای نوین درمان اوتیسم به آن تاکید شده ( Joint Attention + Theory Of Mind  ) .

11)  جلسات درمانی انفرادی کاردرمانی و گفتاردرمانی و بازی درمانی که سبب ارتقا مهارتهای انفرادی کودک می شود .

 

 

 

ب ) مشکلات زبانی

شامل زبان دریافتی ، زبان بیانی ، پراگماتیکز و ...

از آنجا که آسیب شناس گفتار و زبان نیستم اما سابقه ی کار با کودکانی با مشکلات اینچنینی را داشته ام ، ترجیح می دهم از یک آسیب شناس محترم گفتار و زبان که دلسوز باشد ، بخواهم مطلبی در حد 500 کلمه در خصوص این قسمت تهیه و در کامنت و یا به آدرس ایمیلم بفرستد تا در همین پست با نام خودشان وارد کنم .

مع الوصف برای این قسمت ، می توانم در خصوص بازی های سودمند جهت ارتقا مهارتهای مرتبط با زبان و کلام ، آنچه می دانم را بصورت کلی بنویسم :

1)      تمام بازی های که به Expression  کمک کند . مثل نقاشی ، استفاده از رنگ انگشتی ، پرتاب توپ ، خمیر بازی ، کار با رنگ در حمام ، سوت زدن ، فلوت زدن ، شیپور زدن ، ساز دهنی نواختن ، بازی با سازهای کوبه ای و ..

2)      عروسک بازی

3)      ماشین بازی و تمرین های صدا سازی در هنگام بازی های انفرادی

4)      استفاده از الگوی یادگیری مشاهده ای ( باندورا ) و منطقه ی مجاور رشدی ( ویگوتسکی ) در خلال بازی موازی با کودک

5)      تحت فشار قرار ندادن کودک برای ادای کلمات ... ( اصطلاحا بهتره نگوییم : بگو ! )

6)      استفاده از تکنیک های تصویری و دیداری PECS  ( Picture Exchange Communication System ) و هم چنین استفاده از Visual Scheduling   

7)      قصه گویی

8)      استفاده از نرم افزارهایی که سرعت نمایش تصویر و صوت را اندکی کند تر می کند . حتی خود Windows Media player  های جدید آیتمی دارد به نام Enhancement  که می توانید در آن سرعت نمایش و صدا را اندکی کندتر یا تند تر کنید . از آنجا که معمولا ادراک شنیداری کودکان مبتلا به اوتیسم دچار مشکلات عدیده ای است ، استفاده از این تکنیک در هنگامی که پای برنامه کودک نشسته اند یا در حال تماشای سی دی هستند بسیار سودمند است .

9)       آرام و شمرده و تا حدودی با حالت اغراق در بیان و تولید کلمات با این کودکان حرف بزنیم و در هنگام تشویق ، جیغ نکشیم ! 

 

 

 

ج ) مشکلات حرکات و آواسازی های کلیشه ای

تا جایی که من در جریان هستم ، هنوز دلیل قطعی و علت تامه ی حرکات و آواسازی های کلیشه ای مشخص نشده است و فرضیه های متعددی برای آنها وجود دارد .  به تجربه برای اینجانب ثابت شده که این عوامل به نحوی سبب تشدید این مشکلات می شوند :

1)      وضعیت عاطفی – هیجانی ، شادی زیاد ، اضطراب و خشم و نگرانی و دلشوره ی کودک و..

2)      بار هیجانی منزل در هنگام حضور پدر و مادری که با یکدیگر در صلح و صفا به سر نمی برند و...

3)      عدم مشغولیت فکری کودک و بی کاری و  آنچه به آن بصورت عام ، سر رفتن حوصله می گویند.

4)      تحریک شنیداری ( مثل آواسازی و کوبیدن اشیا به هم و نجوا کردن یک گفتگو یا آهنگ در حالی که با دستانش ، صدا را به سمت گوشش هدایت می کند و .. )

5)      تحریک حس عمقی  ( مثل دست کوبیدن و سر کوبیدن و خود را به زمین کوبیدن و فشار دادن چانه و آویزان شدن و .. )

6)      تحریک وستیبولار ( مثل تکان خوردن و عقب و جلو رفتن و تکان دادن مکرر سر )

7)      تحریک لمسی  ( مثل ور رفتن با لب ، انگشتان ، مو ، کنار گوش ، الت تناسلی و .. )

8)      نداشتن توانایی کنش سازی Praxia  که منجر به این مساله می شود که ایده ای برای انجام فعالیتی در زمانهای بی کاری نداشته باشد .

9)      خستگی فیزیکی مفرط کودک

10)  بدخوابی کودک

11)  دردهایی که نمی تواند آن ها را گزارش کند نظیر میگرن ، دندان درد ، دل درد و ..

12)  پر کالری بودن تغذیه ی کودک درعین این که این مقدار کالری در طول روز و در محیط داخل منزل در قالب هیچ فعالیت فکری و ذهنی و حرکتی منظمی سوخت نمی شود .

13)  جلب توجه ! ( بله اشتباه نخوانده اید .. جلب توجه ! )

14)  ...

اولین مرحله ی مدارا با مشکلات کلیشه ای این است که آنها را به مدت یک هفته با دقت ثبت کنیم .

یعنی یک جدول درست می کنیم و روز های هفته و ساعت ها را در آن تنظیم می کنیم .

سپس هر زمانی که کودک اقدام به کار کلیشه ای کرد ، در جدول هفته و روز و ساعت ، آن واقعه را با ذکر جزئیاتی نظیر مدت انجام ، چگونگی حرکت و صدای کلیشه ای و شدت آن درج می کنیم .

پس از یک هفته و ثبت دقیق اینها ، نوبت به این می رسد که فرضیه هایی را بسازیم .. مثلا می توانیم به نوعی رابطه ی علت و معلولی از همزمانی مکرر یک اتفاق و بروز رفتار کلیشه ای کودک پی ببریم . مثلا می بینیم ، در 5 روز هفته ، وقتی پدر از سر کار به منزل می آید ، بچه به مدت نیم ساعت شروع می کند به دست کوبیدن ... یا مثلامی بینیم کودک در روزهایی که بد خواب تر بوده دست کوبیدن داشته یا می بینیم که روزهایی که جلسات کاردرمانی داشته رفتارهای کلیشه ای حس جویی وستیبولارش کمتر / بیشتر شده . و می توانیم به لطف این ثبت دقیق یک هفته ای ، فرضیه هایی را بسازیم و ببینیم که علت های بروز حرکات کلیشه ای در کودک چیست .

تمام تلاش من این است که بگویم : با این که علت شناسی رفتارهای کلیشه ای ناشناخته است ، اما می توان با ثبت دقیق اطلاعات در خصوص یک کودک بخصوص ، به این مساله پی برد که عوامل مستعد کننده ی رفتار های کلیشه ای در آن کودک بخصوص چه چیز هایی هستند . در حقیقت ، ما ابتدا به ساکن شروع به شناسایی Antecedent  ها می کنیم و این پیش درآمدهای رفتاری را با بررسی Correlation   زمانی وقایع ثبت شده پیگیری می کنیم .

پس از این که فرضیه هایمان را در خصوص علل ایجاد و یا تشدید رفتار کلیشه ای روی کاغذ وارد کردیم ، می شود به طرق مختلف با آن ها مقابله کرد .

مثلا اگر فهمیدیم که فلان رفتار کلیشه ای کودک ، به قصد جلب توجه از او سر می زند ، (گر چه باید توی دلمان خوشحال بشویم .. چرا که این مساله نشان دهنده ی این است که کودک عملکرد بالایی دارد و انگیزه ی ارتباطی خوبی دارد. ) با این وجود در این مواقع ، در صورتی که کودک رفتار کلیشه ای انجام می دهد نباید به او محل بگذاریم و باید محیط را ترک کنیم . بر عکس می بایست تمام تلاشان را بکنیم تا در زمانهایی که کار کلیشه ای نمی کند بیشتر به او توجه نشان بدهیم.

اگر دریافتید که حرکات کلیشه ای کودک به علت یک نوع حس جویی است ، مداخلات یکپارچه سازی حسی کاردرمانی ، قطعا می تواند بسیار مفید و موثر باشد.

منظور کلی من از این قسمت ، این است که علت را بشناسیم و به یکی از روش های زیر احتمال بروز رفتارهای کلیشه ای را کاهش دهیم :

الف ) تعدیل سیستم حسی ( ماساژ حسی ، استخر توپ ، آب بازی ، AIT ، موسیقی درمانی  ، ترامپولین ، صخره نوردی ، بمباران حسی با توپ سی پی ، تاب وستیبولار ، تخته تعادل ، اسب سواری ، قشو کردن اسب ، بازی با حیوانات خانگی نظیر سگ و همستر و خرگوش )

ب) پیشگیری از بروز antecedent  و مدیریت رفتار کودک  (  با استناد به مثالی که پیشتر اشاره شد : ساعتی که پدر به منزل می آید ، ابتدا فرزندش را تحویل گرفته و با او بازی کند و پس از نیم ساعت به خستگی در کردن بپردازد .. یا این که مادر در نیم ساعت اول حضور پدر ، با کودک مشغول یک بازی هدفمند شود . -  منظم شدن ساعت خواب کودک )

ج ) ارائه فعالیت های هدفمند به کودک به نحوی که اوقات روز کودک به نحوی پر شود که جایگزین رفتارهای بی هدف و کلیشه ای شود .

د ) ارتقا مهارتهای کنش سازی و ایده سازی در حین بازی به نحوی که خود کودک در مواقعی که حوصله اش سر رفته به سراغ اسباب بازی هایش برود و با آن ها خود را مشغول کند .

ه ) مدیریت رفتار کودک با ارائه ی Consequence  متناسب .  ( مثال : ترک کردن محیط در صورتی که حدس میزنید هدف کودک از رفتار کلیشه ای ، جلب توجه شما است )

 

سه نکته ی مهم هم در انتهای این قسمت باید مطرح کنم :

1)      در بسیاری از مواقع ، رفتارهای کلیشه ای به کودکان مبتلا به اوتیسم ، آرامش می دهد . در حقیقت این کودکان در هر زمانی که احساس کنند دچار بد تنظیمی در سیستم هیجانی و حسی و ادراکی شان شده اند ، این رفتارها را با قصد Self Regulation  انجام می دهند . ممانعت از این رفتارهای کلیشه ای ، تنها وقتی منصفانه است که کودک از طریق دیگری به آرامش برسد و خودتنظیمی پیدا کند . در غیر این صورت به صرف این که با دعوا و تهدید و تنبیه و ... ، مانع از رفتارهای کلیشه ای کودک بشویم ، در میان مدت و بلند مدت سبب افزایش اضطراب کودک و افت الگوهای ارتباطی اش می شود و هرگز نمی تواند راهکاری سودمند برای کاهش الگوهای کلیشه ای باشد .

2)      چه بسا که این الگوهای کلیشه ای ، از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شوند . به عنوان مثال اگر مانع سر کوبیدن کودک بشوید ، او ممکن است پس از یک هفته به سراغ صداسازی برود و اگر مانع آن بشوی ممکن است به سراغ دست کوبیدن برود و ... در حقیقت ، در اکثر مواقع این رفتارهای کلیشه ای با هدف خودتنظیمی ، بطور کامل حذف نمی شوند بلکه از صورت و حالتی به صورت و حالت دیگر تبدیل می شوند .

3)      به خودمان نگاه کنیم ... ماها، خودمان را که این وبلاگ را مینویسیم و می خوانیم ، افرادی عادی می پنداریم .. ما به خودمان حق می دهیم که در هنگام اضطراب ، پایمان را تکان بدهیم ، مدام فیس بوک مان/ گوشی مان / ساعتمان/ ایمیل مان و ...  را چک کنیم ، مدام دانه های تسبیح را جابجا کنیم ، مدام صدای کلیک کلیک خودکارمان را در بیاوریم ، مدام یک آهنگ را گوش بدهیم ، مدام با داخل بینی مان ور برویم ! . ...  این عدالت نیست که ما به خودمان این حق را می دهیم که با توسل به این روش ها ، اضطرابمان را کاهش دهیم اما به کودک مبتلا به اوتیسم ، به صرف این که نمی تواند با کلامش از نیازهایش دفاع کند ، این حق را ندهیم و سریعا آن ها را رفتارهای کلیشه ایی بپنداریم که می بایست هرچه زودتر درمان شوند .

 

د ) مشکلات استفاده از دست

به شما حق می دهم که شکایت کنید ! ..

در پست قبلی ام که در خصوص سه علامت اصلی کودکان مبتلا به اختلالات طیف نافذ رشدی نوشته بودم ، از مشکلات این کودکان در استفاده از دست ، بصورت برجسته و مجزا و در زمره ی علایم اصلی نام نبرده بودم .

کار درستی هم کردم .. یعنی با استناد به تمام منابع روانپزشکی ، سه علامت اصلی و مشخصه ی کودکان مبتلا به اوتیسم ، همان ها بود که اشاره کردم .

اما چرا مشکل استفاده از دست را در این قسمت و بصورت مجزا باز کردم ؟

بنا به تجربه ی شخصی ام ، بر این باور هستم که کودکان مبتلا به اختلالات نافذ رشدی ، در استفاده از دستانشان ، مانند سایر کودکان عادی عمل نمی کنند .

 می توان این ضعف در استفاده از دست را ، به سادگی به مشکل ایشان در طرحواره ی بدنی مربوط دانست و طرحواره ی بدنی را نیز به سادگی مربوط به حس عمقی و لمسی دانست و اعتراض کرد که :

"جای تیتر مشکلات استفاده از دست ، در زیر مجموعه ی اختلالات حسی و یا ادراکی – حرکتی باشد کافیست . "

با این وجود من همچنان از نظر خودم با سرسختی هوش ورانه ! ای دفاع می کنم . من بر این عقیده هستم که تمامی کودکانی که در طیف اختلالات نافذ رشدی هستند ، نه فقط به دلیل مشکلات حس عمقی و مشکلات یکپارچگی حسی ، بلکه مشابه یک خصوصیت مشترک ، در استفاده از دستانشان ضعیف هستند .

به اختلال رت نگاه کنیم ..  دستهایش چه می کند ؟  به سندرم فروپاشنده ی دوران کودکی نگاه کنیم ... ؟ به اختلال اوتیسم نگاه کنیم ؟.. هر قدر که مشکل خفیف تر باشد ، استفاده از دست هم در این کودکان بهتر و راحت تر می شود با این وجود حتی در سطح بالاترین کودکان مبتلا به اوتیسم نیز یک نوع خامی و یا عدم تمایل و یا حالتی شبیه به غفلت های گاه و بیگاه نسبت به دستها و فقر خلاقیت در استفاده از دست را مشاهده می کنیم .

برای این که یک کودک مبتلا به اختلال رت از دستانش استفاده کند ، باید بارها و بارها ، با روش تقویت منفی ملحفه ای روی سر او بیندازی تا او از ترس تاریکی و ندیدن اطرف کلی تقلا کند و شاید پس از چندین بار تلاش ، بتواند در لابلای جویدن دستهایش و یا کوبیدن دستهایش به دهانش ، ملحفه را نیز کنار بزند .

اگر سطح کودک اوتیسم پایین باشد باید از طریق رفلکس های حفاظتی و فعالیت هایی که طی آن وزن انداختن روی دستها اتفاق می افتد ، او را ترغیب به استفاده از دستانش کنیم .

در کودکان مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا و یا کودکان مبتلا به آسپرگر استفاده از دست در فعالیت های ساده و معمولی ، مخصوصا آن دسته از فعالیت ها که قبل تر انجام داده اند ، نزدیک به عادی است . با این وجود همین کودکان نیز در فعالیت های جدید ، چند مرحله ای که نیازمند Problem Solving   و حل مشکل است ، در استفاده از دستانشان خلاقیت ندارند .

تمام هدف من از اشاره کردن به مورد استفاده از دست در کودکان مبتلا به اوتیسم ، این است که یادآوری کنم :

دست یعنی فاعل ! ، دست یعنی اعمال تغییر در محیط ، دست یعنی سازگار کردن محیط با خود ، دست یعنی ارتباط با محیط ...

ما اغلب افعال را با دستانمان انجام می دهیم . و این ذهن ما است که دستمان را به پیش می برد . مساله فقط عضله و تاندون ها و مفاصل اندام فوقانی نیست . مساله فقط حس لمسی و حس عمقی و ... هم نیست . مساله حتی فقط هماهنگی دیداری حرکتی و طرحواره بدنی و هماهنگی حرکتی زنجیره ی اندام فوقانی هم نیست .  مساله به زعم من یک نوع احساس مشارکت فعال فرد در ساخت زندگی و محیط پیرامونش و استفاده ی خلاقانه از دست به منظور از پیش رو برداشتن چالش های خلق الساعه به روش های فی البداهه است .  این ، همان چیزی است که ما می گوییم استفاده ی معنادار از دست و این به نظر من همان چیزی است که تمامی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم به نوعی با آن درگیر هستند . هر چه ضعیف تر : شدید تر !

حال که از خودم دفاع کردم و خیالم راحت شد !، به چند راه حل هم اشاره می کنم :

1)      توپ بزرگ را به سمت کودک پرتاب کرده تا او با کمک گرفتن از رفلکس حفاظتی ، با دستانش از سر و صورتش محافظت کند ( حتما احتیاط های لازم در این خصوص انجام شود – خطر زمین خوردن ، آسیب به مهره ی گردنی و .. )

2)      فرغونی راه بردن کودک

3)      عبور کودک از داخل تونل

4)      شن بازی و گل بازی و خمیر بازی

5)      فعالیت های پشت میزی نظیر قیچی کردن ، کار با خمیر پاتی ، انواع فرم بورد ها ، پگ بوردها ، اشکال هندسی ، نقاشی و ترسیم ، پاره کردن کاغذ ، پاک کردن وایت بورد با دستمال و یا گوش پاک کن و ..

6)      گرفتن و انداختن توپ

7)      قایم کردن چیزی که کودک دوست دارد در یکی از کشوهای اتاق ( ترجیحا جلوی چشمهای خودش ! ) .. تا او با دستهای خودش در محیط به کاوش بپردازد و درب کمد ها و کشوها را باز کند و داخل آن را جستجو کند .. این جستجوی فعال در محیط ، همان احساس فاعلی است .

8)      طناب کشی

9)      هل دادن اشیا

10)  بازی هایی شبیه گلف

11)  دادن یک چراغ قوه به دست کودک داخل اتاق تاریک

12)  تقویت کودک برای غذا گذاشتن داخل دهان خودش .. با دست ، با قاشق و ..

13)  ترغیب کودک برای شستن صورت خودش .

14)  ترغیب کودک برای کمک به والدین در انداختن سفره ی ناهار و شام و ..

15)  فعالیت های کاردستی ، کلاژ ، کار با کاموا  و چسب ماتیکی و قیچی کودکانه و خلال دندان و بریده های مجلات و ..

16)  برس کشیدن اسب و ناز کردن سگ و خرگوش  .. غذا دادن به حیوانات ..

 

نکته ) می توانیم قبل از شروع تمرینات دستی که کودک به طور فعالانه از دستهایش استفاده میکند ، مقداری ورودی حسی عمقی و لمسی به اندام فوقانی و دستهایش وارد کنیم . مثلا انگشتانش را ماساژ دهیم ، بر روی دستهایش با احتیاط و بدون اغراق ، یخ بکشیم ، از برس برای تحریک لمسی استفاده کنیم ، دست و ساعدش را ماساژ عمقی بدهیم ، و ... 

این تحریکات حسی سبب می شود ، آگاهی حسی کودک از دستانش بیشتر شود و راحت تر بتواند در خلال فعالیت های دستی مشارکت کند .

 

دوستان عزیز ..

این پست به پایان خودش رسید .

ان شا الله در پست بعدی در خصوص اختلالات و مشکلات همراه با اختلالات طیف اوتیسم ( با تمرکز بیشتر بر روی درمانها و مداراها و توصیه های سودمند )  در خدمتتان باشیم .

ما را از نظرات خودتان محروم نکنید .

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

اوتیسم - پست دوم - سه شاخصه کلیدی

سلام برخوانندگان دوست داشتنی و همیشه همراه وبلاگ کاردرمانی

 

پست دوم در خصوص اختلالات طیف اوتیسم را در خدمتتان هستم .

در پست اول که نسبتا هم طولانی بود درباره ی پنج موضوع به تفصیل نوشتم . اول در خصوص این که چرا نوشتن از تشخیص درست اوتیسم مهم است مقدمه ای را به رشته ی تحریر در آوردم . سپس در سه قسمت مجزا در خصوص انواع اختلالاتی که سبب می شود در تشخیص اوتیسم و یا برآورد شدت و میزان و کیفیت این اختلال اشتباهاتی سهوی رخ دهد نوشتم و در انتها هم به رفتارهای غیر حرفه ای ، و اشتباهات متاسفانه غیر سهوی برخی بالینگران ، کارشناسان و متخصصان اشاره هایی کردم .

در این پست ، قصد دارم بصورت روان و در عین حال تا حد امکان منظم، و تا حد توان مفصل !  در مورد شاه کلید های تشخیص اختلالات طیف اوتیسم صحبت کنم .

هرگز هم نمی توانم قول بدهم که این یکی طولانی نمی شود. پس لطفا کمربند های خود را محکم تر از قبل ببندید . !

*********

چگونه می توان مطمئن شد که کودکی مبتلا به اختلال اوتیسم است ؟

مگر نه این است که می گوییم اختلال اوتیسم ، چهره ها و جلوه های رنگارنگ و متنوعی دارد و در هیچ دو نفری ، جلوه ی یکسانی ندارد ؟  اگر واقعا این چنین است ، پس چگونه می توان حداقل به وجود اختلال  اوتیسم ، شک داشت ؟

 

 

این سه علامت را به خاطر بسپارید .

 

1)      بده - بستان ارتباطی .    

2)      زبان و مسائل زبانشناختی

3)      حرکات ، عادات ، سلایق ، ترجیحات و رفتارهای محدود ، کلیشه ای ، تکراری و اجباری

کودک مبتلا به اوتیسم در این سه مورد دچار ضعفها و ناهنجاری هایی است . حال در خصوص هر کدام از این موارد ، به تفصیل مطالبی را مطرح می کنم :

 

1)      ضعف کودک در بده بستان ارتباطی

در متون تخصصی ، عبارتی که استفاده می شود  Reciprocity  و یا Social Responsiveness  است .

شاخصه های این مورد عبارتند از هر کاری که نشان دهد کودک گرایش و یا توانایی آغاز یک رفتار اجتماعی را دارد و یا قادر به پاسخ گویی در قبال رفتار اجتماعی سایر انسانها است . در ادامه به برخی از نمود های این شاخصه اشاره می کنم :

الف )  تماس چشمی :

شاید این مورد ، یکی از معروفترین و متداولترین شاخصه های ارزیابی کودکان مشکوک به اوتیسم باشد . البته باید خیلی احتیاط کرد چرا که به نظر می رسد بیش از اندازه بر روی این شاخصه تاکید و تمرکز شده و همین مساله سبب بالا رفتن اشتباههای تشخیصی شده است . به عنوان مثال به این موارد دقت کنید : 

آیا مطمئنید که این کودک ، مشکل توجه بینایی ندارد ؟

آیا مطمئنید که این کودک مشکل ثبات بینایی visual Fixation  ندارد ؟

آیا مطمئنید که این کودک خجالتی نیست ؟ و یا از شما نمی ترسد ؟

آیا مطمئنید که خاستگاه فرهنگی – تربیتی خانواده ی این کودک ، به دزدیدن نگاه و یا سر به زیر بودن و ... تاکید نکرده ؟  مثلا خانواده به کودک نیاموخته که بچه ی با ادب نباید توی چشم بزرگترش نگاه کنه ... ؟!

آیا مطمئنید که کودک دچار مشکل اضطرابی نظیر اضطراب عمومی و منتشر – هراس اجتماعی و .. نیست ؟

آیا مطمئنید که کودک از ضعف اعتماد به نفس رنج نمی برد ؟

 

در تمام مواردی که در بالا اشاره شد کاهش الگوهای تماس چشمی در کودکان از حیث مدت زمان ، زاویه ی نگاه ، معنا و حالت نگاه مشهود و غیر قابل انکار است .  

با این وجود ضعف کودکان مبتلا به اوتیسم در برقراری تماس چشمی به این صورت است که این کودکان در نگاهشان به صورت انسان روبرویی، تمایل و انگیزه ی ارتباطی نشان نمی دهند و نگاهشان به همان نحو که بر روی اشیاء بی جان می لغزد و می گذرد ، بر روی صورت انسانها نیز بدون تمایل ارتباطی و فیکس شدن نگاه بر مثلث چشم ها و دهان عبور می کند.

 

ب )  لبخند اجتماعی:

خیلی بدیهی است که وقتی دو نگاه به هم تلاقی کند ، پیامی ارتباطی و غیر کلامی بینشان منتقل شود . این پیام گویای این است که : فلانی .. من برای تو خطری ندارم . من با تو دوست هستم . فلانی من و تو با هم حس مشترکی داریم و بیا در قلمرویی واحد در کنار هم زندگی کنیم و از وجود همدیگر در قلمروی فیزیکی واحد احساس نا امنی نکنیم و ...  وقتی یکی از طرفین لبخند بر لب می آورد ، دیگری نیز آن را پاسخ می دهد . این واکنش ، آنچنان در انسان غریزی است که یکی از اولین واکنش های اجتماعی نوزادان ، همین لبخند اجتماعی است . این مساله در کودکان مبتلا به اوتیسم کمرنگ است و حتی در برخی موارد ، هرگز وجود ندارد.

با این وجود مسائل و تفاوت های فرهنگی ،  خلق و مسائل هیجانی ، مشکلات اضطرابی ، بدکارکردی های هسته های قاعده ای و همچنین حتی فلجی عصب زوج هفتم مغزی ، می تواند منجر به از بین رفتن لبخند اجتماعی شود . مبادا که با بی احتیاطی ، و به صرف یک علامت ، کودک را به سمت تشخیص مهیب و هولناک اوتیسم رهنمون کنیم .

 

ج )  ادا و اطوار کم و یا نا متناسب :

ادا  و اطوار ، تقریبا معادل کلمات Gesture & Posture است . این دو ، جزو مهمترین مولفه های زبان بدن و از اساسی ترین ارکان ارتباط غیر کلامی هستند . انسانها برای درست تر و واضح تر بیان کردن منظورشان ، تنها به متن قابل نوشتن کلامشان تکیه نمی کنند ، بلکه از حرکات دست و صورت و گردن و چشمها ، وضعیت قرار گیری بدن و بسیاری دیگر از حرکات فیزیکی استفاده می کنند .  معمولا کودکان مبتلا به اوتیسم ، زبان بدن و ادا و اطوار خام ، ناقص و محدودی دارند و اگر دارای گفتار هم باشند ، در زمینه ی ادا و اطوارهای متناسب با منظورشان در بافتار ارتباطی ، بسیار ضعیف عمل می کنند .

نکاتی که باید توجه کرد شامل این موارد است :

معمولا در کودکان سالم و عادی هم ،  دخترها زودتر از پسر ها و همچنین بسیار بیشتر از پسر ها از این حرکات استفاده می کنند .

بافتار اجتماعی – الگوهای یادگیری و آموخته شده در خانواده، بر میزان استفاده از ادا و اطوار در بین کودکان بسیار اثر گذار است .

کودکان ناشنوا و کم شنوا ، معمولا به صورت جبرانی ، از ادا و اطوارهای زیاده از حدی برای بیان منظورشان استفاده می کنند . این حالت با آنچه در اوتیسم می بینیم قطعا فرق دارد !

 

د) پاسخهای حرکتی – رفتاری کم و نا متناسب با رفتارهای اجتماعی

ما دستمان را بالا می آوریم تا سلام و یا خداحافظی کنیم ، دستمان را جلو می آوریم تا دست بدهیم ، صورتمان را به لب دیگری نزدیک می کنیم تا بوس بگیریم و یا با نزدیک کردن لبمان به گونه های دیگری ، می خواهیم به او حالی کنیم که : بوس بده ! ، جلوی سایرین با پاهای باز نمی نشینیم ، جلوی سایرین دراز نمی کشیم ، موقع خمیازه دستمان را جلوی دهانمان می گیریم ، جلوی سایرین لخت نمی شویم تا به دستشویی برویم ! و دهها و صدها مثال دیگر که می توان در زمینه ی رفتارهای اجتماعی به آن اشاره کرد .  برخی از این مثالها ، عملکردهایی سطح بالا هستند و برخی کارکردهایی ابتدایی و البته تعدادی از آنها نیز از جهت کیفیت و کمیت و شدت ، از خانواده ای تا خانواده ی دیگر متفاوت هستند. با این وجود ، نمی توان کتمان کرد که یکی از مشکلات کودکان مبتلا به اوتیسم در این مساله است که به نحو فاحشی ، در مقایسه با کودکان همسن در همان ساختار و بافتار فرهنگی – اجتماعی ، در زمینه ی رعایت هنجارهای اجتماعی و رفتارهای دو طرفه ی معاشرتی ضعیف هستند .

مواردی که می بایست جهت افتراق از اوتیسم به آن توجه کرد عبارتند از : بد والدگری ، غفلت پیشگی ،  اختلال رفتار لجبازی مقابله ای ، کامل گرایی والدین و دستورات ریز و درشتی که سبب گارد گرفتن کودک و منفی کار بیشتر او می شود ، مشکلات عمده در توجه – اختلال نقص توجه – بیش فعالی و الگوهای تکانشگری ، مشکل عقب ماندگی ذهنی و پایین بودن هوش بهر و ...

 

ه ) ضعف در همدرکی و همدردی با سایرین

تئوری های زیادی مطرح شده که همه در تکاپوی این هستند که بفهمند در ذهن کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم ، چه می گذرد و واقعا به چه منطقی فکر می کنند و چه می فهمند و ...  یکی از معروفترین تئوری ها که همچنان مورد استناد است ، تئوری ذهن ( Theory of Mind  )  است . اصل حرف این تئوری این است که کودکانی مبتلا به اوتیسم ، نمی توانند خود را جای دیگران بگذارند و از منظر دیگران ، شاهد وقایع باشند .

به عنوان مثال ، وقتی دو کودک سالم و عادی در سنین بین 2 تا 3 سال ، مشغول بازی با یکدیگر هستند ، اگر سرهایشان به هم دیگر برخورد کند و یکی شان شروع به گریه و مالیدن سرش کند ، دیگری از او می پرسد : موت درد کرد ؟! .. یعنی حتی ممکن است کودک هنوز جمله بندی و زبانش کامل نشده باشد اما همدرکی نشان می دهد .

( بد نیست به خاطره ای مرتبط نیز منباب تلطیف متن اشاره کنم : در بسیاری از ورک شاپهایی که برای والدین دارای کودکان مشکوک به اوتیسم داشته ام ، وقتی در خصوص تئوری ذهن و مثالهایش صحبت می کردم ، اکثر قریب به اتفاق مادرها می گفتند : احساس میکنند همسرشان هم مثل کودکان اوتیستیک ، در همدرکی و همدردی با ایشان عاجز است !!!  و هیچ از یاد نمی برم که زمانی که برای اولین بار شنونده ی این شکایت از طرف یک مادر بودم ، به این حرف خندیدم و آن را سرسری گرفتم و در زمره ی حرفهای شخصی حساب کردم ، اما هر چه از زمان همان ورک شاپ گذشت ، سایر خانمهای حاضر در ورک شاپ نیز به حمایت و همراهی با همان مادر اولی بر آمدند و چقدر برایم جالب بود که چیزی نمانده بود که روی خود من نیز که قادر به درک احساس ایشان نبودم ، برچسب اوتیسم ! الصاق شود . – گرچه هر قدر زمان گذشت ، بیشتر از پیش فهمیدم که مشکل در درک متقابل بین خانم و آقا نیز ، دقیقا به علت تفاوت استدلال و روش های حل مساله و اختلاف منطق بین این دو جنس ، می تواند مشکلاتی با درجات خفیف در همان حیطه ی تئوری ذهن تلقی شود !!!) 

بطور خلاصه ، اغلب کودکان مبتلا به اوتیسم در Sympathy & Empathy   در مقایسه با همسالانشان ، بسیار ضعیف عمل می کنند .

نکته ای که می بایست در این خصوص مورد توجه قرار بگیرد این است که :

کودکان ناشنوا و کم شنوا ، کودکان دچار اختلال رفتار مقابله ای و لجبازی ، کودکان مضطرب ، کودکان محروم ، کودکانی که در معرض آزار و غفلت بوده اند ، کودکانی که به هر نحو ممکن ، احساسات و عواطف و نیازهایشان نادیده گرفته شده ممکن است ، درجاتی از مشکل همدرکی و همدردی را نشان بدهند اما نباید کسی را به صرف همین یک علامت ، مبتلا به اوتیسم دانست .

 

و ) سهیم نشدن با سایرین در احساسات مشترک

اشتراک احساس ، یکی دیگر از نمودهای رفتار اجتماعی است که بیانگر آمادگی فرد در رشد همدرکی و به تبع آن پذیرش هنجارهای اجتماعی است .  وقتی به ما می آموزند که : چیزی که برای خود نمی پسندی ، برای دیگران نیز نپسند ، معنی اش همین همدرکی است .  وقتی دو نفر به یک فیلم نگاه میکنند و صحنه ای از فیلم دارای بار هیجانی بالایی است ( مثلا ترسناک است و یا خنده داراست و یا گریه دار است و ..)  و هردو توامان ، نگاه از فیلم بر می دارند و احساس بغل دستی شان را در آن لحظه کاوش می کنند ، نوعی سهیم شدن در احساس های مشترک است . این که ما با دیدن یک صحنه ی زیبا ، به آن اشاره می کنیم تا دوستمان هم از دیدن آن صحنه حظ بصری ببرد ، مصداق همین مورد است .

کودکان مبتلا به اوتیسم به دنبال اشتراک احساس و پیدا کردن یک روح جمعی نیستند .  ( کسی چه می داند ، شاید آنها با منطقی فکر می کنند که در آن منطق ، این ماها هستیم که بلد نیستیم احساساتمان را با ایشان چگونه  Share کنیم .لکن چون ما در اکثریت و آنها در اقلیت هستند ، خواسته یا ناخواسته ، ما ایشان را ناهنجار می دانیم ! )

نکته ی مهم : کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی ، کودکانی که در کنترل هیجاناتشان مشکل دارند ، کودکانی که دچار مشکلات گفتاری هستند ، کودکانی که از مشکلات عمده در زمینه ی اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی خود رنج می برند ، کودکانی که دچار اختلالات تصویر بدنی هستند ، کودکانی که تجربه ی بدوالدگری ، آزار و غفلت داشته اند و .... ممکن است اشتراک احساسی کمتری نشان بدهند . اما اینها کجا و اوتیسم کجا .

ز ) سهیم نکردن سایرین در علایق خود

از آنجا که این مورد نیز ، شباهت های فراوانی با دو مورد پیشتر اشاره شده دارد ، از توضیح تفصیلی آن خودداری میکنم . تنها نکته ای که در این خصوص می بایست اشاره شود این است که : کودکان مبتلا به اوتیسم ، حتی آن دسته از ایشان که دارای گفتار هستند ، در خصوص چیزهایی که برایشان حیاتی و یا بسیار مهم است ، حرف می زنند ، مثلا می گویند : نه ... مامان ، آب ، جیش ، غذا ، پفک و ... .. اما در خصوص احساس شان و این که چگونه فکر می کنند و یا در قبال فلان اتفاق ، چه نظر و یا هیجان و یا احساسی دارند ، و اگر چی میشد بهتر بود و ... قادر به توصیف و بیان نیستند .

 

ح ) عدم ابراز تمایل برای جلب توجه

انسان ، موجودی اجتماعی است . انسان از معاشرت و حشر و نشر با سایرین انرژی می گیرد و همان قدر که به غذا و آب و خواب و هوا برای زنده ماندن احتیاج دارد ، به نوازش های ارتباطی – کلامی – اجتماعی از سایر انسانهای پیرامون نیز نیاز دارد .

در حقیقت ، خدا همچون همیشه به درستی نیاز انسان را تشخیص داده و وقتی آدم را آفرید ، هم برای او هوا برای نفس کشیدن در نظر گرفت و هم حوا برای هم نفس شدن . !

انسانها مدام به دنبال مورد توجه واقع شدن و دیده شدن هستند و در این بین ، کودکان ، تشنه ی این احساس هستند .

حتما همه تان رفتارهای حسادتی و جلب توجهی کودکان را دیده اید ، آنها روی مبل ، دقیقا وسط دو نفر که مشغول حرف زدن هستند می نشینند ، روبروی تلویزیون می ایستند ، در مهمانی ها سر و صدا میکنند و چراغ و .. را روشن و خاموش می کنند ، روی کول پدرشان آویزان می شوند ، سر به سر خواهر و برادرشان می گذارند ، آنها را فریب می دهند ، جیغ می کشند و وقتی سایرین ترسیدند ، غش غش می خندند و فرار می کنند ،  موی نوزاد ها را که بیشتر مورد توجه هستند یواشکی می کشند ، ادای رفتارهای نوزادها را در می آورند تا در رقابت جلب توجهی  با او ، برنده شوند و ...

متاسفانه کودکان مبتلا به اوتیسم ، در مقایسه با همسالان سالم خود ، گرایش چندانی برای جلب توجه ، حسادت و رقابت های عاطفی ندارند و استراتژی های متنوعی نیز برای این کار ندارند .

نکته ی مهم : برخی از کودکان ، از جمله کودکانی که دچار خودپنداره و تصویر نامطلوبی از خود هستند ، کودکان افسرده ، فرزندان طلاق ، کودکان با اعتماد به نفس و عزت نفس بسیار پایین ، کودکان دچار تدافع لمسی شدید و حتی کودکان دچار انواع اختلالات گفتاری از جمله ناروانی گفتار ( لکنت ) ، و یا دیزآرتری ( نا واضح بودن کلام ) ، ممکن است در موقعیت هایی ، تمایل چندانی برای رفتارهای جلب توجهی و .. نداشته باشند . همچنین کودکان مضطرب ، وابسته و فرزندان والدین کامل گرا و ایده آل گرا ، معمولا در محیط های جمعی ناشناخته و جدید ، برای جلب توجه سایرین ، خیلی به این در و آن در نمی زنند .  اما باز هم همه ی این دسته از کودکان رفتارهای حسادتی و جلب توجهی در محیط ها و موقعیت های محدودی نشان می دهند و سایر علامت های کودکان اوتیسم را ندارند. از این رو نباید به راحتی این علامت را در زمره ی علامت های کافی برای تشخیص اوتیسم دانست . 

 

ط) فقر جریان رابطه

یکی از مشکلات بارز کودکان مبتلا به اوتیسم ، این است که شروع کننده ی یک رابطه نیستند . و در ادامه ی مسیر رابطه نیز از روش های متنوع و خلاقانه و هوشمندانه ای برای مدیریت رابطه استفاده نمی کنند. پویایی ارتباط ندارند. البته علت این موارد را می توان در مشکلات زبانشناختی این کودکان که در ادامه ی این متن به آنها اشاره می شود نیز دانست .

کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی ، افسردگی ، اعتماد به نفس پایین ، مشکلات گفتاری – بیانی و همچنین کودکان مبتلا به نقص توجه ... نیز در زمینه ی جریان و پویایی رابطه بسیار ضعیف و ناهنجار عمل می کنند . اما نوع  شدت و ازمان این ضعف در کودکان مبتلا به اوتیسم متفاوت است .

 

 

2)      زبان و مسائل زبانشناختی

یکی دیگر از شاخصه های اصلی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم ، مشکلات عمده ی ایشان در Language  است . وقتی داریم از Language  حرف می زنیم ، از چیزی بیشتر و فراتر از Vocalization (صداسازی و تولید آوا) ،  Articulation   ( تلفظ و ادای کلمات ) و یا Speech  ( حرف زدن و کلام ) سخن می گوییم . در حقیقت،  زبان ، وسیله ای ارتباطی است . زبان به معنای اخص آن ، یک فرایند پیچیده ی ذهنی است که طی آن پردازش های بسیار پیچیده و سطح عالی ای در مغز رخ می دهد و طی آن ، پروسه ی وسیعی از هماهنگی در عملکردهای دقت شنیداری ، ادراک شنیداری ، حافظه ی کوتاه مدت ، یادگیری ، هماهنگی های دهانی – حرکتی ، استدلال و تفکر ، رشد شناختی ، درک مسائل فرازبانی ( پارالینگویستیک )  و ورازبانی ( متا لینگویستیک ) ، کاربرد شناسی زبان ( پراگماتیکز)، پروسودی و آهنگ کلام و ... درگیر هستند.

 

الف ) ناتوانی در بیان و ابراز

این مورد تنها به معنای داشتن یا نداشتن کلام نیست .Expressive Language   یا زبان بیانی، گرچه در بهترین حالت، در بیان و ادای کلمات و جملات متبلور میشود، اما حتی پیش از آن نیز ، تمامی انواع بیان های غیر کلامی نظیر ایما و اشاره و زبان بدن و آهنگ صدا و پانتومیم و خلاصه هر کاری که منجر به القاء و رساندن منظور به طرف مقابل میشود، در زمره ی زبان بیانی قرار می گیرند.

چنانچه پیشتر نیز اشاره شد ، کودکان مبتلا به اوتیسم در بیان زبان بدن و ادا و اطوار متناسب با موضوع و .. ضعیف هستند و تمایل ارتباطی چندانی نیز نشان نمی دهند در نتیجه ، عجیب نیست اگر ببینیم که این کودکان در همه ی صور زبان بیانی، در مقایسه با همسالان خود عقب تر باشند .

گذشته از این ، اغلب قریب به اتفاق کودکان مبتلا به اوتیسم ، قادر به سخن گفتن نیستند . اگر هم سخن بگویند ، تک کلمه ای و در حد نیازهای اولیه است . همچنین خیلی از مواقع این کلمات را در وقت مناسب و متناسب نیز بیان نمی کنند و بیشتر شبیه سالاد کلمات است و نه با هدف ارتباطی مشخص .

(یکی از شاخصه های افتراق دهنده ی اوتیسم از آسپرگر در همین مورد است . چنانکه هانس آسپرگر برای اولین بار ، کودکانی را شناسایی و تعریف کرد که با وجود داشتن بسیاری ازعلامت های رفتاری اوتیسم ، قادر به حرف زدن بودند و نام این دسته از کودکان را آسپرگر نهاد.)

دقت داشته باشید که دلایل بسیار متعددی برای حرف نزدن کودکان وجود دارد که می بایست آنها را از اختلال اوتیسم ، تشخیص افتراقی داد . به عنوان نمونه لالی- گنگی انتخابی ( Selective Mutism) ، آفازی ، آپراکسیا کلامی ، تاخیر رشدی ، سوء تاثیر محیط دوزبانه بر آغاز گفتار کودک و ...

ب ) مشکل در درک زبان

مکمل آیتم قبلی ، زبان درکی یا Receptive Language  است . بحث بر سر این است که آیا کودک متوجه می شود که مجموعه ای ثابت و منظم از نشانه ها و آواها و اصوات ، با نظم و ترتیبی منطقی ، برای ارتباط با منظوری خاص استفاده می شود ؟ آیا کودک متوجه می شود که هر صوت و واج و واژه و حرکتی ، به مثابه یک رمز ، در برگیرنده و مخفی کننده ی یک پیام ارتباطی است ؟ آیا کودک قادر به تجزیه و تحلیل و فهم این رمزها و نمادها است ؟  ادراک و دریافت آنچه می شنویم و رمزگشایی که از جملات و حرکات و .. می کنیم ، پروسه ی بسیار پیچیده ای است که غالب کودکان مبتلا به اوتیسم در آن ضعیف عمل می کنند .

در هنگام بررسی این آیتم ، باید به این هم دقت داشت که بسیاری از اختلالات ، منجر به افت عملکرد ادراک زبانی می شود که از آن جمله می توانم بهCAPD  ( Central Auditory Processing Disorder )   یا اختلال پردازش شنیداری مرکزی ، ناشنوایی ، نقص ساختاری کورپوس کالزوم ( رابط بین نیمکره ای ) ، آفازیای درکی و ... اشاره کنم .

 

ج ) ضمایر

قضاوت در خصوص میزان اهمیت و کیفیت دقیق این مورد را باید به آسیب شناسان گفتار و زبان واگذار کرد . با این وجود ، چیزی که بسیار رایج در این کودکان دیده می شود ، این است که در اغلب مواقع ، حتی در صورتی که کودک مبتلا به اوتیسم قادر به سخن گفتن باشد ، در بیان ضمایر اشتباههای اساسی ای دارد .  مثلا به جای این که بگوید : جیش دارم .  می گوید : پژمان جیش داره .  ( یعنی ضمیر اول شخص مفرد رو با سوم شخص مفرد جابجا می کنه ) . در این خصوص چیز بیشتری نمی دانم و خوشحال می شوم اگر از میان خوانندگان ، فردی با دانش گفتاردرمانی ( آسیب شناسی گفتار و زبان ، در تکمیل قسمت های مربوط به زبان )  به بنده کمک کند .

 

د)  پژواک و اکو در انواع مختلف

پژواک کلام در هر دو نوع آن ( بلافاصله و یا با تاخیر ) ، در بسیاری از کودکان مبتلا به اوتیسم دیده می شود . همچون مورد تماس چشمی ، متاسفانه بسیاری از همکاران و درمانگران و مربیانی که به نوعی با کودکان مبتلا به اوتیسم و یا تشخیص های شبه اوتیسم و .. در ارتباط هستند ، فقط و فقط بر مبنای پژواک گویی های کودک ، برچسب اوتیسم را الصاق می کنند .

هنوز مکانیزمی برای توجیه دقیق این پدیده پیشنهاد نشده که مورد قبول همه ی آسیب شناسان گفتار و زبان باشد . با این وجود یکی از توجیه های زیبا در خصوص علت پژواک و اکو ، این است که کودک چیزی که شنیده را عینا تکرار می کند تا با تکرار چندین باره ی آنچه شنیده است ، آن را بهتر درک کند و متوجه معنای آن شود .

نباید پژواک و اکو لالیا Echolalia   را با درجا زدن یا Perseveration   یکی دانست . در اکولالیا ( چه ازنوع بلافاصله و چه از نوع با تاخیر) ، کودک آنچه لحظاتی پیش و یا در گذشته از فردی دیگر شنیده را تکرار می کند و نحوه ی ادای آن نیز بسیار زیاد از حیث آهنگ و لحن بیان ، تقلیدی و مشابه آنچه شنیده است هست . تو گویی یک طوطی که آنچه شنیده را عینا تکرار کند . دقیقا با همان لحن و عاری از احساس و ...  در حالی که در "درجازدن " یا Perseveration   ، کودک کلمه و یا جمله ای که خودش گفته است را مدام تکرار می کند . ( یعنی آنچه از سایرین شنیده است را تکرار نمی کند ) و در مقایسه با اکولالیا ، از جهت آهنگ ، آنقدرها هم خشک و یکسان ادا نمی کند و ممکن است در هر بار تکرار تغییراتی در تون و لحن و پروسودی آن جمله ایجاد کند . تفاوت دیگر این است که در مقایسه با اکولالیا ، تعداد دفعات تکرار در " درجازدن " به مراتب بیشتراست .

نکته ی مهمی که باید در انتهای این قسمت مورد توجه قرار بگیرد این است که کودکان با مشکلات توجهی شدید ، کودکان مضطرب ، کودکان مبتلا به وسواس فکری شدید ، کودکان با مشکلات عمده در توجه و ادراک شنیداری و حتی کودکان با رفتارهای توجه طلبانه ، اقدام به انواع  اکولالیا و پرزوریشن می کنند که بایستی این حالات را از رفتارهای اوتیستیک افتراق بدهیم .

 

ه ) لحن مونوتون و بدون آهنگ و مثل آدم آهنی

شاید در حالت معمول کسی متوجه ارزش آهنگ کلام نباشد اما آن زمانی که کلام فرد مثل آدم آهنی شود اهمیت آهنگ کلام را در انتقال پیام بیش از پیش در می یابیم . ما در محاوره ی معمول ، نمی گوییم : آیا می خواهی به بیرون بروی ؟ . ما در محاوره ی روزمره ی مان ، می گوییم : میخواهی بری بیرون ؟  و خوب دقت کنید که اگر من انتهای همین جمله ی قبلی به جای علامت سوال ، ویرگول بگذارم ، نوع آهنگ و لحن و استرسی که روی کلمات می آید بسیار تغییر می کند و فرد شنونده منتظر پیام و معنی دیگری است  مثلا : میخواهی بری بیرون ، ماست و چیپس هم سر راهت بخر ! . 

کودکان مبتلا به اوتیسم ، ممکن است در مقایسه با همسالان خود ، توانایی درک آهنگ کلام سایرین و فهمیدن معنای نهفته در لحن پرسشی و خبری و ... را نداشته باشند . که همین مساله ، ایشان را بیش از همسالان خود در زمینه ادراک شنیداری و فهم مطلب ضعیف می کند و سبب می شود آنها با راهنمایی ها و سر نخ های شنیداری ، قادر به پیگیری دقیق فعالیت نباشند . بلکه درعوض  به سرنخ های دیداری وابسته می شوند . لحن و آهنگ کلام خود این کودکان نیز معمولا یکنواخت و بدون بالا و پایین است و نمی توانند با لحن کلامشان ، پیام مستتر در جمله را به میل خودشان برجسته کنند .

دقت داشته باشید که ممکن است یک کودک غیر اوتیسم نیز لحن و آهنگ کلامش کم باشد . این مساله خیلی به این بستگی دارد که "اطرافیان مهم " کودک ، خودشان در هنگام حرف زدن تا چه میزان از رفتارهای غیرکلامی ، نظیر لحن و آهنگ و ادا و اطوار بدنی و چهره ای استفاده می کنند . کودکان بین سنین 3 تا 5 سالگی آمادگی و استعداد تقلید از والد همجنس خودشان را دارند و هر قدر که والدین در بیان کلامی شان ، Emotion   و Affection   بیشتری نشان دهند ، فرزندشان نیز به روش آنها تاسی می کند .

 

و )  جملات غیرمتنوع و تکراری و کم کلمه

تصورکنید یک کودک 5 ساله ی سالم ، وقتی گرسنه است ، به این روش ها طلب غذا می کند : مامان ... غذا بده – مامان گشنمه – غذا میخوام – مامان کی غذا رو میاری – بابا کی میاد !؟ - من قورمه سبزی می خوام – ساعت 2 ناهار می خوریم ؟ ( حتی اگر معنی درست ساعت را نداند ! ) – دلم داره قور قور می کنه ! و ... 

اما کودکی  همسن که مبتلا به اوتیسم است ، اگر به گفتار رسیده باشد ، تنوع جمله و کلام خاصی ندارد. او معمولا خیلی غیر خلاقانه خواسته های کلامی اش را بیان می کند .  غذا بده – غذا می خوام – بده - ...

نکته ی مهم در این خصوص این است که هر قدر والدین یک خانواده پرحرف تر و معاشرتی تر باشند و با فرزندشان بیشتر وقت با کیفیت بگذرانند ، هر قدر کودک از نعمت پدربزرگ و مادربزرگ ، قصه گویی های شبانه ،  مهد کودک تخصصی ،  برنامه های تلویزیونی – شو های کودکانه ی زبان مادری – بهره مند باشد ، دامنه ی لغت و خلاقیت وسیع تری نیز پیدا میکند . در نتیجه شاید برخی از کودکان که محروم از موارد فوق هستند ، ازجهت غنای دامنه ی لغات و جملات ، گاهی به سان کودکان اوتیستیک رفتار کنند . اما تفاوت بین این دو آنچنان در سایر علامت ها واضح است که امکان اشتباه تشخیصی خیلی بعید است .

 

ز )  عدم نمود تفکر انتزاعی در درک و بیان کلامی

 

انتزاع در لغت به معنای ، جدا شدن است .شاید منظور، جدا شدن باطن از ظاهر پیام باشد . این دقیقا اتفاقی است که در انتزاع و مباحث انتزاعی می افتد .  متلک ، کنایه ، شوخی ، تیکه ، گوشه ، استهزاء ، تمسخر ، اغراق ، مبالغه ، استفهام ، استدلال ، اشاره ، در لفافه چیزی را گفتن ، به در گفتن تا دیوار بشنودو ..  مخصوصا در زبان فارسی آنچنان سهم بالا و زیادی را به خود اختصاص می دهد که کودکی که قادر به درک این مفاهیم انتزاعی در جمله نباشد و فقط به فهم عینی و Concrete  از جملات بسنده کند ، قطعا دچار مشکل می شود . تصور کنید از کودکی مبتلا به اوتیسم بپرسیم : بچه ی کجایی ؟!  یا به او بگوییم : نه که خیلی خوب با بقیه ارتباط میگیری .. اصرار داری پارک هم ببرمت ... !  خب خیلی بدیهی است که کودک بطور کلی گیج می شود .

وقتی برای کودکی مبتلا به اوتیسم ، جوک می گوییم ، او قادر به فهم نکته ی آن نیست . متوجه نمی شود که کجای آن ، محل تعجب و خنده است و چرا باید به آن خندید .

 ( نکته این است که برای خود من که الان در کشوری دیگر درحال کسب تجربه و زندگی هستم و همه روزه شاهد تفاوت های فرهنگی بسیار عمیق هستم ، بعضی از مشکلات زبانشناختی انتزاعی مکررا رخ می دهد . نمی فهمم کجای شوخی ها و جوک های این ها خنده دار است !  و آنها نیز متوجه نمی شوند که کدام یک از کارهای من شوخی و کدام ها جدی است ! . در نتیجه انگار همه اینجا با احتیاط و در سطح حداقلی رفتار می کنند . .. با این احساس ، تصور میکنم که بیش از پیش میتوانم کودک مبتلا به اوتیسم را درک کنم .. اویی که از محیطش بسیار بسیار کمتر از مقداری میفهمد که من از این محیط جدید می فهمم ! )

قسمت دیگری از درک انتزاعی ، به مباحث Metalinguistic   و Paralinguistic   و همچنین Pragmatics  باز میگردد .

تا جایی که من می دانم ، پارالینگویستیک یا فرازبانی ، پیام هایی است که به موازات پیام آشکار کلامی ، قابل استنباط است . مثلا وقتی که مادری ، به پسرش رو می کند و با سرش به تلفن که در حال زنگ خوردن است اشاره می کند و می گوید : دستم بند است ، منظورش این نیست که به پسرش خبر بدهد که در دستانش یک طناب گرفته ! .. منظورش این است که من نمیتوانم جواب تلفن را بدهم . و منظور اصلی اش این است که :مثلا تو جواب بده .  و همه ی این پیام ها ، فرا زبانی و فراتر از آنچه مادر بصورت کلامی به آن اشاره کرده است هست و کودک خودش باید آنها را استنباط و تحلیل کند .

همچنین مثالی که از مفاهیم ورازبانی یا Metalinguistic می توانم بگویم ، بر میگردد به لحظاتی که شما احساس می کنید ، طرف می خواسته چیز دیگری بگوید ولی حرفش را خورده و حرف دیگری زده ، حدس بزنید که طرف قرار است درباره ی چه چیزی حرف بزند ، پیش بینی بکنید که بحث بین شما و فلانی در نهایت به چه ختم شود ، بحث های انتزاعی و پیچیده ای شکل بگیرد که سمبل ها ، بیش از یک یا دو و حتی سه معنا داشته باشد . اصولا کلمه ی متا ، در این جا به معنی آگاهی از بالا بر روی فرایند زبان است . گویی که فردی از بالا و زاویه ی دور به زبان و کاربردهای پیچیده اش می نگرد .  شعرهای پر از ایهام حافظ ، معانی متالینگویستیک زیادی را در خودش مستتر کرده است .  ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ... ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما ...

و اما مورد پراگماتیکز یا کاربردشناسی زبان ، که تلفیقی از مهارتهای کلامی سطح بالا است که طی آن ، فرد بر روی معنای پیامی که می خواهد انتقال دهد ، تسلط دارد و دقیقا چیزی را می رساند که منظور داشته و چیزی را می فهمد که منظور بوده . می تواند بحث ها را در گروه مدیریت کند و خواسته هایش را به شیوایی مطرح کند و اصل مطلب سایرین را متوجه شود . این مبحث آخری ، جزو مهمترین اصول در مذاکره ی موفق و رایزنی ها و تسهیل درک متقابل به حساب می آید .

خب .. طبیعی است که مرکب کودک اوتیسم ما ، در تمامی موارد بالا ، می شلد ! و با افزایش سن و بیشتر شدن انتظار جامعه از فرایند های رشد زبان ، به مرور عیان و عیان تر می شود .

 

حال که به اینجای مطلب می رسیم ، بیش از پیش معترف می شویم که همه چیز را همگان دانند . چرا تعارف کنیم ؟ چرا دروغ بگوییم ؟  مگر می شود یک روانشناس ، یک کاردرمانگر ، یک آسیب شناس گفتار و زبان ، یک روانپزشک ، یک متخصص تغذیه  و ... ادعا کند که خودش به تنهایی ، از پس تمامی مشکلات یک کودک مبتلا به اوتیسم بر می آید ؟ ...  وقتی اوتیسم و این شاخصه های متنوع و پر شاخ و برگ می طلبد که چندین و چند رشته و دانش ، هر کدام ازمنظر خود ، سهم خود را در ارزیابی و تحلیل و طراحی برنامه ی درمانی و اجرای مداخله ی درمانی بر عهده بگیرد ، چرا بیاییم و منکر اهمیت کار تیمی شویم . ؟

مگر غیر از این است که تسلط یک آسیب شناس گفتارو زبان ، در تمام حوزه هایی که در شاخصه ی دوم ( یعنی زبان ) مورد اشاره گرفت ، بیشتر است ؟ مگر غیر از این است که خود آسیب شناس گفتار و زبان ، در حوزه ی مشکلات رفتاری یک کودک مبتلا به اوتیسم ، نیازمند حمایت و کمک و همفکری یک کاردرمانگر و یا یک روانشناس است ؟ مگر غیر از این است که یک روانشناس برای رفتار درمانی و تغییر رفتار یک کودک ، نیازمند تحلیل ها و آنالیز های عمیق یک کاردرمانگر و گفتاردرمانگر است ... 

اینها را نوشتم تا تاکید مجددی بر اهمیت و ارزش کار تیمی در مشکلاتی نظیر اختلالات نافذ رشدی داشته باشم .

 

3) حرکات ، عادات ، سلایق ، ترجیحات و رفتارهای محدود ، کلیشه ای ، تکراری و اجباری

الف ) حرکات استریوتایپیک – کلیشه ای : 

رایج ترین این حرکات عبارتند از :  بال بال زدن ، نوک پنجه راه رفتن ، بازی با انگشتان ، در جا پریدن ، عقب و جلو بردن سر و تنه ، خیره شدن به انگشتان ، لمس کردن ، تکان دادن شدید دست ها ، سر کوبیدن ، از گوشه ی چشم نگاه کردن ، خنده های بی مورد و ...

معمولا والدین از این حرکات بسیار بسیار شاکی و مضطرب و نگران می شوند . آنها به درستی فهمیده اند که یکی از اولین موارد و رفتارهایی که باعث میشود ، کودکشان در فرایند اجتماعی شدن با سایرین ، قادر به ادغام در جمع همسالانش نباشد ، همین حرکات کلیشه ای است . تصور کنید کودکی با رفتارهای دست کوبیدن و سر تکان دادن ، داخل پارک می شود ، کودکان دیگر در حال بازی با سرسره هستند .. آن زمانی که کودک مبتلا به اوتیسم با این حالت رفتاری ، به سرسره نزدیک می شود ، همه به این رفتار عجیب او خیره می شوند و چون نمی فهمند که چرا این کار را می کنند ، مضطرب می شوند ، از مادرشان می پرسند ، بازی را رها می کنند ، رفتارهای کودک را تکرار می کنند تا دریابند چرا او چنین می کند ، مادر این کودکان سالم نگران می شود که نکند این رفتارها برای فرزندش بدآموزی داشته باشد و سریعا اقدام به ترک پارک و دورکردن فرزندشان از کودک مبتلا به اوتیسم می کنند .

به جز این موارد ، رفتارهای کلیشه ای در محیط های اجتماعی آموزشی ، مخل توجه سایرین و حتی خود کودک است و باعث انزوای بیشتر کودک از محیط های آموزشی گروهی و ادغام با کودکان سالم می شود .

برخی از رفتارهای کلیشه ای نیز مشکلاتی در زمینه ی ایمنی کودک به همراه دارد ، در کودکی که مدام اقدام به Head banging    ( سرکوبیدن ) می کند ، ممکن است به تدریج شکستگی های میکروسکوپی ( Microfracture  ) در مویرگهای مغزی و به تبع آن اسکار مغزی رخ دهد و احتمال عوارض جدی مغزی و عروقی و همچنین افت عملکردهای ذهنی را بالا ببرد .

چه بسیار می شناسم ، خانواده هایی را که به علت حرکت کلیشه ای بالا و پایین پریدن فرزند مبتلا به اوتیسم شان ، آپارتمان محل سکونتشان را عوض کرده اند !

معمولا کاردرمانگر ها ، حرکات کلیشه ای را می بینند ، اما به اندازه ی رنجی که والدین از آن می برند ، به آن اعتنا نمی کنند .

هنوز مکانیزم دقیقی برای توجیه تمامی رفتارهای کلیشه ای حرکتی مطرح نشده است . هیچ مقاله ی معتبری ، در خصوص نقش تحریکات یکپارچگی حسی بر روی کاهش حرکات کلیشه ای چاپ نشده و هر چه هست ، حدس ها و گمان ها و آزمونهای بالینی است .  برخی از توجیه هایی که برای حرکات کلیشه ای می شود ، عبارتند از :

تلاش کودک برای Self-regulation    یا خود تنظیمی : معمولا کودک مواقعی اقدام به حرکات کلیشه ای می کند که نظم و ریتم زندگی اش از دستش در رفته و با این کار در حال آرامش دادن به خود و بازیابی تنظیم زندگی خود است . مثلا ساعت خواب کوک عوض شده ، ناگهان از خواب بیدار شده ، غذایش دیر شده ، رژیم غذایی اش عوض شده ، دمای هوا تغییر کرده و ..

تلاش کودک برای Emotion Regulation   یا تنظیم هیجانی : معمولا کودک مواقعی شروع به انجام حرکات کلیشه ای می کند که دچار یک برهم ریختگی در تنظیم هیجانات اش گشته است . مثلا در خانه دعوا شده ، مهمان آمده ، یک صحنه ی خنده دار دیده ، از چیزی بسیار خوشش آمده و توان ابراز آن را ندارد ، نگران و مضطرب است ، دلش برای کسی تنگ شده و ...

مشکلات حسی : همین مساله که چرا کودک برای خود تنظیمی و یا تنظیم هیجانات خودش ، فلان حرکت بخصوص را انتخاب می کند ، میتواند ریشه در سیستم حسی داشته باشد و با تئوری های مرتبط با یکپارچگی حسی بهتر توجیه شود .

مثلا کودکی برای تنظیم هیجانی خودش ، دستش را گاز می گیرد : تحریک لمسی و عمقی

 کودکی برای تعدیل هیجانی ، به آلت تناسلی – نرمه ی گوش یا شست پایش دست می زند :  تحریک لمسی

کودکی برای تعدیل هیجانات خود ، رو به سوی بالا و پایین پریدن می آورد : تحریک عمقی

کودکی وقتی هیجانی می شود ، خود را به عقب و جلو حرکت می دهد یا سرش را به صورت دایره ای تکان می دهد : تحریک وستیبولار – دهلیزی .

و ....

به نظر می رسد ، حتی اگر نتوانیم ثابت کنیم که مداخلات یکپارچگی حسی ، تاثیری معنادار در فراوانی رفتارهای کلیشه ای دارد ، حداقل می توانیم این را بگوییم که یکپارچگی حسی به کودک کمک می کند تا رفتارهای کلیشه ای اش ، را با تم حس جویانه ی ملایم تری انجام دهد . مثلا لازم نباشد که دستانش را خیلی محکم بر هم بکوبد و همین که یک توپ لاستیکی را در دست فشار دهد ، برای تنظیم هیجانش کافی باشد .

دقت داشته باشید که صرف داشتن حرکات کلیشه ای نمی تواند دلیل تامه برای اثبات وجود اوتیسم در یک کودک باشد . ما به عنوان کاردرمانگر ، شاهد این مساله بوده ایم که بسیاری از کودکانی که دچار مشکلات یکپارچگی حسی هستند ، رفتارهای کلیشه ای و حرکات تکراری و کلیشه ای دارند ، اما پس از رفع مشکلات یکپارچگی حسی، این رفتارهایشان بصورت کامل حل و مرتفع شده است .

همچنین نمودهای حرکتی خاصی در برخی اختلالات هست که در ظاهر ، شبیه حرکات کلیشه ای است ، اما نوع آنها با حرکات کودکان مبتلا به اوتیسم متفاوت است . به عنوان نمونه ، یک کارشناس زبده ، متوجه فرق  اکوپرکسیا با رفتار استریوتایپیک می شود .  یا یک کارشناس با سواد بین تیک حرکتی و حرکات کلیشه ای فرق قائل می شود . یا یک همکار با مطالعه ، قادر به پیدا کردن تفاوت بین حرکات آتتوئیدی و کره ای فرم یک کودک مبتلا به مشکلات مخچه ای و آسیب به هسته های قاعده ای ، از حرکات کلیشه ای کودکان مبتلا به اوتیسم هست .  هچنین نباید رفتارهای یک کودک مبتلا به وسواس فکری – جبری Obsessive Compulsive Disorder    را با رفتارهای کلیشه ای کودک مبتلا به اوتیسم اشتباه گرفت .

 

خسته شده اید ؟  خسته نباشید !

( یادش به خیر ، دورانی که دانشجوهای عزیزم ، مدام ساعت را اعلام می کردند یا مدام نگران بودند که نکنه من خسته شوم ! و مدام می گفتند خسته نباشید .. و منی که گاهی خودم را به نشنیدن می زدم ! و گاهی هم خسته نباشیدشان را پاسخ می گفتم و ادامه می دادم و ...  تنها فرقش در این است که متن من ، جز ابزار جذابیت های نوشتاری ، ابزاردیگری برای نشاندن شمای عزیز و میخکوب کردنتان پای صفحه ی رایانه ندارد ! ..)

 

ب ) اصوات و صداسازی های کلیشه ای :

 پژواک ها ،  جیغ کشیدن ، زمزمه کردن یک آهنگ ، دندان قروچه ، درآوردن صدا از گلو ، جویدن هوا و کوبیدن دندان ها به هم ، دست کوبیدن و تولید صدا ، به صدا درآوردن اشیاء و ... از جمله رایج ترین صداسازی های کلیشه ای هستند .

اغلب این صدا سازی ها ، کاربردی حس جویانه دارد . طی این صداسازی ها ، کودک مبتلا به اوتیسم ، سعی دارد به تحریک شنیداری خودش پرداخته و خود را با صداهایی که خودش تولید می کند مشغول کند . در بسیاری ازمواقع ، این مساله دیده می شود که کودک مبتلا به اوتیسم ، از صداهای محیطی ، نظیر همهمه ی گنگ صحبت اطرافیان ، تیک و تیک عقربه های ساعت ، صدای قاشق و چنگال ، صداهای زمینه ای تلویزیون و ... عصبی و بی قرار می شود و با صداسازی های خاص خود ، به خودش آرامش می دهد . به عبارت دیگر : هر قدر ادراک شنیداری کودک مبتلا به اوتیسم ضعیف تر باشد ، احتمال این که با صداهای محیط به درستی ارتباط برقرار نکند و پیام ارتباطی اصوات محیط را به درستی متوجه نشود ، بالاتر می رود و در نتیجه ممکن است رو به سوی صداسازیهای کلیشه ای بیاورد .

لازم است که این موارد از صداسازی های کلیشه ای کودکان مبتلا به اوتیسم افتراق داده شود :

1)      تیک های صوتی –

2)       صداسازی کودکانی که به علت تاخیر رشدی در ابتدای راه زبان باز کردن هستند و در حال آزمودن تاثیر صدایشان بر روابط انسانی و محیط پیرامون هستند-  

3)      سرو صدای کودکان کم شنوا و ناشنوا

4)      سرو صداهای کودکان دچار انواع مشکلات دیداری – کم بینایی و ...

5)      صداسازی کودکانی که دچار انواع مشکلات حس عمقی ، ضعف طرحواره ی بدنی و حتی دست و پا چلفتگی هستند

6)      صداسازی های کودکان مضطرب و مبتلا به وسواس فکری ...

7)      دندان قروچه بعنوان علامتی از وجود انگل در روده ی کودکان

 

ج ) محدودیت انتخاب ها و ترجیحات :

مکررا یک سی دی را دیدن ، با یک اسباب بازی خاص در دستانش خوابیدن ، لمس کردن مکرر یک تکه پارچه ، نخ ، بند ، سیم و .. ،  آنچه والدین از آن به گیر دادن و کلید کردن به یک شیء یا وسیله ی خاص نام می برند : مثل ماشین اسباب بازی ، چرخ ماشین ، یک تکه لگو ، یک عروسک خاص ، یک سی دی ، یک شیشه مربای خالی ، و..

این نوع محدودیت ترجیح و انتخاب را در کمتر اختلالی به جز اوتیسم با این شدت و کیفیت می بینیم . ممکن است درکودکان مبتلا به اضطراب ، وسواس فکری ، برخی مشکلات حسی ( مخصوصا تدافع لمسی ) ،  عقب ماندگی ذهنی و تاخیر رشدی و حتی کودکان مبتلا به نقص توجه – بیش فعالی ( وجه تکانشگری شان )  ... نیز شاهد درجاتی از محدودیت در انتخاب و ترجیحات باشیم ، اما بی شک ، شدت این محدودیت و همچنین حدت این تکرار در کودکان مبتلا به اوتیسم به میزانی است که مادران این کودکان ، از آن با عنوان  "گیر دادن" و یا" کلید کردن" نام می برند و اظهار می دارند که اگر شیء مورد علاقه را از دسترس کودک دورکنند و یا مانع از انجام فعل مورد علاقه ی کودک شوند ، روزگارشان با بدقلقی ها و گریه های مستمر و ... کودک سیاه می شود !

طبیعی است که همین مساله ، تا چه میزان می تواند تاثیر سوء و منفی برروی عملکردهای اجتماعی شدن ، یادگیری و همچنین عملکرد بازی های کودک ایفا کند.

 

د ) رفتارهای جدی ، سختگیرانه و شبه وسواسی و اجباری و آنچه از آن به عنوان رفتارهای Ritualistic   نام می برند .

مثل بستن هر دری که باز مانده ، روشن کردن هر چراغی که خاموش مانده ، منظم کردن ترتیب اشیاء به نظم و ترتیبی که از قبل بوده ، نپذیرفتن دکوراسیون و نظم جدید ، جفت کردن خیلی وسواسی کفش ها ، دست کشیدن به ریش بابا ، کف مالی کردن اشیا ، آب کشیدن به دست و پاها ، ردیف کردن طناب ها روی کف زمین در الگویی ثابت  و ...

دقت داشته باشید که فرق اصلی آیتم رفتارهای Ritualistic   با حرکات Stereotypic  در این مساله است که رفتارهای ریچوالیستیک ، مجموعه ای نسبتا معنادار از زنجیره ی حرکات روتین است که درنگاه اول و در بافت زندگی روزمره ، لااقل بی معنا نیست . اما حرکات استریوتایپیک ، تنها حرکاتی ساده و فارغ از معنا هست.

کودک در رفتارهای ریچوالیستیک خود ، با جدیتی وسواس مابانه ، اقدام به تنظیم کردن محیط با آن چه از قبل در ذهن او تجسم شده است می کند . حقیقتا پیدا کردن تفاوت میان این خصیصه و وسواس فکری ، کاری بسیار دشوار است . با این وجود شاید تنها تفاوتهایی که به ذهنم برسد این دو باشد که اولا : انسان با انجام رفتارهای وسواسی ، از طریق مکانیزم دفاعی روانی ابطال ، تلاش دارد از بروز یک واقعه ی دلشوره آور و مضطرب کننده دوری کند ، حال آن که به نظر نمی رسد رفتارهای ریچوالیستیک ، با این منظور صورت بگیرد  بلکه رفتارهای ریچوالیستیک ، بیشتر به جهت پر نمودن خلاء های زمانی و نظم دادن به فکر فرد عامل ، صورت می گیرد .

ثانیا :  ما در رفتارهای وسواسی در مقایسه با رفتارهای ریچوالیستیک ، شاهد انعطاف و تنوع پذیری بیشتری هستیم ، حال آن که شیوه و حالت فرد درحین انجام افعال ریچوالیستیک ، به شدت مکانیکی و خشک و یکسان است .

 

 

بسیار خوب .

اینهم از این !

باهمت و همراهی شما ، هر سه شاخصه ی کلیدی که به ما در تشخیص دقیقتر کودکان مبتلا به اوتیسم کمک میکند را به ریز و جزئیات بررسی کردیم و درهر مورد نیز ، سعی کردیم علاوه بر تعریف ، با ذکر مثال و تشخیص های افتراقی، به تنویر هرچه بیشتر مساله بپردازیم .

این شاخصه های کلیدی سه گانه ، بصورت کلی عبارت بودند از : بده بستان ارتباطی – زبان – حرکات و ترجیحات محدود و کلیشه ای

اکنون ، نوبت آن فرا رسیده که چند نکته را که ذکرش به انسجام هرچه بیشتر مطالب قبلی کمک می کند مورد اشاره قرار دهم :

الف ) کودک مبتلا به اوتیسم در هر سه شاخصه ی اشاره شده ، به نحو معناداری در مقایسه با همسالان خود ضعیف تر است . این طور نیست که اجازه داشته باشیم که کودکی که مشکوک به اوتیسم است و فقط در شاخصه ی زبان بسیار ضعیف بوده ولی حرکات کلیشه ای و ترجیحات محدود ندارد و در حین بازی نیز، تعامل مطلوبی نشان می دهد را اوتیسم بدانیم . این کودک از اوتیسم دور تر و به اختلالات زبانشناختی و گفتاری نظیر آفازیا ، تاخیر گفتار و ... نزدیک تر است .  یا مثلا نمی توانیم کودکی 3 ساله را که فقط رفتارهای کلیشه ای دارد اما در حیطه های زبان و ارتباط،  در مقایسه با سن تقویمی اش چندان پایین نیست را اوتیسم پنداشت . این کودک به مشکلات یکپارچگی حسی- مشکلات خود تنظیمی و کنترل هیجان نزدیک و از اوتیسم به همان نسبت دور می شود. و ...

 

ب ) ضعف در هر سه شاخصه ی فوق ، باید علت ناشناخته ای داشته باشد . در حقیقت علت دیگری نباید توجیه بهتری برای ضعفهای سه گانه ی فوق باشد تا ما ناچار شویم قبول کنیم که کودک مبتلا به اوتیسم است . اگر کودکی پس از این که دچار تجاوز جنسی شده است ، دچار مشکلات انزوای اجتماعی و سر کوبیدن به دیوار و قطع ارتباط کلامی با سایرین شده است ، نمی توان گفت که این کودک مبتلا به اوتیسم است . اگر کودکی به علت مهاجرت و تغییر محیط زندگی ،  در مدرسه انگلیسی می شنود و در خانه با او فارسی حرف می زنند ، و کودک به همین دلیل در مهد کودک با سایرین ارتباط مطلوبی برقرار نمیکند ، نمی توان او را اوتیسم پنداشت  . اگر کودکی به علت مشکلی نظیر کم بینایی ، رفتارهای کلیشه ای ، صدا سازی ناهنجار و افت اعتماد به نفس و انزوای اجتماعی نشان دهد و تمایلی برای ارتباط با همسالانش نداشته باشد ، نباید بر او به راحتی برچسب اوتیسم را الصاق کرد.

 

ج ) در تاریخچه ی زندگانی کودک ، باید بتوان زمانی را پیدا کرد که رشد تک به تک شاخصه ی سه گانه ی اشاره شده ، دچار وقفه و افت و نزول شود . در حقیقت شرط اصلی اختلالات نافذ رشدی این است که کودک مهارتهایی که پیشتر به دست آورده را بدون دلیل مشخص در سنی بین 18 تا 36 ماهگی از دست بدهد . پس اگر کودکی بود که از ابتدا در هرسه ی این مهارتها ضعیف تر ازهمسالان بود ، بهتر است به جای شک در خصوص اوتیسم ، به مشکل تاخیر رشدی کودک رسیدگی شود و یا کودک از جهت سیستم حسی ، بینایی و شنوایی و مشکلات یکپارچگی حسی مورد ارزیابی قرار بگیرد.

 

د ) در ادامه ی نکته ی قبلی ، باید این مساله نیز مجددا تصریح شود که این افت و از دست دادن مهارتها ، باید بی علت باشد . یعنی مثلا اگر کودک در سنی ، با بلع غذای آلوده به جیوه و سرب ، خورانده شدن تریاک ! ، صرع و تشنج ، بیماری های خاص پزشکی و .. دچار افت و پسرفت در مهارتهای پیشتر کسب شده بشود ، نمی توان آن را به اوتیسم منتسب دانست .

 

ه ) اینگونه به نظرم می آید که در حال حاضر ، هر قدر که علممان و همچنین حلممان کم باشد ،  زود کف گیر علممان به ته دیگ می خورد و زودتر دیگ حلممان سرریز می کند و به جای این که بگوییم : مادر جان نمی دانم این بچه ات چشه ! ، به جای این که فرصت بخواهیم و ارزیابی مان را کامل کنیم ، به جای این که او را به فرد اصلح معرفی کنیم ، به جای این که چندین جلسه با کودک در محیط ها و زمان ها و موقعیت های مختلف به بازی و ارزیابی بپردازیم ، ناگهان و بدون هیچ مقدمه ای ، با دیدن یک بال بال زدن ، یک از گوشه ی چشم نگاه کردن ، یک تماس چشمی برقرار نکردن و ...  می گوییم : اوتیسمه ! .

چه بسا کودکانی که مبتلا به سندرم ها و اختلالات نادر و یا حتی نسبتا شایع هستند و به اشتباه و از روی علم و حلم کم ما ، برچسب زمین گیر کننده و نا امید کننده ی اوتیسم را دریافت داشته اند.

 به عنوان فردی که حداقل طی مدت کار بالینی ام با کودکان مشکوک به اوتیسم ، بارها کودکان ناشنوا ، کودکان دچار مشکلات یکپارچگی حسی و کودکان با مشکلات تاخیررشدی را از اختلالات نافذ رشدی جدا کرده ام به شدت برآنچه در بالا اشاره کردم پافشاری می کنم .. دقت کنید .. قصدم تعریف از خود نیست . ادعا نمی کنم که آنها را به صورت تمام و کمال درمان کرده ام .(  برای شفای کامل که همگی مان محتاج خدا هستیم !!!). اما حداقل می توانم بگویم که بر اساس آنچه می دیدم و می دانستم افتراق داده ام و بحمدالله پیشرفت هایی نیز در ایشان رخ داد که اگر می پذیرفتیم ایشان مبتلا به اوتیسم هستند ، بعید بودکه به این میزان پیشرفت می رسیدیم .

 

و ) ما ، هنوز نمی دانیم که مکانیزم تفکر از دیدگاه یک کودک مبتلا به اوتیسم چگونه است . با این وجود مخصوصا در کشورهایی نظیر کانادا ، تلاش فراوانی در حال انجام است که به جای تمرکز بر روی نقاط ضعف این کودکان ، بیشتر در خصوص تفاوتهای ایشان تحقیق کنند . این تحقیق ها گاهی به این مساله ختم می شود که کودکان اوتیسم ، در مواردی که چندان هم نادر نیست ، savant    و نابغه هستند . خلاصه ی تمام این تلاش ها این است که ما سعی داریم در دنیای جدید ، قدری خودخواهی را کنار بگذاریم و به تفاوتهای انسانها بیشتراز پیش احترام بگذاریم و آن ها را آنگونه که هستند بپذیریم و به جامعه راه دهیم . به نظر من ، ما حق نداریم به صرف این که نمی دانیم کودکان مبتلا به اوتیسم چگونه می اندیشند ، تصور کنیم که آنها نمی اندیشند ! و یا نمی فهمند و ما وظیفه داریم آن ها را نرمال ! کنیم .  بد نیست گاهی هم این نگاه بالا به پایین را کنار بگذاریم .

ز ) افت و پسرفت کودک مبتلا به اوتیسم ،  در اغلب مواقع ، در سطح شناختی او هم اتفاق می افتد . اذعان دارم که من برای این مطلبی که الان می خواهم بگویم ، رفرانس و یا منبعی ندارم اما در حد Personal Theory   و نظریه ی شخصی ، به  این باور رسیده ام و دوست دارم اینجا ، آن را با شما در میان بگذارم .

می دانیم که کودکان مبتلا به اوتیسم ، اولین نشانه های پسرفت همه جانبه در رشد را در سنی بین 18 تا 36 ماهگی نشان می دهند . حال بیاییم و بررسی کنیم که مراحل رشد شناختی کودک ، از دیدگاه پیاژه و طی 36 ماه اول زندگی چیست .

آقای پیاژه به ترتیب ، این مراحل و سن ها را مطرح می کند :

0 تا 1 ماهگی : کودک حرکات رفلکسی دارد . حرکات او ، در ارتباط با محیط پیرامون نیست بلکه فقط معطوف به بدن خود است. این مرحله به رسش رفلکسی کودک کمک می کند اما نقش چندانی در تعامل کودک با محیط بر عهده ندارد .

1 تا 4 ماهگی :  مرحله ی واکنش های دورانی اولیه است .  کودک در این ماهها ، به حرکات رفلکسی خودش ، تسلط بیشتری پیدا می کند و برخی از حرکاتی که انجام می دهد ارادی است . با این وجود ، همچنان توجه زیادی به تاثیر کارهای خود بر روی محیط پیرامونش ندارد. او رفتارهای حرکتی اش را با تکرار فراوان انجام می دهد .

4 تا 8 ماهگی : مرحله ی واکنش های دورانی ثانویه است . در این مرحله ، یک اتفاق مهم می افتد و آن این است که کودک به تاثیر حرکات و رفتارهایش بر روی محیط بیجان پیرامون توجه بیشتری می کند و به قصد آزمودن و دوباره آزمودن رابطه ی علت و معلولی ، حرکتهای تعمدی و مکرر انجام می دهد . در حقیقت ، بین حرکتش ( به عنوان علت )  و وقوع تغییر در محیط ( مثلا یک صدا ، یک نور ، افتادن یک چیز ، تکان خوردن یک چیز و ...- به عنوان معلول ) به دنبال کشف رابطه است . در این سن ، کودک خود را عامل و فاعل در محیط می پندارد . مثل کودکی که رومیزی را می کشد تا ببیند چگونه اشیاء می افتند و سر و صدا بلند می شود !

8 تا 12 ماهگی : مرحله ی هماهنگی و پختگی واکنش های دورانی ثانویه است . در این مرحله ، کودک به رابطه ی علت و معلولی بین رفتار خودش و اتفاقات و وقایع تابعه در محیط پی برده است . و حال که متوجه این رابطه شده است ، با قصد قبلی ، اقدام به رفتارهای هدفمند و هدف محور می کند . مثلا کودک برای دستیابی به ماشین اسباب بازی ای که دور از او قرار دارد ، به جای این که به سمت ماشین برود ، نخ متصل به ماشین را می کشد تا ماشین را به سمت خودش بیاورد. کشوی لباس های بابا و مامان را بیرون می کشد و اشیاء درونش را به بیرون می ریزد و ...

12 تا 18 ماهگی : مرحله ی بسیار مهمی است به نام مرحله ی واکنش های دورانی ثالثیه ، در این مقطع ، کودک نه تنها کما فی السابق متوجه تاثیر رفتارش بر روی محیط بیجان هست ، بلکه اکنون متوجه می شود که سایر انسانهای پیرامون و محیط انسانی و جاندار اطراف او نیز ، از کارهای او تاثیر می گیرند . مثلا قبلا ، وقتی یک عروسک بوق بوقی را فشار می داد ، به قصد صدایی که از عروسک خارج می شد این کار را تکرار می کرد و لذت می برد ، اما در این مقطع ، نه تنها می داند که فشار دادن عروسک ،  صدای بوق را در پی دارد ، بلکه حتی به تدریج در می یابد که وقتی این کار را میکند ، بابا روزنامه اش را کنار می گذارد و می خندد و رفتار کودک را به مادرش نشان می دهد و مادر هم می آید و قربون صدقه ی کودک می رود ! .. در این مقطع است که ممکن است کودک علی رغم کنترل نسبی بر روی اسفنکتر روده اش ، همچنان کارخرابی اش را داخل پوشکش انجام دهد تا واکنش اطرافیان را بررسی کند !!!  چقدر بی رحمانه . !

18 تا 24 ماهگی : در این مرحله ، کودک می تواند روابط علت و معلولی که پیشتر یاد گرفته را ، در ذهن خودش ، بصورت پیشاپیش ، تخمین بزند و برآورد کند و پیش بینی کند و سپس آن را به گونه ای که مطلوب خودش است اجرا کند . نقطه قوت کودک در این مرحله ، توان پیش بینی روابط علت و معلولی بین رفتار خودش و تاثیرات آن بر محیط بیجان و جاندار است . این مرحله ، در حقیقت پیش زمینه و پیش آمادگی کودک برای ورود به مرحله ی تفکر نمادین و یا سمبلیک است .

24 تا 36 ماهگی : کودک در این مرحله ، متوجه کارکردهای نمادین و سمبلیک می شود ، انگشتانش را مثل تفنگ می کند و افراد را بصورت ذهنی می کشد ، تلاش می کند که پدر و مادرش را گول بزند ، یواشکی و دور از چشم آنها به سراغ خوراکی های ممنوع برود ! وقتی مادر تنبیه اش می کند ، برای پدر مظلوم نمایی می کند ! ، و اصولا تلاش میکند که چارت روابط افراد پیرامون خود را به گونه ای که منفعت شخصی خودش تامین می شود تنظیم کند و به روابط بین انسانها توجه می کند و آنها را دستکاری میکند .

( خدا را شکر تا اینجای کار برای همه ی مواردی که در طول این 2 صفحه ی اخیر نوشته ام ، دهها رفرانس وجود دارد ! )

و اما تئوری شخصی من : چندان هم پیچیده نیست :

کودکان مبتلا به اوتیسم ، دقیقا از همان سنی که شروع به پسرفت رشدی می کنند ، از جهت شناختی نیز این مراحل را به ترتیب از دست می دهند .

به این مثال توجه کنید :

حالا اکنون کودک در سن 5 سالگی به شما مراجعه کرده است.

طبق گزارش والدین ، او در سن 30 ماهگی ، اولین علامتهای پسرفت را نشان داده است . تا قبل از این سن کودک کاملا عادی و باهوش رفتار می کرده ، به خوبی با سایرین ارتباط برقرار می کرده و مادر اظهار می کند که او در مهمانی ها ، برای مهمانها " دلبری" هم می کرده .

( خب ، ما با شنیدن کلمه ی دلبری ، می توانیم به این حدس برسیم که کودک در این سن ، به طور نرمال ، بلد بوده با روابط بین انسانها بازی کند و متوجه تاثیر رفتارهایش بر روی سایرین بوده و حتی می توانسته رابطه ی علت و معلولی ( بین دلبری کردن و تشویق و خنده و دست زدن و ... اطرافیان ) را پیش بینی کند .

در حال حاضر، کودک فقط می دود و دست هایش را به هم می کوبد و هیچ کاری به کسی ندارد !  ( می بینید ، این توصیف نشان می دهد که کودک در حال نشان دادن رفتاری است که از سطح شناختی کودکان 4 تا 8 ماهه انتظار می رود. )

حال شما متوجه می شوید که کودک 60 ماهه ی فعلی ، در 30 ماهگی ، از سطح شناختی کودک 30 ماهه ، به سطح شناختی کودکی حدودا 7 یا 8 ماهه تنزل یافته .

پس از چندین جلسه برنامه ی کاردرمانی و مداخله های سودمند و ... ، می بینید که مادر اخیرا از این مساله شکایت می کند که کودک در حال لجبازی با او است . وقتی از او می پرسید : مگر چه کار می کند ؟ ، می گوید : با این که درک و فهمش خیلی بیشتر شده ، اما وقتی میگم فلان کار رو نکن ، دقیقا همون کارو می کنه و وقتی من تکرار می کنم ، غش غش می خنده و حتی از دست من فرار می کنه .  ( اینجاست که شما توی دلتان ، شادی موج می زند ! ، چرا که می توان اینگونه توجیه کرد که کودک از جهت سطح شناختی ، نزدیک به سطح شناختی کودکان 12 تا 18 ماهه شده است . ) 

چندی بعد ، مادر گزارش می کند که لجبازی هایش کم تر شده ، اما اخیرا پنهان کاری می کنه. ( مثلا قبلا برایش فرقی نمی کرد که کجای اتاق بایستد و دستش را داخل شورتش کند و خود ارضایی کند ، اما تازگی ها ، صبر می کند که مادر مشغول تلفن و یا آشپزی شود ، آن وقت پشت میز می رود و این کار را انجام می دهد و قبل از این که مادر از مشغولیتش فارغ شود ، سریع دست از خودارضایی می کشد و جوری رفتار می کند که انگار مشغول دیدن تلویزیون است !!! )  

با این که باید با مادر از جهت نگرانی اش همدرکی و همدردی نشان داد ، اما باز هم نور امید و شادی در قلبتان درخشیدن می گیرد چرا که اکنون کودک از جهت سطح شناختی شبیه کودکان بالای 2 سال رفتار می کند .

چرا دو مثال آخرم این قدر تم منفی دارد ؟ برای این که می خواهم نشان بدهم که " حتی "  در کارهای ناخوشایندی که گزارشش را می شنوید و یا با چشمان خودتان شاهد آن هستید ، شاید بشود یک علامت خوب ، یک رشد شناختی و ... را دید .  البته که باید برای لجبازی و خودارضایی نیز فکری به حال کودک کرد ، اما همین نحوه ی انجام این کارها توسط کودک، گویای یک رشد شناختی بوده است که در جای خود نباید بی ارزش تلقی شود .

مثل شنیدن صدای پچ پچ دو نفر که پشت سرت مشغول صحبت هستند ،  ممکن است غصه بخورید به دلیل این نا دوستی ! اما می توانید هم خوشحال باشی که :  خدا را شکر که شنوایی ام کار می کند !

 

به نظر من ، با استناد به همین مراحل رشد شناختی کودکان 0 تا 3 سال و مشخص نمودن سطح شناختی کودک مبتلا به اوتیسم در بازه های زمانی منظم ، می توان برنامه ی درمانی بسیار سودمندتری را تنظیم و مدیریت کرد و حتی به برآوردهای دقیقتری از پروگنوز دراز مدت کودک دست یافت .

این بود تئوری شخصی من .. امیدوارم سرتان را درد نیاورده باشم !

ح ) حتما لازم است که این مساله را در نظر داشته باشیم که کودکان ، چه سالم و چه با مشکلات و اختلالات متنوع ، در بستر و محیط خانواده رشد میکنند و البته خانواده ها ، با یکدیگر بسیار فرق می کنند.  نوع نوازش های عاطفی ، تعداد افرادی که زیر یک سقف و دور یک سفره می نشینند، سطح هیجانی خانواده ، میزان معاشرتی بودن و رفت و آمدهای یک خانواده ، نظم زندگی خانواده ، تک والد و یا دو والد بودن ، کیفیت رابطه ی اعضای خانواده با یکدیگر ، مدت زمان حضور تک تک اعضای خانواده در کنار یکدیگر درطول شبانه روز ، تعداد زبانهایی که توسط اعضای خانواده در منزل برای مکالمات روزمره از آنها استفاده می شود ، میزان استفاده ی خانواده از وسایل سمعی بصری ، میزان وابستگی خانواده به تکنولوژی ، فاصله ی سنی مادر و پدر از کودک ، ایدئولوژی تربیتی هر کدام از والدین و همگرایی ایدئولوژیک این دو با یکدیگر ، وجود یا عدم وجود نفر سوم مداخله گر در زمینه ی تربیت و پرورش کودک ، میزان وقت گذاشتن با کیفیت اعضای خانواده با کودک ، وضعیت و کیفیت سلامت روانی و جسمانی  اعضای خانواده و بسیاری از فاکتورهای دیگر ، می تواند بر روی رشد کودکان ( چه نرمال و چه مشکل دار ) تاثیر گذار باشد . دقت کنیم که آیا کودک با توجه به بافتاری که در آن زندگی میکند ، باز هم اوتیسم شناخته می شود یا خیر ؟

 

ط ) سه شاخصه ی کلیدی اوتیسم ، بر روی بسیاری از مهارتها و مراحل رشدی کودک اثر گذار است . براحتی میتوان تصور کرد که همین سه شاخصه ، تا چه میزان بر روی رشد اجتماعی کودک ، درک هنجار ها ، رشد بازی ، مهارتهای استدلال ، فعالیت های گروهی ، یادگیری مستقیم و غیر مستقیم ، قضاوت های اخلاقی ، اوقات فراغت ، فعالیت های روزمره ی زندگی ، میزان وابستگی کودک به والدین ، بروز اختلالات جانبی نظیر اضطراب و وسواس و پرخاشگری و ... تاثیر گذار است . با این وجود ، همان طور که پیشتر اشاره شد ، برای تشخیص اوتیسم ، و به منظور جلوگیری از گیج شدن در بین صدها و هزاران علامت و شکایت متنوع والدین و مراقبین کودک ، بهترین کار این است که شاخصه های کلیدی سه گانه را مورد توجه قرار دهید .

 

ی ) توضیحاتی که در کل این پست وبلاگ دادم ، با این امید داده شده که به خواننده ( علی الخصوص کارشناس کاردرمانی ) ابزاری مدون و جامع در هنگام ارزیابی های غیر رسمی ( مشاهده ) و همچنین مصاحبه و گردآوری اطلاعات و غربالگری غیر رسمی ارائه دهد . در کنار مشاهده و مصاحبه که استخراج کننده ی اطلاعات کیفی بسیار بسیار مهمی از کودک و نظام خانواده اش محسوب می شود ، ابزارهای اندازه گیری و ارزیابی و غربالگری رسمی و استاندارد و کمی شده ای نیز وجود دارد که منباب خالی نبودن عریضه ، آن ها را هم در ذیل لیست می کنم ، با این وجو باز هم تاکید می کنم که : مخصوصا در رشته ی کاردرمانی ، در دوره ی معاصر و اخیر ، توجه هرچه بیشتر کاردرمانگران به سمت ابزارهای غیر رسمی و غیراستاندارد و دریافت اطلاعات کیفی و پیدا کردن داستان و قصه ی هر مراجع جلب شده است و ابزارهای استاندارد و رسمی در این مواقع ، از درجه اهمیت پایین تری برخوردارند .

کافیست برای دریافت اطلاعات جزئی تر در خصوص هر کدام به موتور سرچ گوگل زحمت بدهید !

1)     Asperger syndrome (and high-functioning autism) diagnostic interview (ASDI)

2)     Asperger syndrome screening questionnaire (ASSQ)

3)     Australian Scale for Asperger syndrome (ASAS)

4)     Autism behaviour checklist (ABC)

5)      Autism Diagnostic Interview Revised (ADI-R)

6)      Autism Diagnostic Observation Schedule (ADOS)

7)     Autism Diagnostic Observation Schedule–Generic (ADOS-G)

8)     Autism screening questionnaire (ASQ)

9)     Autism spectrum quotient (AQ)

10)  Autistic diagnostic interview (ADI, and also ADI-R)

11)  Checklist for Autism in Toddlers (CHAT) and M-CHAT (Modified CHAT)

12)   Child autism rating scale (CARS)

13)  Child communication checklist (CCC)

14)  Childhood Asperger syndrome test (CAST)

15)  Childhood autism rating scale (CARS)

16)  Developmental, Dimensional and Diagnostic Interview (3di)

17)  Diagnostic Interview for Social and Communication Disorders (DISCO)

18)  Gillam autism rating scale (GARS)

19)  Narrative assessment protocol

20)  Parent interview for autism

21)   Preschool play scale

22)  Prutting Pragmatic Profile Social communication questionnaire

23)   Sensory Profile

24)  Special Needs Autism program (SNAP)

25)  Social Communication Questionnaire

26)  Social Responsiveness Scale (SRS)

27)  TEACCH checklist

28)   Test of Playfulness (TOP)

29)  The Screening Tool for Autism in Two Year Olds (STAT)

30)  The Social Communication Disorders Checklist ( SCDC)

31)  Wing autistic disorder interview checklist

, ….

 

( ان شا الله در پست بعدی که در خصوص ارزیابی کودکان مبتلا به اوتیسم است ، درکنار ارزیابیهای غیر رسمی و مشاهده ای ، در مورد تعدادی از رایج ترین تست های مورداستفاده برای غربالگری و ارزیابی اوتیسم خواهم نوشت . )

 

ک ) نظریه پردازانی که در خصوص رشد صحبت می کنند ،  دو نوع دیدگاه رشدی مختلف را مورد اشاره قرار می دهند. یک سری ، رشد را ناپیوسته می دانند و دسته ای دیگر رشد را پیوسته می انگارند.

آن گروهی از افراد که رشد را ناپیوسته می بینند ، اعتقاد دارند که در مراحل و سنین خاصی ، رشد کودک ( و در کل انسان ) به ناگهان یک پله بالا می رود.  این حرف چندان هم اشتباه نیست ، کما این که به عنوان مثال ، به واقع شاهد این هستیم که کودکان ، گاهی در فاصله ی زمانی کمتر از 2 روز ، از وضعیت سینه خیز ، به چهار دست و پا می رسند . نمی شود نظریه ی پیاژه را قبول داشت ولی به مراحل و سن های مطرح شده در آن بی توجه بود ، نمی شود نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون را خواند و مراحل را مد نظر قرار نداد و .... 

 

از سوی دیگر ، حرف گروهی دیگر که رشد را پیوسته می پندارند نیز چندان نامربوط نیست ! این دسته می گویند که حتی یک نوزاد 2 ماهه ، قادر به انجام همه ی فعالیت هایی که یک پسر 7 ساله می کند هست . منتها فراوانی و درصد آنها ناچیز است و هر چه سنش بیشتر می شود ، فراوانی آن رفتارها غالب می شود . با این حساب ، بد نیست از این رویکرد رشد پیوسته ، این استفاده را بکنیم که :

اگر دیدید کودک 4 ساله ی مبتلا به اوتیسم ، در 5 درصد از مواقع بازی سمبلیک تفنگ بازی کرد ، در 60 درصد از مواقع بازی های یکنواخت انفرادی و تکراری و کلیشه ای و 35 درصد دیگر از مواقع نیز مشغول دویدن و دست کوبیدن بود ، گیج نشوید که : اگر این کودک بازی سمبلیک می کند ، پس چگونه می تواند مبتلا به اوتیسم باشد !؟ .. یادمان باشد که ( در همین مثال) بالغ بر 70 درصد از زمان بازی کودک 4 ساله ، به بازی های سمبلیک اختصاص دارد . ( یعنی چیزی حدود 14 برابر مدت زمان بازی سمبلیک کودک مبتلا به اوتیسم )  در حقیقت مشکل کودک اوتیسم در فراوانی و درصد رفتارهای مطلوب و متناسب با سن است و نه در عدم وجود قطعی یک رفتار خاص .

 

ل ) در انتها ، ( بله – درست می خوانید !!! ، در انتها ) ، نکته ای که لازم می دانم به آن اشاره کنم ، بازگشت به همان مطلبی است که در پست اول مطرح کردم ، ...  8 سال از شروع این وبلاگ می گذرد و مدام از نوشتن مطلب در خصوص اوتیسم طفره می رفتم . نه به آن علت که اوتیسم ، اختلال رایجی نیست !!! ( که هست ) ، نه به این علت که کاردرمانگران با آن سر و کاری ندارند ( که صد البته دارند ) ، نه به آن علت که حرف درباره اش زیاد نیست ( که می بینید که چقدر هم زیاد هست ) ، بلکه به این علت که ، به واقع :  گر بریزی بحر را در کوزه ای ... چند گنجد قسمت یک روزه ای . 

می هراسیدم از نگارش در خصوص اوتیسم ، چون با شناختی که از خودم و کامل گرایی بیمارگونه ام داشتم ، بعید می دانستم وارد نگارش درباره ی اوتیسم بشوم ، و عمر من نویسنده و شمای خواننده ، کفاف پایان مطلب را بدهد !

 

مع الوصف ، یا علی گفتیم و عشق آغاز شد ... 

 

به اتفاق پیش می رویم تا ببینیم تا کجا یارای نوشتن در من ، و محبت همراهی از شمای خواننده میسر می شود .

 

مرا از فیدبک هایتان محروم نفرمایید.

 

یک خواهش صمیمانه هم از همه ی شما عزیزان دارم ، یکی از دوستان و همکاران عزیزمان ، در غم از دست دادن عزیزترین و خاصترین و معنابخش ترین فرد زندگی اش ( پدرش ) در سوگ است . 

برای تسلی خاطر این دوست عزیزمان و همچنین برای شادی روح آن عزیز از دست رفته ، یک لحظه ، به هر روشی که دوست دارید ، احساس پاکتان را روانه ی این دو کنید .

 

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

روز جهانی کاردرمانی مبارک .

 

سلام بر دوستان و همکاران گرامی .

روز جهانی کاردرمانی را به حضور همه عزیزان تبریک می گویم .

امیدوارم سال به سال به سمت اهداف والای کاردرمانی نزدیک تر شویم و در سایه ی اتحاد و همدلی ، با برنامه ریزی درست و تامین شرایط مطلوب ، تمام تلاشمان را انجام دهیم تا در خدمت مراجعین بوده و مشارکتشان را در تدوین برنامه های درمانی مطلوب برای خودشان افزایش دهیم .

 

متن مختصر زیر به همراه لوگوی روز جهانی کاردرمانی ، از سایت WFOT.org  برداشته شده است   .

 

 

 

World Occupational Therapy Day was first launched on 27th October 2010. Since then, it has become an important date in the occupational therapy calendar to promote and celebrate the profession internationally.

What is World Occupational Therapy Day?

The World Federation of Occupational Therapists (WFOT) is the international voice of the occupational therapy profession which globally is made up of 80 national occupational therapy professional organisations. World Occupational Therapy Day is the opportunity to heighten the visibility of the profession’s development work and to promote the activities of WFOT locally, nationally, and internationally.

When is it? Annually on October 27th

The aim is that the WFOT World Occupational Therapy Day will be integrated with other national celebrations and promotions of the mission and goals of occupational therapy. Many countries hold occupational therapy week or month in October. If this does not fit with your country or time frame then individual events can be scheduled to suit any local time frames. This will help to increase the awareness of occupational therapists and society of the truly global impact of occupational therapy.

اوتیسم - شروع

سلام به خوانندگان همیشه همراه وبلاگ کاردرمانی

 

اول یک خوشبختانه می گویم و بعد یک متاسفانه !

 

خوشبختانه دو پست اخیر مورد توجه بسیاری از عزیزان قرار گرفت و نظرات متعدد ٬ متنوع و مختلفی در وبلاگ ثبت شد که فی نفسه ارزشمند است و مطمئن باشید دست اندرکاران وبلاگ کاردرمانی ٬ همگی قدردان این استقبال هستند .

بعضی از نظرات البته با آنچه منظور و نیت شخصی من از نگارش آن مطلب بود بسیار متفاوت بود . حقیقت این است که خودم را فردی " غربزده " یا مبتلا به تهاجم فرهنگی !! نمی بینم و مثل اقبال لاهوری اعتقاد دارم :

قوت افرنگ از علم و فن است  -  از همین آتش چراغش روشن است .

 متاسفانه ما عادت کرده ایم وقتی از فردی دیگر ٬ جامعه ای دیگر یا کشوری دیگر تعریف و تمجید می شود ٬ ناگهان خودمان را دست کم بگیریم و بصورت تدافعی بگوییم که : نه ... اشتباه می کنی .. ما بهتریم .. !

به هر ترتیب ٬ چیزهایی که نوشتم ٬ حاصل دیده ها و حاصل تجربه ام بود و این که با شما در میان گذاشتم نشان دهنده ی علاقه ی قلبی و دلسوزی ام به کشورم و جامعه ام .

بیش از این بحث را طولانی نمی کنم و قضاوت را به خوانندگان آگاه و آشنا می سپارم چرا که قصد ندارم وبلاگ کاردرمانی از رسالت اصلی خودش که در تمام این هشت سال به عهده داشته دور شود و به اتاقک مجازی ای برای ایراد اتهام و دفاع و پاسخ متقابل و ... تبدیل شود .

 

بگذریم .

 

حسب درخواست های فراوان این یک سال اخیر ٬  قصد دارم از این پست تا جایی که سواد من و همراهی شما اجازه می دهد در خصوص اختلالات طیف اوتیسم و برخی تجربیات بالینی ام در این خصوص بنویسم .  از شما نیز می خواهم مثل همیشه همراهم باشید و مرا با نظرات خودتان در ادامه ی این راه دلگرم کنید .

 

در خصوص اختلالات نافذ رشدی ( PDD ) که نام دیگرش اختلالات طیف اوتیسم ( ASD ) است ، کافی است در گوگل ، سرچ مختصری انجام دهید تا به صدها هزار وبلاگ و وبسایت و مقاله ی ارزشمند و مفصل در خصوص علائم و نشانه های بالینی و درمانهای مکمل و جایگزین و ... دسترسی پیدا کنید .

دنیای اوتیسم ، همان اندازه که راز آلود و پیچیده و مبهم است ، به همان میزان نیز طی دهه های اخیر موردتوجه دانشمندان و روانشناسان و کاردرمانگران و .. قرار گرفته و چه بسا والدین دلسوز و توانمندی که پس از ابتلای فرزندشان به اختلال اوتیسم ، خود به تحصیل و کسب علم و ابداع روش های بالینی معتبر در این زمینه پرداخته اند و به وسع خودشان ، سهمی بسیار انکار ناپذیر در تولید علم و تجربه های پیرامون این اختلال داشته اند .

از این رو ، نوشتن از اوتیسم ، مصداق واقعی این قطعه از شعر مولاناست که میگوید :

گر بریزی بحر را در کوزه ای ... چند گنجد، قسمت یک روزه ای ..

در کنار تمام عرایض بنده ٬ قطعا اگر به دنبال اطلاعات منظم ٬ کلاسیک و مدون در خصوص اوتیسم هستید ٬ صدها کتاب تخصصی ارزشمند و گرانبها در کتابخانه ها با موضوعات روانپزشکی کودک و اختلالات تکاملی و .. موجود است که چشم انتظار تورق و مداقه ی شماست .

 

از تشخیص اوتیسم شروع می کنم . ( که فکر کنم ۲ یا ۳ پست طولانی را به خودش اختصاص خواهد داد )

 ( در همین ابتدا این نکته را نیز خاطر نشان کنم که وقتی در این پست از اوتیسم حرف می زنم ٬ مگر در مواقعی که بر روی کلمه ی اوتیسم تاکیدکرده باشم٬ منظورم تمامی اختلالات طیف اوتیسم است . از جمله آسپرگر ٬ اوتیسم با عملکرد بالا ٬ همچنین PDD  نوع NOS)

اهمیت و ضرورت این که چرا من از تشخیص شروع می کنم به قرار زیر است :

به نظر شخص بنده ، یکی از چالش برانگیز ترین و حیاتی ترین قسمت از پست های وبلاگ ، همین مساله ی تشخیص اوتیسم است.

 چه بسا ما به عنوان کاردرمانگر در کلینیک با کودکی مواجه می شویم که از طرف متخصصین و همکاران ( نظیر متخصص اطفال ، متخصص روانپزشکی کودک و نوجوان ، متخصص مغز و اعصاب ، متخصصین ، کارشناسان ارشد و کارشناسان روانشناسی و مشاوره و معلمین مدرسه و همکاران سایر رشته های توانبخشی و  ... ) ، با برچسب اوتیسم به ما ارجاع داده شده باشد  در صورتی که با وجود شگفتی فراوان ، هر چه بیشتر در رفتارهای کودک دقیق می شویم ، بیشتر مطمئن می شویم که او مبتلا به اوتیسم نیست .

( البته حالت معکوس آن نیز با درجات کمتر رواج دارد !)

در این مواقع اختلاف نظر های پیچیده ای که بین همکاران توانبخشی و متخصصین رخ می دهد بطور قطع ٬ یکی از عواملی است که باعث میشود که اعتماد والدین به کادر درمانی و توانبخشی به صورت فاجعه باری پایین بیاید و والدین ، مستاصل و ناباور مدام همچون پرنده ای که از این شاخ به آن شاخ می پرد ، از این مطب و کلینیک به آن مطب و کلینیک و از این درمانگر و مربی به آن درمانگر و مربی مراجعه می کنند .  از این رویکرد و مدل درمانی ، به آن یکی و از این توصیه های درمانی به آن یکی ..

و خلاصه آنقدر انرژی و زمان و امید و توان مصرف می کنند و می سوزانند و اتلاف می کنند و هدر می دهند و دل می بندند و دل میکنند تا متاسفانه درصد زیادی از ایشان پس از گذشت ۵ تا ۷ سال به انواع بیماری های روحی و خلقی ، افسردگی و اضطراب ، پرخاشگری و نا امیدی  و بی اعتمادی و ... کشیده می شوند .

 این مساله در بسیاری از مواقع نه تنها باعث منحرف شدن پروسه درمان، قطع مکرر برنامه های درمانی ، بروز اختلاف نظر های غیر سازنده با کادر درمانگران و متخصصین و افزایش اضطراب فرزند اوتیسم خود می شود ، بلکه حتی سبب ورشکستگی اقتصادی ، طلاق ، جدایی عاطفی - زناشویی و گرایش به سمت افراد کلاش و سودجو و فرقه های انحرافی و ... نیز می شود .

مواردی که در بالا اشاره کردم آنچنان در میان خانواده های دارای فرزند مبتلا به اوتیسم ، در مقایسه با سایر والدین مراجعه کننده به کلینیک های توانبخشی شایع و رایج است که می توانم در این خصوص دهها صفحه در قالب آسیب شناسی خانواده های دارای فرزند اوتیسم بنویسم . ( لطفا اگر تمایل دارید در این خصوص هم پست جداگانه ای بگذارم ، حتما با نظرات خود مرا در جریان قرار دهید تا به روش Narrative Reasoning  ٬ قصه ی زندگی این خانواده ها را - آنگونه که دیده ام و با ایشان در تماس بوده ام - بنویسم . )  

حال که با اهمیت مساله ی تشخیص تا حدودی آشنا تر شدید .  نوبت به این می رسد که در این پست به طور کامل به این موردبپردازم :

 

""""  بزرگترین و رایج ترین اشتباهات تشخیصی اختلال اوتیسم """"

 

انواع مختلفی از اشتباه در تشخیص اختلالات اوتیسم ممکن است روی دهد . به صورت تیتر وار اشاره می کنم :

 

۱) کودک مبتلا به اوتیسم نباشد اما تشخیص اوتیسم بر روی او گذاشته شده باشد.

در این مورد ٬ به هر حال حتما یک مساله ای بوده که خانواده را در حدی نگران کرده که به کلینیک و یا مطب متخصص مربوطه مراجعه کرده باشد . پس در اکثر مواقع کودک مبتلا به یک اختلال و ناتوانی و ناهنجاری دیگر هست و متاسفانه توسط متخصص و ارزیاب ٬ به دلیل برخی مشابهت های جزئی یا رفتاری ٬ اختلال اوتیسم تشخیص داده شده است .

از جمله ی این اختلالات می توان به این موارد اشاره کرد :

الف )  تاخیر رشدی و تاخیر گفتار

در بسیاری از مواقع ٬ کودکانی که به هر دلیلی دچار وقفه یا تاخیر در رشد می شوند و از لحاظ تکاملی ٬ مراحل گفتاری و حرکتی و استفاده از دست را با تاخیر زیاد شروع می کنند با اختلالات اوتیسم اشتباه گرفته می شوند . حال آنکه بارز ترین راه تشخیص افتراقی این دو از یکدیگر ٬ این است که اختلال اوتیسم حاکی از بروز یک پسرفت بین ۱۸ ماهگی تا ۳۶ ماهگی است . یعنی رشد خوب بوده اما پس از ۱/۵ سالگی پسرفت رخ داده و کودک برخی مهارتها و توانایی هایی که کسب کرده را از دست داده . این مساله با کودک مبتلا به تاخیر رشدی و گفتاری که اصلا مهارتی به دست نیاورده که بخواهد از دست بدهد ٬ بلکه شروع کسب مهارتهایش دیرتر است خیلی فرق میکند .

ب ) اختلال شدید نقص توجه - بیش فعالی

بسیار دیده شده است که کودکان مبتلا به انواع اختلال نقص توجه - بیش فعالی به علت نقص توجه فراوان ٬ ارتباط چشمی مطلوبی برقرار نمی کنند و به علت تکانشگری و پر تحرکی رفتارهای بی قراری و بدخلقی داشته و از جهت ارتباطات اجتماعی ضعیف هستند و قادر به پیروی از دستورات نیستند . معمولا این کودکان با کودکان مبتلا با اختلال اوتیسم خفیف و یا اختلال آسپرگر اشتباه گرفته می شوند .

ج ) اختلال در یکپارچگی و یا پردازش حسی

مهم است در نظر داشته باشیم که اکثریت قریب به اتفاق کودکان مبتلا به اوتیسم ٬ دچار مشکلات بسیار عمده در یکپارچگی و پردازش حسی هستند . اما اضافه بر این مشکلات علامت های دیگری نظیر ضعف عمده در فهم و تحلیل روابط و مشکلات زبانشناختی و ... نیز دارند . نباید هر کودکی که به علت مشکلات یکپارچگی حسی ٬ رفتارهای بخصوصی نظیر تدافع لمسی و نا امنی جاذبه ای و یا تمایل به دیدن اشیاء دوار دارد را در زمره ی کودکان مبتلا به اوتیسم قرار داد .

د ) مشکلات و ضایعات حسی نظیر ناشنوایی / کم شنوایی و نابینایی / کم بینایی و همچنین سایر اختلالاتی که ادراک های مرتبط با این حواس را مختل کند

این مشکلات سبب می شود که اولا تجربیات حسی کودک با همسالانش متفاوت شود ٬ ثانیا رفتار ها و حرکات جبرانی عجیبی از خود بروز دهندکه در مقایسه با کودکان سالم همسن به نظر ناهنجار بیاید و هر دو ی این مشکلات سبب بروز اختلال در ارتباط با محیط پیرامونی بیجان و جاندار نیز خواهد شد .

ه ) اختلالات تشنجی

معمولا با مشکلات خلقی ٬ افت هوش بهر و مشکلات یادگیری ٬ پسرفت و از دست دادن توانایی ها ٬ اضطراب و مشکلات کلامی همراه است و بعید نیست با اختلال اوتیسم اشتباه گرفته شود .

و ) آفازیا - دیس فازیا - دیس پراکسی - آپراکسی کلامی

شرح و بسط آن بسیار مفصل است . اما در همین حد اکتفا کنم که اگر کودک به هر دلیل اکتسابی و یا ناشناخته ٬ معنای چیزی که می شنود را اصلا نفهمد و یا برنامه ریزی ذهنی برای ادا و بیان کلمات و یا اجرای حرکات نداشته باشد به نحوی که کلام و عملکردهای ارادی اش دچار اختلال شدید شود ٬ بسیار ممکن است با اختلال اوتیسم اشتباه گرفته شود .

ز) اختلال رفتاری شدید

مخصوصا اگر با لجبازی شدید و اضطراب همراه باشد و متخصص در مطب خود فرصت ارزیابی کامل نداشته باشد و رابطه ی کودک با مادرش بد باشد و رفتارهای عجیب و غریبی در مطب از خودش نشان بدهد ٬ حتی اشتباه در این حد بزرگ نیز محتمل است .

ح ) اختلالات بسیار شدید اضطرابی و وسواس فکری- عملی

بسیاری از کودکان مبتلا به اوتیسم ٬ رفتارهای وسواسی ٬ تمایل شدید به تغییر نکردن محیط و اضطراب بالا دارند  اما این به این معنی نیست که کودکانی که فقط این علامت ها را نشان می دهند ٬  مشکوک به اوتیسم بدانیم . درست است ؟  قضیه همان ضرب المثل هر گردی گردو نیست است بله ؟!!!

ط ) اختلال ادراک و پردازش شنیداری مرکزی

اختلالی هست به نام Central Auditory Processing Disorder  یا اختلال CAPD . ارگان های حسی کاملا سالم است اما مناطق مربوطه در مغز که وظیفه دریافت و ادراک و تداعی های شنیداری را دارند مختل هستند . در نتیجه کودک شنونده ی اصوات بی معنایی می شود و قادر به درک پیام های ارتباطی نیست .

ی ) دوزبانه بودن و از آن مهمتر چند فرهنگی بودن محیط رشد کودک و تاخیر کلامی و مشکلات هیجانی - رفتاری ثانویه به تفاوت فرهنگی

 بستر و محیط هیجانی - فرهنگی و زبانشناختی که کودک ٬  سالهای اول عمرش را در آن می گذراند ٬ ممکن است سبب تاخیر گفتار ٬ رشد نیافتگی مهارتهای ارتباطی و بروز تعارض و تضادهای هیجانی ٬ رفتارهای مردم گریزانه و درونگرایی شود.

ک ) اختلالات رفتاری نظیر کمی اعتماد به نفس و ..

راستش برای متخصصینی که تنها ملاکشان از اوتیسم این است که کودک ارتباط نگیرد و حرف نزند و تماس چشمی برقرار نکند ٬ حتی ممکن است کمبوداعتماد به نفس نیز با اوتیسم اشتباه گرفته شود .

ل ) اختلال اضطرابی مردم گریزی و اضطراب اجتماعی Social Anxiety - Social phobia

اضطراب شدید فرد از مواجهه های اجتماعی که ممکن است با سردی ارتباط و بی قراری کودک مبتلا به اوتیسم در هنگام مواجهه با سایرین اشتباه گرفته شود

م ) اختلالات متابولیک که سبب آسیب مغزی و یا تشنج و .. شده باشد

در هم ریختگی خلق ٬ بروز مشکلات رشدی ٬ بروز تشنج و پسرفت در مهارتهای ارتباطی و یادگیری و کلام از عواقب رایج این اختلالات است .

ن ) فلج مغزی - آسیب مغزی- ضربه مغزی

در اکثر مواقع این مشکلات باعث بروز برخی نقائص حسی - حرکتی - ادراکی می شود . همچنین بروز مشکلات شناختی نظیر مشکلات توجهی نیز بسیار رایج است - پردازش و تصمیم گیری و عملکردهای اجرایی مغز ( Executive Function  ) نیز در این ضایعات ٬ آسیب می بیند .

س ) عقب ماندگی ذهنی .

کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی ، ممکن است از جهات ارتباطی و کلامی از کودکان همسن پایین تر باشند . و یا حتی ممکن است برخی حرکات کلیشه ای انجام دهند .

ع ) نگرانی بیش از حد و بی مورد خانواده -

مثلا فرزند ۱ ساله اش را با خواهر زاده ی ۲/۵ ساله اش مقایسه می کند و نگران می شود که چرا به اندازه ی او شیرین زبان نیست ! و وقتی به او این اختلاف سنی و رشدی را یادآوری میکنید ، یا مثل علمی ترین پدیده ی سال به شما نگاه میکنه ! و یا برای این که خودش رو  از تک و تا نیندازه می گه : نه .. من از خواهرم ۱ سال زودتر بلبل زبانی را شروع کرده ام . به همین علت و این که مقاله ها می گویند شروع گفتار می تونه منشا ژنتیکی داشته باشه ، انتظارم اینه که سطح گفتار بچه ام از بچه ی اون در این حد پایین تر نباشه ! ( به واقع ، میشه گفت این از اون مواقعی است که درمانگر بخت برگشته تنها می تواند به دوربین نگاه کند ! یا به برنامه ی دوربین مخفی شک کند  ! )

ف ) فقر محیطی - هیجانی و فرهنگی و حسی شدید . نبود نوازش و والدگری مطلوب در سال اول 

 خود همین یک آیتم می تواند چندین صفحه از نوشته را به خود اختصاص دهد . بطور خیلی مختصر می توانم یک مثال بزنم و آن هم این که اگر  سال ۲۰۲۰ میلادی ٬ فردی آدرس ایمیل نداشته باشد و نداند فیس بوک چیست و یا نداند که هندزفری موبایل چگونه کار می کند ٬ آیا می تواند با سایر اطرافیانی که در این محیط های مجازی در حال " زندگی کردن " !!! هستند ارتباط برقرار کند ؟ آیا این فرد رفتارش شبیه افراد مبتلا به اوتیسم نمی شود ؟  من به شخصه کودکانی را پذیرا بوده ام که از چنان جاهای دوری می آمده اند و از چنان میزان فقر اقتصادی و فقر اسباب بازی و ... برخوردار بوده اند که همین کارتهای دید آموز و مکعب های اسباب بازی برایشان مثل جواهر درخشنده می نمود و آنقدر حواسشان به آنها پرت می شد که قادر به بازی دو نفره و تعامل ارتباطی نبودند . حتی بلد نبودند چگونه با آنها بازی کنند .. ممکن است یک متخصص و بالینگر با چنین کودکی در مطب شیک و تمیز و مرتب خودش روبرو شود و کودک آنقدر هاج و واج باشد که به نظر متخصص مبتلا به اوتیسم بیاید . در خصوص فقر حسی و نبود نوازش های والدگری مطلوب در سال اول نیز می توانم این را بگویم که :

حدودا بین ۸ تا ۱۰ سال پیش ٬ خیلی باب شده بودکه می گفتند علت ابتلا کودکان به اوتیسم ٬ مادران یخچالی است . یعنی مادرانی که از جهت عاطفی و ارتباطی بسیار سرد و بی عاطفه باشند ٬ در برابر واکنش های عاطفی و هیجانی نوزاد ٬ آنقدر سرد و با صورت ماسکه رفتار میکنند و آنقدر بی هیجان هستند که کودک فیدبکی از رفتارهای وابستگی طلبانه و دلبستگی طلبانه اش نمی گیرد و رفته رفته به کودک مبتلا به اوتیسم تبدیل می شود ..
زمانهای زیادی از این تئوری گذشت و بعد از این که درمانگران متعددی با این جور حرفها ٬ دل مادران را خون کردند و به آنها عذاب وجدان القاء کردند و ... حرفشان را پس گرفتند و گفتند : این نمی تواند علت تامه برای مشکل اوتیسم باشد . چون مشکل اوتیسم خیلی پیچیده تر از این حرفها است و بعد از ۱۸ ماهگی است و ناحیه هایی از ساقه ی مغز نیز دچار درگیری است و ... و ... . خلاصه این شد که آن تئوری منسوخ شد .

با این وجود عزیزان خواننده ٬ من با مادران زیادی مواجه شده ام که دارای فرزندانی بین ۳ تا ۴ سال هستند و فرزندانشان از لحاظ ارتباطی بسیار خام و ناپخته عمل می کنند و آمادگی و انعطاف پذیری هیجانی نیز در این کودکان دیده نمی شود . این کودکان البته مبتلا به اوتیسم نیستند اما قطعا به علت تاثیرات محیط پیرامون ، مبتلا به افت هوش بهر هیجانی -عاطفی یا Emotional Intelligence هستند. 

وقتی از مادران این کودکان پرس و جو می کنیم ٬ در اغلب مواقع متوجه می شویم که برخی از ایشان دچار افسردگی پس از زایمان بوده اند ٬ احساس کفایت والدگری نمی کرده اند . فرزندشان را مادربزرگ ها بزرگ کرده ٬ آنها از ۲ ماهگی کودک سر کار می رفتند و کودک را به همسایه و مادربزرگ و .. می سپردند و ... 

یعنی وقتی به کنه ی قضیه متمرکز می شوید ٬ می بینید که این مادر ها در خودشان آن شور و شوق و احساس کفایت مادری را نمی دیده اند ٬ اعتماد به نفس کمی در زمینه مادری داشته و به همین علت دچار اضطراب فراوان و مزمن و نتیجتا افسردگی پس از زایمان شده  و از انجام وظایف مرتبط با ایفای نقش مادری طفره می رفته اند و .... ( من که گفته بودم نگذارید این بحث رو باز کنم .. اگر بخواهم کامل و درست بنویسم ٬ ممکنه از همین جا ٬ اصلا پست و موضوع این پست عوض شود ... !!! خب ... بگذریم . )

 

ص ) سایر اختلالات کروموزومی ٬ ژنتیکی و مادرزادی

که به اشتباه ٬ و از روی کم سوادی و یا پایین بودن دقت ٬ اوتیسم تشخیص داده می شوند.  مثلا کودک مبتلا به سندرم نسبتا نادر انجل من است و ۶ سال است که با تشخیص اوتیسم به کلینیک و .. مراجعه می کند. یا کودک مبتلا به سندرم پرادر ویلی است ٬ سندرم  ایکس شکننده ٬ سندرم کلاین فلتر و ...  

 

۲) کودک واقعا مبتلا به اوتیسم باشد اما تشخیص اوتیسم بر روی او گذاشته نشده باشد.

این مورد هم ٬( البته نه به شدت مورد قبل ) اما بسیار رخ می دهد . عواملی هست که سبب می شود کودکی که واقعا مبتلا به اوتیسم هست را ٬ مبتلا به این اختلال تشخیص ندهند .این را هم به صورت تیتر وار مطرح می کنم .

الف ) اگر خانواده ای مشکل فرزندش را نپذیرد و به اصطلاح ما درمانگر ها در فاز انکار باشد .

نمی توانیم انکار کنیم که هر ارزیاب ٬ متخصص و بالینگری ٬ برای تکمیل و یا جهت دادن به ارزیابی اش ٬ نیازمند مصاحبه و اخذ گزارش از خانواده ی مراجع است . در صورتی که والدین کودک مبتلا به اوتیسم ٬ ( مخصوصا اگر چیز هایی درباره اوتیسم شنیده باشند ) آنچنان دچار اضطراب می شوند که گزارشهایشان از حالت معتبر و موثق خارج می شود .

مثلا  :  ۱) توانایی های فرزندشان را بالاتر از واقعیت توصیف می کنند. 

           ۲) نقاط ضعف فرزندشان را کمتر گزارش می دهند و یا اصلا تا زمانی که ارزیاب ٬ از زیر زبانشان بیرون نکشد چیزی نمی گویند ! 

          ۳ ) با وجودی که تواتر و رواج رفتار ارتباطی بخصوصی ( مثل بازی با همسالان ) در فرزندشان ٬ تنها ۵ درصد مواقع است ٬ آن را به گونه ای گزارش می دهند که گویی ۷۰ درصد مواقع ٬ چنین می کند .

         ۴ ) دلیل های فرعی زیادی مطرح می کنند که چرا فرزندشان توانایی ارتباطی اش به اندازه ی همسالانش نیست :  مثلا می گویند خاطره ی بد از یک اتفاق ٬ ترسیدن از یک واقعه ٬  بی حالی و تب و سرماخوردگی طولانی مدت - رفتن مادر بزرگ از منزلشان - دیر برگشتن پدر از سر کار - نداشتن همبازی و همسایه و دور بودن از فامیل ۰ زیاد تلویزیون دیدن کودک - ژنتیکی ! ( مثلا مادر ٬ مدام اصرار دارد که کودک به باباش رفته ! ... یک نکته ی بامزه اما واقعی این است که معمولا در گزارش ها و مصاحبه ٬ این را زیاد می شنوید که : در مواقعی که کودک رفتارهای پرخاشگری و بیش فعالی و خشونت و اوتیسم و ... داره غالبا به باباش رفته و یا به یکی از اقوام پدر ! ... اما وقتی اضطراب و کامل گرایی و ایده آل گرایی و وسواس پاکیزگی و کمرویی و خجالتی بودن و ... دارد به مادرش رفته .. !!! )

طبیعی است که در این مواقع ٬ اگر متخصص ٬ متوجه این حالت والدین نشود ٬ منفعلانه رفتار میکند و از رسیدن به تشخیص صحیح منحرف می شود .

ب ) اگر هوش بهر کودک بالا باشد

هوش بالا ٬ در اغلب مواقع همان قدر که پروگنوز یا پیش آگهی یک اختلال را بهتر می کنه ٬ به همان میزان نیز سبب می شود که تشخیص اختلال دشوار تر شود .

تصور کنید کودکی مبتلا به اوتیسم با هوش بهر ۱۳۰ ٬ ممکن است چنان رفتار هوشمندانه ای از خودش نشان بدهد که در سن ۳ سالگی عملکردش از لحاظ  رفتار اجتماعی ٬ بازی کردن و ارتباط با همسالان  بطور مشهودی مختل نشده باشد . بلکه همه با دیدن او٬ این فرضیه را مطرح کنندکه علت مشکل گفتارش ٬ ژنتیکی است و یا یک تاخیر گفتار ساده است و یا چون سی دی انگلیسی زیاد دیده است این گونه شده ... قص علیهذا..

 ج ) اگر کودک بتواند حرف بزند و یا در چشم سایرین نگاه کند

نباید انکار کنیم که بسیاری از عزیزانی که خود را در زمینه ی ارزیابی اوتیسم ٬ توانمند و مجرب می دانند ٬ افراد آنچنان آکادمیکی نیستند . و متاسفانه افراد آکادمیک هم غالبا افراد کلینیکی ای نیستند ! .. این یک ضعف بزرگ هست .

مسلم است که یک بالینگر یا یک متخصص و کارشناس ٬ مقاطع تحصیلی دانشگاهی مرتبط را گذرانده و پس از دریافت مجوز های مربوطه ٬ آغاز به کار کرده است . اما این به این معنی نیست که این فرد لزوما فردی آکادمیک باشد ٬ دانش خود را به روز کند ٬ اهل خواندن و ارائه مقاله باشد . اهل شرکت در همایش های مرتبط باشد . خلاصه این که ممکن است دید متدولوژیک و روش شناسی تحقیقاتی علمی بارزی نداشته باشد . اهل تمرکز و خواندن و نقد پذیری نباشد . دنیای کوچکی داشته باشد که دیوارهایش ٬ دیوارهای کلینیک خودش است و انسانهای این دنیا ٬ مراجعینش و همکارانش. مسائل اقتصادی نیز به شدت این قضیه افزوده و اصلا فرصت و همت و تاب و توان دانش پژوهی را از ایشان سلب کرده است .

  از طرف دیگر خیلی از عزیزانی که در زمینه ی فعالیت های آکادمیک ٬ صاحبنام و دانش دوست هستند نیز ٬ برایشان ( به اصطلاح ) افت دارد ! که وارد جرگه ی بالینی شوند . آنها ترجیح می دهند با کاغذ و رایانه و دانشجو و همایش در ارتباط باشند تا با مراجع و جیغ و داد و فعالیت بدنی و اختلال رفتاری و .. ( ببخشید که خیلی صریح هستم اما عشق من به مراجعینی که دیده ام و از نزدیک ٬ شاهد دردهایشان بوده ام ٬ مرا در مواقعی که می خواهم چنین مطالبی بنویسم ٬ اندکی بی پروا می کند )

 چی شد که اصلا به این جا رسیدم ؟!

داشتم این را اشاره می کردم که به علت ضعف دانش ما به عنوان بالینگر از یک طرف و ضعف شهامت دانشمندان ما برای بالینگر شدن از طرف دیگر و همچنین رابطه ی نه چندان منظم و سیستماتیکی که بین این دو قشر ( مخصوصا در ایران ) به وجود آمده ٬ کافی است که یک کودک مبتلا به اوتیسم یا آسپرگر ٬  تماس چشمی خوبی داشته باشد و یا بتواند اندکی حرف بزند .. در این صورت به علت کمی دانش کلینیکی و کاربردی ٬ معمولا از هر نوع تشخیص و اختلال به راحتی تبری پیدا می کند . حال آن که ٬ نه هر کسی که تماس چشمی داشت ٬ اوتیسم بودنش منتفی است و نه هر کسی که تماس چشمی ندارد اوتیسم بودنش قطعی و محتوم !

 د ) همبودی چند اختلال در کنار اوتیسم که سبب می شود متخصص به اشتباه تصور کند این علایم رفتاری ناشی از آن اختلال ها است و نه اوتیسم .

مثلا اگر کودکی دچار دو اختلال همزمان فلج مغزی و اوتیسم باشد . آنقدر نمود بالینی فلج مغزی و اندام اسپاستیک کودک ٬ عیان و نمایان است که ارزیاب از بررسی جداگانه ی خصوصیات اوتیسم غافل می شود و یا آنها را نیز منتسب به مشکلات فلج مغزی و یا عقب ماندگی ذهنی و یا تشنج و .. می کند .

 ه ) به کودک مهارتهای کاذب آموزش داده شده باشد .

 این مورد ٬ خیلی مهم است . متخصص از پسرک ۸ ساله می پرسه : اسمت چیه ؟ و پسرک با لحنی نسبتا مصنوعی می گوید : آرمین .  متخصص می پرسد : خوبی؟    آرمین میگوید: بله خوبم .    متخصص می گوید : چه خبرا ..؟    آرمین می گوید : سلامتیا !

متخصص یه مکث می کنه و میگه ٬ خانم ٬ تبریک می گویم ٬ بر خلاف نظر سایر همکاران و متخصصین من فکر می کنم فرزند شما مبتلا به هیچ نوع اختلال طیف اوتیسم ، حتی آسپرگر هم نیست . او تعامل می کنه . جواب سوالای منو می ده و در چشمان من هم نگاه می کنه .

حالا اصل داستان چیه ؟

مربی با این کودک از ۵ سالگی کار کرده و روی مفاهیم آموزشی و چند تا دیالوگ محدود با او تمرین کرده . یعنی به او این مهارت کاذب را آموزش داده که هر کی ازت پرسید اسمت چیه . چی می گی ؟  باید بگی : آرمین . و ... الی آخر .

حالا اگر متخصص داستان ما ، می اومد و رو به آرمین می کرد و می پرسید :  خب، اسم این پسر خوش تیپ ما چیه ؟ ..  آرمین احتمالا گیج می شد . .. چون پسر خوش تیپی رو در اطرافش نمی بیند و نمی فهمه که منظور ، خود او است . پس گیج می شه و یه نگاهی به مامانش می کنه و ازش راهنمایی می خواد که چی جواب بده . چون دقیقا عین این دیالوگ با او کار نشده .. 

 از تمام دوستان و همکارانی که قصد ارزیابی از کودکان مشکوک به تشخیص اوتیسم و اختلالات طیف اوتیسم را دارند خواهش می کنم ٬ حواسشان به این موارد باشد . مهارت های کاذب ٬ یک سری مهارتهای غیر قابل تعمیم و غیرمنعطف است و با روند یادگیری عادی کودک بر اساس رشد هیجانی و عاطفی عادی متفاوت است .

 

 

۳) کودک مبتلا به اوتیسم باشد اما در تشخیص میزان شدت اختلال ٬ بیش برآورد ( Over estimation ) و یا کم برآورد ( Under estimation  ) رخ داده باشد .

 

در تمام این مواردی که در ادامه اشاره می کنم ٬ معمولا شدت اختلال اوتیسم در کودک مبتلا به اوتیسم بیش برآورد Overestimate  می شود .

 الف ) همبودی با مشکلات رفتاری- هیجانی و اضطرابی

ب ) همبودی با اختلالات گفتاری - شنیداری - ادراکی

ج ) همبودی با اختلال نقص توجه - بیش فعالی

د ) همبودی با اختلالات تشنجی

ه ) همبودی با اختلالات یکپارچگی حسی - پردازش حسی

و ) همبودی با سایر اختلالات و ناتوانی ها ( نظیر سردرد - میگرن- مشکلات گوارش و هضم و یبوست - کم خونی - مشکلات تیروئیدی - مشکلات متابولیک - و... )

ز ) بالا رفتن اضطراب در کودک و مادر

 

در این مواقع نیز مشکلات کودک مبتلا به اوتیسم کم برآورد  Underestimate  می شود .

الف ) هوش بالای کودک و توانایی گفتار

ب ) بهره مندی کودک از جزایر نبوغ Intelligence Islands  و  در حقیقت Savant  بودن کودک

ج ) پیشرفته بودن فضاهای تکنولوژیک و دنیاهای مجازی و رایانه ای که نیاز به ارتباط رو در رو را کمتر می کند . به نحوی که حتی کودکان عادی و سالم  نیز در این جوامع ٬ از مهارتهای بالایی در زمینه ی اجتماعی و ارتباطی برخوردار نیستند .  در حقیقت هوش نکنولوژیک جایگزین هوش اجتماعی -هیجانی شده !

د ) دریافت آموزش های فشرده ی یک به یک و طوطی وار و افزایش دانش و مهارتهای کاذب آموزشی

 

 

دوستان و خوانندگان عزیز ٬ می دانم که حسابی خسته شده اید ! .

اما این کامل گرایی ما گویا درمانپذیر نیست ! .

در انتهای این پست ٬ ناچارم برای کامل شدن این مبحث ٬ تعارف ها را گنار بگذارم و به یک لیست از رفتارها و خصوصیات رفتاری غیر اخلاقی و غیر حرفه ای بالینگران و متخصصین نیز اشاره کنم :

من نام آن را  لیست تاسف بار مربوط به عدم رعایت موارد اخلاقی - ( Ethical ) می گذارم . و امیدوارم همگی مان با آگاهی و وجدان ٬ در کاهش وقوع آن بکوشیم .

 

الف ) متخصص و یا درمانگر به درستی تشخیص اوتیسم را بدهد اما به دلایلی که به نظر خودش انسان دوستانه است از گفتن تشخیص خود به خانواده ابا داشته باشد .

این رفتار ٬ از جهت حرفه ای ٬ وجدان کاری و اخلاق ٬ عملی بسیار اشتباه است .

حقیقت قضیه این است که برچسب اختلال اوتیسم ٬ آنچنان برای خانواده هول برانگیز و مضطرب کننده است که متخصص کم تجربه ٬ برای بیان آن ٬ به شیوه ای که سبب به هم ریختگی و پریشانی خانواده نشود ٬  با استرس زیادی روبرو می شود. از طرفی نباید از نظر دور داشت که همدلی و همدرکی جزء ارکان هر ارتباط درمانی ای است و اگر ما می دانیم که گفتن ناگهانی تشخیص مان ٬ فایده ای به جز انکار و پرخاش و ... ندارد ٬ می توانیم طی چند جلسه و به تدریج و با آرامش مساله را مطرح کنیم و خانواده را با خود همراه کنیم . اما این که راست قضیه را به خانواده نگوییم ٬ رفتار اشتباهی است .

ب ) عدم اتکاء درمانگر به دانش خودش و بسنده کردن به تشخیص سایر همکاران یا متخصصان تنها به این علت که طرف ٬ فردی مشهوری است .

گاهی پیش می آید که کودکی به درمانگری مراجعه می کند و بعد از چند جلسه ٬ که با کودک به ارتباط و بازی و ارزیابی و .. می پردازد ٬ نظرش با آنچه که تشخیص متخصص و دکتر است متفاوت می شود و  با دیده ی تردید به آن تشخیص ها نگاه می کند .. این تردید ٬ چیز بدی نیست  . از این تردید نباید ترسید . نباید پنداشت که چون مدرک تحصیلی و مقطع تحصیلی آن درمانگر از فلان متخصص پایین تر است و یا تجربه و شهرتش از فلان همکار کمتر است ...٬ حق ندارد به آنچه خودش می بیند و می داند اعتماد کند .

ج ) یک رفتار خائنانه و دردناک :  " روابط کاری و اعتباری بین خودم و فلان دکتر رو مقدم شمردن بر حقیقتی که برایم عیان است ".

( ای کاش این مورد هرگز اتفاق نیفتد - اما متاسفانه بسیار شاهدش بوده ام )

از توضیح بیشتر آن پوزش می خواهم .

....

....

 د) مشکلات عمده ی خودشناسی در میان متخصصین و درمانگران که در نوع تشخیص ها و رفتار ها و نحوه ی ابراز تشخیص و نظراتشان نمایان می شود 

برخی از متخصصین و بالینگران و .. از عزت نفس کمی برخوردار هستند . این افراد ارزش وجودی خودشان را نه به عنوان یک انسان ٬ بلکه به عنوان یک متخصص می شناسند . این به این معنی است که : اگر به مطب ایشان مراجعه کنید ٬ و ایشان جواب سوالی را ندانند ٬ عصبی میشوند و هزار تا آسمان و ریسمان میبافند تا نشان بدهند پاسخ را بلد هستند چرا که از این مساله می ترسند که ارزششان نزد مراجع پایین بیاید . ( صحبت درباره ی مبحث عزت نفس و ... در زمینه ی کار بالینگری بسیار مفصل است و پستی جداگانه می طلبد )

اما فقط شما به من بگویید : تکلیف ما با درمانگر و یا دکتری که چنین می کند چیست  :

دکتر بر می گردد و با غرور و تحکم به یک مادر مضطرب که در فاز انکار است می گوید :

 من  میگم این بچه ات اوتیسم داره . حالا اگه خواستی خودت رو از این پنجره هم پرت کنی پایین .. بکن ! اما اوتیسم بچه ات خوب نمیشه . به حرف من هم اعتماد کن و برو یه بچه ی دیگه بیار . از این بچه چیزی در نمی آد !

 

ه) بی اعتقادی متخصص مربوطه به اهمیت کار و ارزیابی تیمی

همکار کاردرمانگر یا آقای دکتر ( فرقی نمی کند ) در حال گوش دادن به حرفهای مادر کودک مبتلا به اوتیسم است .

 مادر در انتهای جمله اش اضافه می کند : آقای فلانی که با پسرم کار می کنه گفته ٬  حس لامسه اش زیادی تنده .. اگه باهاش فلان تمرین رو بکنیم ٬ اضطرابش کمتر میشه !

آقای دکتر مغرورمان / همکار کاردرمانگر مغرورمان  ٬ ناگهان انگار که فردی دیگر به حوزه ی استحفاظی او وارد شده و با این تصور که گویا تنها کسی است که می داند اوتیسم چیست یا اضطراب چیست یا لامسه چیست ! ٬ به میان حرف مادر می پرد و  با تغیر می پرسد : خیله خب ! حالا این آقای فلانی ٬ تحصیلاتش چیه ؟ 

و مادر می گوید : لیسانس ...

و متخصص / همکار گرامی!  ٬ لبخند زنان و فاتحانه می گوید : خب دیگه . فکرش رو می کردم . خانوم محترم .. من مدرکم ..... است .. ایشون جای دانشجوی منه .. من  ۳ برابر ایشون سابقه و تجربه دارم .. ٬ اتفاقا ایشون یه موقع می خواست بیاد در کلینیک من کار کنه ٬ ازشون عذرخواهی کردم !  .. . هیچ هم اضطراب با تحریک لمسی خوب نمیشه ..  وقتی دانشگاه ها همین جوری قطار قطار دانشجو می گیرن و همشون ۴ سال بعد فارغ التحصیل میشن .. همین میشه دیگه !

و مادر بلافاصله می فهمد که به چه آشفته بازاری پناه آورده که هیچ کس ٬ هیچ کس را قبول ندارد و هیچ کس با هیچ کس همکاری نمی کند ( مگر این که نفع مالی مشترکی بینشان باشد !!! ) و در این صورت هم به شک می افتد که این همکاری کارشناسانه که در برخی کلینیک های تیمی ادعایش می شود ٬ آیا چیزی فراتر از یک بیزینس است ؟ !  آیا در حین این بیزینس ٬ حواسشان به بچه ی ما هم هست ؟!!!

ای کاش لحظه ای خودمان را جای خانواده ها بگذاریم ..

 

و ) عدم استفاده از تست های استاندارد - معتبر و استناد مطلق به شم و شهود درمانگری شان

معمولا به این دلایل : ۱) آکادمیک نبودن متخصص / درمانگر    ۲) نبود تست های هنجار و معتبر    ۳) نبود کلید و پاسخ نامه ی تست ها    ۴ ) نبود این فرهنگ در بین مراجعین که ۲ تا ۳ جلسه ی اول را صرف ارزیابی و تشخیص کنند .. ( یه فرهنگ غلطی است که درباره ی کسی که بصورت طولانی مدت مشغول ارزیابی کودک است می گویند : فلانی دست به بچه نمی زنه ! فقط داره هی حرف می زنه و تئوری میگه ... پیش بهمانی رفته بودم تا الان ۳ تا رنگ رو به بچه ام یاد داده بود ها !  )

ز ) ارزیابی در مکان و زمان نامناسب

اگر مطب دکتری آنقدر تاخیر داشته باشد که کودک مبتلا به اوتیسم ٬ پیش از ورود به اتاق تشخیص ٬ مضطرب ٬ خسته و یا بی قرار شده باشد .

اگر مطب و یا کلینیک درمانگری آنقدر شلوغ باشد که کودک مبتلا به اوتیسم از این همه همهمه و سر و صدا  و شلوغی و بوهای مختلف ٬ دچار به هم ریختگی و پرخاشگری و .. شود ..

اگر ساعتی که به کودک وقت می دهید ٬ ۸ صبح باشد و مسافت منزل این کودک تا کلینیک ۲۰۰ کیلومتر باشد و کودک داخل ماشین خوابیده باشد و ده دقیقه قبل از جلسه ی ارزیابی او را به زور بیدار کرده باشند ...

اگر ساعت حوالی ظهر باشد و کودک پس از خورن ناهار و خواب آلوده باشد

اگر پیش از آمدن کودک به کلینیک ٬ بین پدر و مادر ٬ جلوی چشم کودک دعوای ترسناکی رخ داده باشد و یا یکی از والدین کودک را تنبیه کرده باشد

اگر کودک از فضای کلینیک بترسد و تصور کند که قرار است اینجا به او آمپول بزنندو از طرف دیگر کلینیک و مطب ٬ آنقدر به فکر کلاس بالا بودن باشد که ۴ عدد پوستر کودکانه به دیوار ها نصب نشده باشد و خانم منشی هم برای آرام کردن بچه هایی که در سالن انتظار نشسته اند بگوید : اگر شیطنت کنید به آقای دکتر می گم که بهتون آمپول بزنه !!! ...

اگر فضای کلینیکی و رسمی و اصطلاحا فرمال مطب ٬ سبب شود که رفتارهای کودک با زمانی که در منزل و در هنگام بازی ٬ احساس راحتی می کند بسیار فرق داشته باشد و به اصطلاح نتواند با محیط ٬ ارتباط راحت برقرار کند .

اگر کودک مبتلا به وسواس باشد و مثلا عادت داشته باشد یک ماشین اسباب بازی در دستش داشته باشد و مادرش او را گول بزند و نیم ساعت قبل از ورود به اتاق تشخیص ٬ آن ماشین را از دست فرزندش ربوده باشد و همین مساله سبب بدخلقی و بی قراری شدید کودک شده باشد ....

و ....

البته سبب می شود که مشکلات و اختلال کودک به درستی و به اندازه ای که واقعا هست ٬ برآورد نشود . غیراز این است ؟ این ها تنها چند مثال ساده بود .

 

ح ) دانش ناکافی

بدانیم که جزوه ای که استادمان ۱۵ سال قبل سر کلاس به ما گفته و خودش ترجمه ی ناقصی بوده از کتابی که ۲۰ سال قبل چاپ شده ... به این معنی است که ما حداقل از علم روز دنیا ۲۰ سال عقبیم .  در زمانه ای که کافی است یک مادر با سواد در اینترنت سرچ کند و به آخرین مقاله های معتبر در خصوص اوتیسم دسترسی پیدا کند .. خیلی ناجور است که درمانگر خودش را زیر فشار کار بالینی ٬ آنچنان مشغول و له کند که فرصتی برای به روز رسانی و مطالعه نداشته باشد .

ط ) اگر متخصص ٬ حوصله ی ارزیابی نداشته باشد و وقت لازم را صرف نکرده باشد. 

فشار کار ٬ دغدغه های روزمره مخصوصا انواع خدمات درمانی - بالینی و تشخیصی که فضایی سنگین و پر از استرس دارد ٬ به گونه ای است که فرد متخصص و بالینگر را از پای در می آورد.

استرس و تنیدگی در میان بالینگران ٬ مخصوصا در میان بالینگران کشورمان ٬ آنچنان امر بدیهی ای است که اگر یکی از دوستان و همکارانمان بگوید : من الان یک ساله دارم هفته ای ۶ روز و روزی ۱۰ ساعت کار می کنم ٬ ما می خندیم و بهش می گیم : عادت می کنی ! .. من الان ۳ ساله وضعم همینه ! ..

طبیعی است در چنین شرایطی ٬ تشخیص و ارزیابی که نیازمند دقت ٬ حواس جمع ٬ روحیه ی خوب ٬ ریزبینی و حوصله است ٬  از این فاکتورها بی بهره می شه و در عوض تبدیل به یک قسمت از یک پروسه ی بدیهی و روتین درمان می شه .

 

خب دوستان و همراهان گرامی .

این هم از پست طولانی من که فقط درباره ی اشتباهات در تشخیص اوتیسم به رشته ی تحریر در آمده است .

مرا از نظراتتان بی بهره نگذارید .

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

Don't Let the Pigeon Drive the Bus !

 

 

به این کبوتره اجازه نده اتوبوس رانی کنه !

 

چندی پیش در جایی به نام Indigo  که معادل همان شهرکتاب خودمان است ٬ منباب تفنن ٬ کتابی رو مورد تورق قرار دادم با همان عنوان انگلیسی ابتدای وبلاگ .

مضمون داستان این کتاب که به زبان ساده و کودکانه نوشته شده بود و بیشتر تصویر گری و نقاشی در آن به کار رفته بود به قرار زیر بود :

در صفحه ی اول یک راننده اتوبوس ٬ خطاب به شمای خواننده کتاب می گه ٬ من یه لحظه میرم دنبال یه کاری و سعی میکنم زود برگردم . لطفا به هیچ کسی اجازه نده سوار اتوبوس بشه و با اون رانندگی کنه . 

صفحه ی بعدی ٬ سر و کله ی کبوتر ناز و خنده داری پیدا می شه که با این جملات شروع می کنه :

سلام دوست عزیز .. نظرت جیه که بریم یه چرخی بزنیم ؟

( و در صفحه ی بعد ٬ انگار که شمای مخاطب به او گفته اید : نه !  ٬ از شما می پرسد :  نه ؟  چرا نه ؟ )

و در صفحه ی بعد می پرسد ٬ البته من فقط ۵ دقیقه بیشتر سوار نمی شم ...

و باز جواب شما : نه ٬ نمیشه سوار شی ...

و باز می گوید اصلا می دونی چیه ؟ اگه نذاری من سوار شم گریه می کنم ؟

و شما : نه ٬ نمیشه سوار شی

و باز می گوید : به کسی نمی گیم . یه دور کوچک ... من دست فرمونم خیلی خوبه !

و شما : نه ٬ نمیشه سوار شی

و باز می گوید : من مطمئنم اگر مادرت بود موافقت می کردو راضی می شد !!

و شما : نه ٬ نمیشه سوار شی

و باز می گوید : بیا یه معامله ای بکنیم .. اول تو سوار شو بعد من ...

و شما : نه ٬ نمیشه سوار شی

و باز می گوید : این خیلی نامردیه .. مگه تو دوست خوبی نیستی ..

و شما : نه نمیشه سوار شی

و خلاصه حدود ۳۰ صفحه ٬ از کبوتره به لطایف الحیل ٬ وعده و وعید و التماس و اصرار و خواهش و تقاضا و تهدید و تمجید و قربان صدقه و دستور و ....

و از شما یه پاسخ ثابت : نه . نمیشه سوار شی ..

 

آخرش کبوتره رو نشون می ده که داغ کرده و عصبانی و ناراحته ...

و آخر ترش نشون می ده که راننده اتوبوس برمی گرده و به شما می گه :

من برگشتم.. ازت خیلی ممنونم که این مسئولیت رو قبول کردی و نگذاشتی کسی سوار اتوبوس بشه .

و گازش رو می گیره و میره !! .

 

وقتی این کتاب به انتها رسید .. دهانم باز مانده بود...

خدای من ..

چقدر قشنگ در حال آموزش کودکان است .

چقدر قشنگ در حال تربیت یک نسل است .

چقدر جالب به کودکان یاد می دهد که تو در مقام مجری یک قانون ٬ حق نداری تفسیر شخصی از قانون داشته باشی و به دلایلی که به نظر خودت ممکنه موجه بیاد ٬ یه کبوتره اجازه بدی اتوبوسرانی کنه ..

چقدر جالب به کودکان مفهوم مسئولیت پذیری رو یاد می ده ..

 

توی دلم داشتم فکر می کردم آیا مدیران ما  ٬ کارمندان ادارات ما ٬ افراد صاحب امضاء ٬ این کتاب را در کودکی خوانده اند ؟!!  مشابه و ایرانی شده ی این کتاب در ادبیات فارسی چیست ؟

 

همانطور که دهانم باز بود و داشتم به این ها فکر می کردم دیدم :  یا للعجب !!

این فقط یک مجموعه از این کتاب های " به کبوتر اجازه نده ....." است . 

عنوان های دیگری که به چشمم خورد این ها بودند :

اجازه نده این کبوتره تا دیر وقت بیدار بمونه

اجازه نده این کبوتره به کتاب دست بزنه

اجازه نده این کبوتره این کتاب تمرین رو تا ته انجام بده ...

قص علیهذا ...

 

و همان زمان بیشتر شگفتی ام کامل شد که دریافتم ، این کتاب یکی از پر استفاده ترین و رایج ترین کتابهای کار با کودک در مهدکودک ها و مدارس کل کانادا است و همه ی کودکان ۴ تا ۸ ساله آنها را بلدند ..

دوستانی که این پست را می خوانید...

همچون پست های قبل ، بسیار دوست دارم نظر شما را نیز در این خصوص بدانم ..

 

شاد و خرم باشید ..

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

وضع و کیفیت آنچه در کانادا در خصوص حقوق معلولان مشاهده کرده ام ...

سلام و صد سلام به شما خوانندگان همیشه همراه وبلاگ کاردرمانی

این اولین پست واقعی است که از اینجا برایتان می نویسم و امیدوارم مقبول افتد .

حقیقتا طی این دو ماه اخیر آنچنان درگیر و مشغول بودم که با هیچ نوع اولویت بندی ٬ نوبت وبلاگ نویسی نمی شد .

اما اکنون که فراغتی حاصل آمده ،  تصمیم گرفتم مطلبی را به رشته ی تحریر در آورم که بی ارتباط با زندگی جدیدم در این کشور نیست .

حقیقتش این است که یک ترس بزرگ دارم و این که پس از نوشتن این پست ٬ توسط برخی از خوانندگان وبلاگ ٬ خصوصا آن دسته از ایشان که از نزدیک شناخت طولانی مدتی از من ندارند ٬ مورد مواخذه و ملامت قرار بگیرم .. به من این انگ را بزنند که :

فلانی غربزده شده است !  فلانی محبت مراجعین ایرانی را فراموش کرده ٬ فلانی به کشورش و زندگی و ارزشهای ایرانی اش پشت کرده ٬ فلانی رفته صفا سیتی و کسایی که می تونسته براشون اندکی مثمر ثمر واقع بشه رو به امان خدا رها کرده و ... 

از همه ی شما می خواهم که بدون قضاوت های سریع و پیشداوری و ... خواننده ی مطالب این پست باشید .

 

خب ٬ طی این یک ماه ٬ جیز هایی که من دیدم و می توانم به نحوی آن را به حقوق معلولان مربوط بدانم این موارد است .

 

 نگرش غالب مسئولان امر ٬ کارمندان و مردم عادی به پدیده معلولیت

قوانین زیادی در اینجا تصویب شده است که صراحتا مساله ی برابری انسان ها را فقط به صرف انسان بودن مورد تاکید قرار می دهد . تا این جای مساله تصورتان این است که خب ٬ در کشور خودمان هم این قوانین است .

مساله ی اساسی ٬ تعداد این قوانین نیست ٬ بلکه این نکته بسیار مهم تر است که واقعا این قوانین را از دوران کودکی در مدارس در روح و روان بچه ها می کارند . برای بزرگترهایی هم که از مدارس اینجا بهره مند نشده اند ٬ اجرای قوانین چنان سفت و سخت و جریمه ها ی احتمالی چنان وحشتناک است که کسی را یارای سهل انگاری در این خصوص نیست .

یادمان باشد که صرف گفتن قانون برابری انسان ها ٬ هیچ کاری ندارد . اما آیا می توانید باور کنید که این جا همجنس گرا  ٬ فرد مبتلا به ایدز ٬ فرد مبتلا به کوادری پلژی ٬ فرد بی دین ٬ فرد افراط گرای دینی ٬  خانم سالمند ۹۰ ساله ٬ مدیر بزرگترین کمپانی و ... در برابر قانون و کارمندانی که مجری قانون هستند ٬ از یک میزان احترام و امتیاز بهره مندند ...  شاید بگویید شعار است ! ٬ اما دیده ام که یک معلول کوادری پلژی توی صف اداره ی بیمه ٬ با ویلچر خودش آمده و نه درست می بیند و نه درست می شنود و نه درست میتواند حرف بزند و نه اصلا زبان بلد است !!! و ۱۰ نفر دیگر پشت سر او در صف هستند و حتی یک نفر از آن ۱۰ نفر کذایی ٬ پچ پچ و غر غر نمی کند ٬ یک نفر از آن ده نفر صدایش را بالا نمی برد ٬ و حتی یک نفر از مسئولان و کارمندان پشت آن میز نیستند که بخواهند این معلول را بپیچانند و یا سر سری به سوال او جواب بدهند . باور نمی کنید که شاید کاری ۳۰ ثانیه ای را ۱۵ دقیقه طول بکشد اما حتما مطمئن می شوند که فرد معلول که در صف ایستاده و نوبتش شده ٬ خرسند و قانع و راضی از اداره خارج می شود .

کاردرمانگران عزیز دقت کنید که در کتابهایمان و آخرین مدلهایمان ٬ مدام تاکید شده است که یکی از راههای مقابله با ناتوانی ٬ این است که به جای افزایش توان فیزیکی و روانی فرد ناتوان ٬ بیاییم و روی محیط پیرامون او تغییراتی ایجاد کنیم تا آن فرد با وجود ناتوانی هایش مستقل بوده و از حقوقی برابر با سایرین بهره مند باشد . خب من اینجا حقیقتا شاهد هستم که این مدل فقط توی کتابها نیست و در بستر جامعه ٬ نگرش افراد سالم به معلولین ٬ نگرشی برابر است . محیط و امکانات محیطی را به نحوی فراهم آوده اند که هیچ معلولی از این که بطور مستقل وارد جامعه شود پشیمان نشود . ( البته یادمان باشد که با وجود همه ی این قوانین و ... از آنجا که اجرا کننده اش انسان ها هستند ٬ درصدی از اشتباهات و خطاها و ... نیز ممکن است . با این وجود رویه ی غالب همین است که شرح دادم )

یک مثال دیگر که به اندازه ی قبلی طولانی توضیحش نمی دهم ٬ این است که تمام مدارس از کاردرمانگر بهره مند  هستند و به جرات می گویم بالای ۷۰درصد از آن کودکانی که در ایران به علت انواع معلولیت ٬ فرصت رفتن به مدرسه ی عادی را از دست می دادند ٬ اینجا با کمک کاردرمانگر و مراقب و معلمین آموزش دیده و والدین همراه و با هزینه ی دولت ( و بصورت کاملا  رایگان ) در کنار کودکان دیگر می نشینند و درس می خوانند و اظهار نظر می کنند .

 

تسهیلات اقتصادی ویژه ی معلولین

اینجا همه ی کانادایی ها ٬ همه ی افراد مقیم و همه ی کسانی که به هر نوعی اجازه ی اقامت دارند ٬ از یک بیمه ی قوق العاده بهره مند هستند به نام بیمه ی  OHIP  .  البته این نام بیمه مال ایالت اونتاریو است یعنی اون O  اولش اشاره به اونتاریو داره اما تک تک ایالت ها بصورت جداگانه بیمه ای مشابه کارکرد اوهیپ را دارند .

این بیمه ٬ تقریبا تمام هزینه های آزمایشگاهی٬ ارزیابی ٬ درمانی ٬ تجهیزات درمانی و ... را برای مراجع بطور صد در صد پوشش می دهد .

در کنار این مورد ، برای معلولین بیمه ی دیگری نیز صادر می شود به نام ODSP  که این بیمه دیگر آنچنان جامع و کامل است که باورش سخت است . از حمایت مالی تا کاریابی تا کمک به فرد در جا افتادن در کاری که انتخاب کرده تا تقبل تمامی هزینه های درمانی و توانبخشی و خرید تجیهزات ٬ ویلچر و عصا و عینک و سمعک و رعایت مسائل ارگونومیک در محیط منزل ومحیط کار و ...

 

کیفیت توانبخشی

توانبخشی در اینجا متفاوت است به علت این که حقوق بشر در اینجا متفاوت است ! . یعنی در اصل وقتی دولت کانادا تلاش می کند که حقوق شهروندی همه را بصورت برابر و مساوی رعایت کند ٬ طبیعی است که نگرشش به پدیده معلولیت نیز اصلا توی مایه های این موارد نیست :

- هم وطن به شکرانه ی سلامتت بیا به این حساب ٬ کمک های مردمی کن ..

- آخی . طفلکی ها حتی نمی توانند درست راه بروند

- از من نشنیده بگیر اما هر کی یک خط نامه برای فلانی و یا بهمانی نوشته ٬ کارش توی فلان جا راه افتاده وگرنه اگر توی نوبت سهمیه ی ویلچر بمانی یه سری دلال اون جلوترن که خارج از سهمیه دارن بر می دارن ونوبت به تو نمی رسه . اون وقت مجبوری دو برابر قیمت بری سر چهارراه بعدی از همون دلالا بخری .. !

- وای خانووووما .. خانوما ٬ از وقتی این بچه هه اومده توی کلاس و همکلاسی فرزندان ما شده ٬ بچه ی من شب ادراری پیدا کرده .. مدام از من می پرسه مامان چرا فلانی اینجوری حرف می زنه ؟!!!  بیاین با مدیر مدرسه صحبت کنیم و تحت فشار بذاریمش که اگر قراره این بچه ها بیاد مدرسه ٬ ما شهریه هامون رو نمی دیم و می ریم یک مدرسه دیگه .. اصلا این بچه هه عقب افتاده است ، مطمئنم درسو نمی فهمه .. برای خودش هم بهتره که بره مدرسه استثنایی .. بچه های ما چه گناهی کرده اند . اگه پس فردا بچه ها مون بخوان ادای حرف زدن اینو توی خونه و مهمونی در بیارن و آبروی ما رو ببرن چی ؟...

-  نگاش نکن .. نگاش نکن !   ( در مورد فردی ویلچر نشین )

- آقای محترم می دونم که اومدی کار کنی ٬ اما ما برای کارمندان سالممون هم که ۲ برابر شما توی کارخانه راندمان  دارند جا برای کار نداریم .. حالا ببینیم چه کار می شه کرد.. چون نامه داری از فلانی ٬ باشه ٬ شماره حساب بده ما آخر هر ماه یه مبلغی بابت کارکرد می ریزیم به حسابت ٬ شما فرض کن داری دورکاری می کنی . همون خونه بمون و گاهی اگر بهت ایمیل دادیم یه متنی رو برامون ترجمه کن  .

....

اینجا توانبخشی بسیار بسیار مراجع محور است  به مراجع اجازه داده می شود که ریسک کند و خودش انتخاب کند که می خواهد چه کار کند . کار کاردرمانگر این است که به مراجع ، عاقبت احتمالی و علمی هر کدام از تصمیم هایی که می گیرد را گوشزد کند .

مثلا یک مراجع با قانقاریا و آمپوتاسیون هر دو دست از مچ ٬ اگر باز هم خواست سیگار بکشد ( که خیلی برای شرایطش مضر است ) ٬ کاردرمانگر  پس از توضیح خطرات و ... و ارائه ی چند فرم به مراجع و گرفتن چند امضا از او بابت این که مسئولیت این تصمیمش با خودش است ٬ باید بکوشد تا ابزاری بسازد و طراحی کند که او راحت تر سیگار را در دستش گرفته و بکشد .

شاید در پست بعدی ام اندکی در خصوص اصطلاحی به نام  Enablement  و Occupational Enabling   بنویسم تا دریابید قضیه چقدر جالبه ..

شاید در نگاه اول سیستم درمانی و سلامت و بهداشت خودمان درست تر به نظر بیاید که در آن ، کاردرمانگر در نقش فردی بالای هرم دستوراتی را می گوید و مراجع در تصمیم گیری دخالت داده نمی شود فقط به این بهانه که او دانش تخصصی ما را ندارد .

اما اینجا صراحتا در کتابها و قوانینش توصیه شده است که همان طور که آدم سالم و عاقل ، علی رغم دانستن ضرر های فلان کار ، تصمیم میگیرد ریسک کند و مسئولیت ریسکش را می پذیرد ، ما نباید افرادی را که از هر نوع معلولیتی رنج می برند از انتخاب مسئولانه ی وقایع پیرامونشان محروم کنیم .

اینجا در کتابها و کلینیک هایش می بینید که مدام این مساله اشاره می شود که همان طور که کاردرمانگر در حیطه ی دانش تخصصی اش ، فردی حائز صلاحیت است ، مراجع نیز در خصوص آن شیوه ای از زندگی که می پسندد و دوست دارد و به دنبالش است متخصص و حائز صلاحیت است . در نتیجه تصمیمات درمانی در خصوص پیشبرد برنامه های توانبخشی باید با مشورت و چانه زنی و گفتمان مفصل و حصول توافق بین کاردرمانگر و مراجع گرفته شود .

و باور کنید که اینها در کتاب نیست ..

دوستان ، من در ایران ۴ یا ۵ سال مدرس دانشگاه بودم و با دانشجویان در ارتباط ، خودم را هم فردی غیرمطلع از رفرانس ها و کتابها و .. نمی دانستم ، کلینیک هم داشتم و کار بالینی ام بحمدالله با استقبال نسبی مواجه بود.  اما ته ته ته دلم ، باورم نمی شدکه با وضعیتی که در ایران می دیدم ، مطالعه ی آن فصول واقعگرایانه و عملیاتی و شدنی باشد .

اینجا می بینم دقیقا آن چیزی که انجام می شود به رشته ی تحریر در آمده ... و خب تصور می کنید که تا چه میزان شگفت زده می شوم... !!!

 

معماری شهری و امکانات عمومی

مطمئن هستم که پس از چندماه زندگی در اینجا ، چیزهای دیگری هم به چشمم خواهد آمد اما در حال حاضر این موارد را دیده ام که با شما در میان می گذارم .

- در سرتاسر تورنتو ، یک عدد هم پل عابر پیاده ندیدم - به جای آن از چهارراه و چراغ قرمز استفاده می شود .  همان طور که می دانید پل هوایی عابر پیاده برای اکثر معلولین و ویلچر نشینان و کسانی که مشکلات تعادلی و ترس از ارتفاع و .. دارند غیرعملی است . اما چون آنها هم حق عبور از خیابان را دارند !!! به جای پل از چراغ قرمز و خط کشی عابر استفاده شده .

- در سرتاسر تورنتو ، دو طرف خیابان و کوچه و اتوبان و آزاد راه و بزرگراه و جاده و ... !  دو ردیف پیاده رو به عرض یک متر وجود دارد که در تمام تورنتو از یک جنس است ، پستی و بلندی ندارد به نحوی که فرد با ویلچر یا کالسکه و ... می تواند بدون هیچ زحمتی تمام شهر را بصورت مستقل گز کند ..

- در سرتاسر تورنتو ، جوی آب ندیدم ... و اگر هم بوده با یک پل سرتاسری پوشانده شده تا مشکلی بابت ایاب و ذهاب معلولان بوجود نیاید .

- تمامی دکمه ها ، اهرمها و زنگ هایی که در گوشه و کنار خیابان ها و اماکن عمومی و.. نصب شده است در ارتفاع قدی یک ویلچر نشین است .

- تمام دستشویی ها در اماکن عمومی ، بدون استثنا ء ، دارای دستشویی معلولین است  . یک دستشویی فرنگی با دری عریض ، دارای دستگیره ها و ساپورت های تعبیه شده به دیوار که ترانسفر فرد معلول از روی ویلچر به  روی سیت دستشویی رو تسهیل میکند .

- تمام دربهای اماکن عمومی و تجاری و مسکونی و .. دارای دری مخصوص عبور افراد ویلچر نشین است که به جای هل دادن یا کشیدن در ، با زدن یک دکمه باز می شود.

- تمام ورودی ها و خروجیهای عمومی ، دارای رمپهای استاندارد به همراه دستگیره ی سرتاسری است . یعنی در حقیقت هر جا پله می بینید ، حتما رمپ یا سطح شیبدار یا آسانسور هم خواهید دید .

- تمام پارکینگ های اماکن عمومی و تجاری و اداری ،  حداقل سه تا ۵ محل خط کشی شده ویژه پارک کردن افراد معلول دارند. یعنی اگر پارکینگ غلغله باشد و حتی یک جا برای پارک کردن پیدا نشود ، اما این ۳  یا ۵ جای ویژه معلولین خالی و دست نخورده و برای ایشان است . این محل ها ی خط کشی شده ، کمترین فاصله را تا درب ورودی آن مجتمع دارند .

- سگ های افراد نابینا ، می توانند ایشان را در تمام محیط ها همراهی کنند . از اداره گرفته تا رستوران تا لب ساحل و ...

- در تمام چراغ قرمز ها ، سبز شدن و قرمز شدن چراغ توسط یک سوت منقطع ، به افراد نابینا و سگهای آموزش دیده شان اطلاع داده می شود .

- تمام اتوبوس ها خدمات ویژه ای را برای معلولین ویلچر نشین تعبیه کرده اند :  اولا که تا زمانیکه فرد ویلچر نشین سوار نشود ، هیچ فردی جلوتر از او سوار نمی شود . ثانیا در صورتی که سرنشین های قبلی روی صندلی های ویژه معلولین نشسته باشند توسط راننده به صندلی های دیگری هدایت می شوند و سپس این صندلی ها را تا می کنند تا فضایی وسیع داخل اتوبوس ایجاد شود تا فرد بتواند با ویلچر داخل اتوبوس بیاید . ثالثا : اتوبوس ارتفاعش را پایین می آورد !!! تا پله ی اول اتوبوس از لبه ی جدول ارتفاعی نداشته باشد.  رابعا : یک سطح شیبدار اتوماتیک از لبه ی پله به روی لبه ی پیاده رو قرار می گیرد . خامسا وقتی فرد با ویلچر به داخل آمد و در فضای همان صندلی های تا شده خود را جا داد ، راننده او را با سه دست کمربند ایمنی مخصوص همین کار ، فیکس و تثبیت می کند . و هر کدام را ۳ بار چک می کند و از فرد ویلچرنشین اوکی می گیرد.  سادسا در تمام این پروسه که شاید ۵ دقیقه طول بکشد ، هیچ سرنشینی در داخل و یا هیچ کدام از افرادی که همچنان در داخل صف و بیرون اتوبوس در انتظار ورود هستند کج خلی و غرغر و .. نمیکنند .. و رفتار و حالات چهره ی راننده ی اتوبوس هم ، اگر خوش رو نباشد ، بسیار معمولی و بدون اندکی غرغر و ناراحتی است ..نکته این است که ممکن است این معلول بخواهد یک ایستگاه جلوتر پیاده شود . و مجددا تمام این کار ها انجام می شود . بازهم بدون شکایت و ...

 

 بسیار خوب ، همه ی اینها یک طرف داستان است و آن چیزی که من در ایران تجربه می کردم نیز در طرف دیگر .

دوست دارم اکنون چیز های مثبتی نیز از ایران بگویم که به نظرم درمقایسه با اینجا بسیار  سرتر است .

۱)   یکی از این موارد دانش تخصصی و تجربه ی فراوان است . یک کاردرمانگر نسبتا معروف و خوشنام در ایران، پس از ۳ سال کار ،تجربه ی ارتباط  با بیش از ۵۰۰ کیس را در پرونده خواهد داشت و حداقل بصورت هفتگی به ۶۰ ساعت کار مشغول است . این آمارها برای کاردرمانگران اینجا رویا و خیال پردازی و افسانه است . !

۲) یک کاردرمانگر خوش اخلاق و پاک طینت در ایران ، علی رغم آزار و اذیت های فراوان ، نبود کمک و حمایتهای دولتی ، کارشکنی های اجرایی ، نامردمی های همکاران به ظاهر همکار ، محدودیت فراوان مالی ، فشردگی برنامه های درمانی و ... واقعا خودش را وقف توانبخشی و درمان مراجعینش می کند و از زندگی و تفریح و استراحت و پیشرفت شخصی اش هزینه می کند و در آن واحد هم مشاوره می دهد ، هم با همه برای حقوق و امتیاز های مراجعش چانه می زند ، هم در مقایسه با تلاشی که می کند دریافتی ای ندارد ، هم توسط بسیاری از مراجع ذی ربط به انحاء مختلف نقره داغ می شود، هم مورد حسادت و غرض ورزی و بدحرفی قرار می گیرد ، و .. بااین وجود مثل کوه استوار می ماند تا مراجعینش بیشتر رنج نکشند و آنها را به ساحل امن برساند.  چیزی که بعید می دانم اگر اینجا برای کاردرمانگران کل ایالت اونتاریو رخ دهد ، حتی یک نفر از ایشان را یارای یک ماه پایداری  و استقامت در برابر این همه سختی و فشار باشد .  

۳)  یک کاردرمانگر در ایران توسط هیچ کدام از رشته های علوم پزشکی و رشته های همکار ، اون ارج و قربی که شایسته اش است را دریافت نمی کند  ( تازه این مساله در حال حاضر بشدت تخفیف یافته .. اگر ۱۰ سال پیش را کسانی به خاطر بیاورند بیشتر متوجه صدق ادعایم می شوند ... ) ، حتی یک کاردرمانگر باید چندین و چند بار خواهش و التماس کند تا مدیر فلان مدرسه ، کودکی با مشکل تعادلی را در میان سایر همسالانش بپذیرد و تازه باز هم ممکن است به برنامه های کاردرمانگران اهمیتی داده نشود و واقعا قانونی هم پشت کاردرمانگر نیست که مدیر مدرسه و یا سایر همکاران را وادار به تعامل و همکاری با او بکند .  با این وجود واقعا این کاردرمانگر می کوشد تا علی رغم موانع موجود با رفاقت و من بمیرم و تو بمیری و قول و قسم و تشویق و به به و چه چه و  تعریف وتمجید و ستایش و .. اطرافیان و همکاران و طیف متخصصین علوم پزشکی را با خود همراه کند .  بعید می دانم اگر کاردرمانگران اینجا که در کتابهایشان در خصوص " چگونگی رهبری سایر رشته های علوم پزشکی در ارائه خدمت به مراجعین "  مطلب می نویسند ، تحمل ۱ ماه فعالیتی که همکاران ارزشمندم درایران دارند را داشته باشند .

 ۴)  یک کاردرمانگر در ایران در ازای کار شاق در کلینیک همکاران یا کار پر مسئولیت و پر فشار در کلینیک خصوصی اش ، بصورت سالم و اخلاقی ، بسیار بعید است که از کمند تورم گذر کند و بیش تر از گذران زندگی و اندک پس انداز ،  قادر به ساختن و راه انداختن زندگی اش باشد.  این جا کاردرمانگران با ۶۰درصد همان ساعات کاری یک کاردرمانگر در ایران ، در طبقه ی مرفه ترین قشر اقتصادی - اجتماعی قرار می گیرند و دغدغه های خرید ماشین و ملک و ... شان بسیار کمتر است .

۵)  یک کاردرمانگر در ایران دچار این مشکل دردناک است که تمامی ارگان های ناظر بر عملکرد او ، تنها در هنگام توبیخ و جریمه و قدرت نمایی و لج بازی و حال گیری !!! و ... رخ نمایی می کنند و در هنگام اعطای وام و تسهیلات و حمایت و ... همچون سراب و یا ستاره ی سهیل می شوند  ! ..  از طرف دیگر تعداد کثیری فال بین و رمال و پیشگو و افرادی با رشته های غیر مرتبط با کاردرمانی ، خود را به عنوان متخصص توانبخشی به خلق الله قالب می کنند و هم اعتبار رشته ی کاردرمانی را زیر سوال می برند و هم درآمدهای کلان کسب می کنند و هم سالیان سال به طرق مختلف فعالیت می کنند و توسط همان ارگانهای ناظر که در مورد کاردرمانگران ایرانی این چنین سخت گیرانه و بی رحمانه رفتار می کنند ، هرگز مورد توبیخ و جریمه و لغو فعایت و پملپ مطب و ابطال پروانه و .. قرار نمی گیرند .  با این وجود کاردرمانگران اخلاقی و سالم زیادی در ایران می شناسم که همچنان مسئولانه و بزرگوارانه درحال وقف نیروی بدنی و روانی و انرژی و دانش شان هستند و برای مراجعینشان کم نمی گذارند.

 

واقعا دستشان را می بوسم . 

 

دوستان و همکاران گرامی ، به انتهای نوشته ام رسیده ام .

هدف من از نوشتن اینها ، شکوه و شکایت از کشوری که بسیار بسیار عاشقانه دوستش دارم نیست .

هدف من از نوشتن اینها ، بالا بردن و تعریف کردن از کشوری که بسیار متمدن و پیشرفته و منظم است ولی به شخصه برای من القا کننده احساس وطن ام نیست هم نیست !

هدفم این نیست که بیایم یک مقایسه ی کور بین اینجا و آنجا انجام دهم ..  به عبارتی ، چه چیزمان شبیه است که بخواهیم بین این دو ، مقایسه ای داشته باشیم .

کدام یک از ماها به درستی مالیات می دهیم ، کدام مان قبول میکنیم که در مصرف منابع انرژی صرفه جویانه رفتار کنیم، کدام مان قبول می کنیم که درست توی صف بایستیم ؟!! ، کدام مان قبول میکنیم که رانندگی مان را اصلاح کنیم ؟ کدام مان قبول می کنیم که حتی در غیاب ناظر بیرونی ، باز هم مطابق قانون رفتار کنیم ؟  کدام مان از موفقیت همکارمان خوشحال می شویم ؟ کداممان پشت سر دیگران حرفهای وارونه نمی زنیم ؟ کدام مان دروغ نمی گوییم ؟ کدام مان ظاهر و باطنمان یکی است ؟  کداممان قلبا و عمیقا به شایسته سالاری احترام می گذاریم حتی اگر به ضررمان باشد ؟ کداممان تلاش می کنیم که اگر نفع جامعه را به نفع خودمان مقدم نمی دانیم ُ حداقل به نفع جامعه هم بیندیشیم ؟ کداممان اگر کارمان در جایی گیر کند و امکان استفاده از رابطه و پارتی بازی هم برایمان میسر باشد ٬ به روش صحیح و اصولی و ضابطه مند پایبندیم ؟

بدیهی است که وقتی این ها نیست ( یا در حقیقت آنقدر که باید ، جامعه شمول نیست ) ، نباید یک قسمت از چیزی که در ایران هست را با یک قسمت از چیزی که در اینجا هست مقایسه کنیم ..

دوست داشتم با شما تجربیات ام را از دید و زاویه نگاه توانبخشی سهیم شوم ..

همیشه سعی کرده ام این وبلاگ ، رونویسی از روی کتابها و رفرانس ها نباشد و آنچه را که علم الیقین است ننویسم و بیشتر از عین الیقین و حتی حق الیقین ها بنویسم .. دوست دارم همیشه آنچه را به چشم خودم دیده ام و یا آنچه را که برای خودم پیش آمده بنویسم ، نه این که فصلی از کتابی را باز کنم و برای شمای خواننده ، وبلاگ مرجع درسی تهیه کنم ..

 

امیدوارم که مقبول افتد .

خواهشم این است که همگی کسانی که این پست را می خوانند ، به احترام ۳ ساعت زمانی که برای نگارشش گذاشته ام و ۳ هفته شک و تردیدی که از نوشتن یا ننوشتن این پست داشته ام ، ۲ دقیقه وقت صرف کنند و نظرشان را برای بنده بنویسند ..

 

ارادتمند شما : پارسا هوش ور

 

سلامی جدید از جایی جدید

سلام جدید من را بپذیرید .

این سلام جدیدم از جایی جدید است .

آبانماه  ۸۴ نوشتن این وبلاگ را در دوران دانشجویی فوق لیسانس و در هنگامی که ساکن تهران بودم آغاز کردم و تا کنون ُ تغییرات زیادی رخ داده است  در فضاها و کلینیک های متعددی کار کردمُ فضا های دانشگاهی را تجربه نمودم و ... تا این که در اواسط  مرداد ماه ۸۹  رحل قامت در اصفهان انداختم و به اتفاق همسرم تجربه ی دانشگاهی در اصفهان را نیز به پرونده ی تجاربمان افزودیم ... مدتی گذشت و در اصفهان کلینیک خودم را با ایدئولوژی شخص خودم ودایر نمودم و از تجربه های پیشین در مدیریت آن استفاده کردم و دوستان فراوانی یافتم و به زعم خودم توانستم در مدت زمان حضورم در اصفهان نسبتا سودمند باشم(تا نظر عزیزان همکار و دوستان چه باشد ) . و اما اکنون که با شما صحبت می کنم ُ از تغییری بزرگتر از پیش صحبت می کنم . این  آخرین تغییر دقیقا همین ماه پیش به وقوع پیوست و در حال حاضر در تورنتو ساکن شده ام .

دلایل زیادی سبب این تصمیم شد که بعضی از آنها شخصی و برخی از آنها خانوادگی و برخی دیگر کاری است .بااین وجود به دلایلی که ذکر آن ها در مقال و حوصله ی فضاهای مجازی نمی گنجد  فعلا تصمیم داریم در تورنتو زندگی جدیدی را شروع کنیم و به خودمان مقداری زمان بدهیم تا از نزدیک با فضای توانبخشی در کشوری آشنا شویم که به جرات می توان آنجا را از حمله متمدن ترین و صاحب سبک ترین کشورهای جهان در زمینه ی توانبخشی دانست . کشوری که توانبخشی مبتنی بر جامعه اش  واقعا شگفت آور است . کشوری که ارزیابی ها و مدلهای کاردرمانی متعدد و ارزشمندی را به جامعه کاردرمانی معرفی کرده است . کشوری که متولی رشد فلسفه ی کاردرمانی است و در این راه در جهان واقعا تک است .

در یک کلام قصد داریم در مدت زمان محدود حضورمان در این کشور به اندازه وسعت دامنمان  از این باغ نیز گلی بچینیم ( بیاد دیباچه ی شیخنا سعدی عزیز )  که هم برای خودمان و هم برای هم وطنان و همراهان و عزیزان و جامعه مان سودمند باشد.

در حال رصد کردن وضعیت و شرایط هستم  . دارم می اندیشم به تفاوت ها و شباهت ها و مزایا و معایب در زمینه  های توانبخشی و ... دارم به این می اندیشم که به واقع چرا سر از اینجا در آوردم !!! و دارم همچنان به این می اندیشم که چه راه پیچیده و عجیبی در ادامه ی مسیر دارم .

خوانندگان عزیز .. مرا همراهی کنید  . دوست دارم شما را در مسیر یادگیری ها و رشد و تجربه های جدیدم قرار دهم و دوست دارم حضور همگی تان را بیش از پیش در کنار خودم احساس کنم .

شاد و سرخوش باشید

ارادتمند : پارسا هوش ور

تمرینات و توصیه های سودمند برای کار با کودکان مبتلا به کنش پریشی

با سلام و تبریک به مناسبت فرا رسیدن سال 92 و آرزوی شادکامی برای همه ی عزیزان و آرزوی بهترین ها برای جامعه کاردرمانگران ، جامعه توانبخشی ، جامعه خادمین پزشکی و از همه مهمتر جامعه مراجعین و مددجویان گرامی .

در دو پست پیشین در خصوص مشکل کنش پریشی Dyspraxia  مطالبی را به رشته تحریر در آوردم و حال نوبت به نگارش تمرینهای سودمند برای کار با کودکان مبتلا به کنش پریشی رسیده است .

پیش از پیشنهاد تمرینات ، اجازه می خواهم تا توصیه های مهمی را در خصوص نحوه ی کار با کودکان مبتلا به کنش پریشی به شما داشته باشم . در حقیقت به نظر من ، آنچه تفاوت بین راندمان جلسه ی کار با کودک مبتلا به کنش پریشی را عیان می کند ، دانستن تمرین ها نیست ، بلکه بیش و پیش از آن ، شیوه ی کار گرفتن از این کودکان است که می بایست با دقت به آن توجه داشت .

توصیه 1 )  این کودکان  دچار مشکلات شدید در زمینه اعتماد به نفس هستند . سعی کنید تا جای ممکن موقع صحبت کردن با ایشان لبخند بزنید ، به لحن صدایتان دقت کنید که با وجود آمرانه بودن و قاطعانه بودن ، تهدید آمیز و خشن نباشد . باور کنید بارها اتفاق افتاده است که وقتی بطور اتفاقی صدای خودم را ضبط کرده ام ، از این همه پرخاش و صدای بلند در کلام خودم حیرت زده گشته ام !   ما آدمها در نقش درمانگر ممکن است وقتی می خواهیم کاری را تاکید کنیم ، با صدای بلند داد بزنیم تا طرف به خودش بیایداما وقتی صدای ضبط شده ی خودمان را بشنویم احساس کنیم که به شدت توهین آمیز و خشن حرف زده ایم .

توصیه 2 ) به علت همین مساله ی اعتماد به نفس ، حتما پیشنهاد می کنم که ابتدا به عنوان Warm Up  به مدت 10 دقیقه ، کارهایی که کودکان مطمئنا از پس آن بر می آید و خودش هم می داند که می تواند آنها را انجام دهد از او بخواهید و مدام در واکنش به این که توانست آن کارها را انجام دهد ،  چهره تان را متعجب نشان دهید و مدام اظهار تعجب و خوشحالی کنید .

توصیه 3 ) تا جای ممکن مراحل متعدد یک Task چند مرحله ای را بلند بلند برای کودک حلاجی نکنید . این کار باعث گیج تر شدن او می شود . مراحل را برای خودتان ( توی دل خودتان ! ) حلاجی کنید تا دریابید کدام قسمت آن موجب کنش پریشی کودک می شود و تمرین را به گونه ای ارائه دهید که سختی آن مرحله Just Right Challenging  باشد .  اما مدام برای کودک توضیح ندهید که اول این کار ، بعد این کار ، بعد این کار ....

توصیه 4 ) پس از 5 دقیقه کار سخت ، قبل از این که خود کودک خسته شود و حوصله اش از انجام این کارهای تمرکزی و نیازمند دقت سر برود ، خودتان پیشنهاد استراحت بدهید و به کارهای مورد علاقه کودک بپردازید . دقت داشته باشید که تک تک تمرینات به ظاهر ساده ی در نظر گرفته شده برای کنش پریشی ، برای ما که این مشکل را نداریم کاملا ساده است ، اما برای کودکی که سعی میکند آنها را درست انجام دهد واقعا سخت و طاقات فرسا است . سعی کنید قبل از این که کودک با لجبازی و طول دادن و یا بازی در آوردن یا حتی غرغر و گریه کردن و خود را به خواب زدن و ... خستگی خود را اعلام کند ، شما پیشنهاد استراحت بدهید .

توصیه 5 )  وقتی کودکی از انجام دادن کاری احساس ناامیدی می کند و خود را در برابر انجام آن ناتوان می یابد ،  مدام نگویید تو می تونی ، کاری نداره ، ... بهتره سکوت کنیم ، فعالیت را اندکی ساده تر کنیم ، حمایت فیزیکی مان را اندکی بیشتر کنیم ، و وقتی توانست آن را انجام دهد و مکرر تکرار کردیم  ، برای بار چندم از کودک در حین انجام آن کار فیلم بگیرید ( با رعایت اخلاقیات مرتبط با تصویربرداری ) و بگذارید خود کودک با چشمان خودش ببیند که توانسته است و از پس آن کار بر آمده است .  دیدن خود در حین انجام کاری که سخت می پنداشتش بسیار متقاعد کننده تر و اثر گذار تر از این جمله ی بی خودی است که بگوییم تو می تونی .. تو می تونی .. کاری نداره

توصیه 6 ) گاهی وقت ها درمانگران تصور می کنند علت عدم انجام کاری توسط کودک کنش پریش ، کمبود انگیزه درونی برای تلاش کردن است . به این ترتیب درمانگران کم حوصله که درک درستی از کنش پریشی ندارند ، طاقت و صبر از کف داده و رو به سوی تهدید هایی می آورند : مثلا می گویند : یا این کارو می کنی یا می رم به مامانت می گم ! ، یا می گم مامانت بره بیرون ، یا تا وقتی این کارو نکنی نمی ذارم مامانت بیاد تو اتاق ، یا تا وقتی این کارو نکنی از استراحت خبری نیست و ... باور بفرمایید مگر در موارد خیلی خیلی استثنایی ، اثرات مخرب این گونه انگیزه دادن ها ، بر فوائد آن می چربد و رابطه ی درمانی و تصویر کودک از خود و جلسه ی درمانی را به قهقرا می کشد .

توصیه 7 ) گاهی وقت ها کودکان برای انجام کارهای چند مرحله ای ،  ترجیح می دهند از کارهای ساده که تعداد مراحل کمتری دارد استفاده کنند. درمانگر می تواند ابتدا کارهای کم مرحله ( مثلا 2 مرحله ای ) پیشنهاد بدهد و سپس از روش زنجیره سازی استفاده کرده و پس از هر 5 یا 10 بار تکرار ، وقتی آن مراحل ملکه ی ذهن کودک شد ، یک مرحله به ابتدا یا انتهای زنجیره ی مراحل پیشتر آموخته شده اضافه کند . این کار کمک فراوانی به کاهش کنش پریشی و افزایش سرعت یادگیری کودک می کند .

توصیه 8 )  یکی از کارهای جالب برای کاهش کنش پریشی کودکان این است که آن کاری که کودک به راحتی می تواند انجام دهد را اول و آخر مراحل گذاشته و مرحله ی وسطی ، همان مرحله ی سخت باشد . دیده شده است که کودکی که دچار مشکل کنش پریشی است ، با تمرکز کردن بر مرحله هایی که براحتی از پس آن بر می آید ، با سهولت بیشتر و تنیدگی کمتری می تواند از پس مرحله ی سخت بر آید . مثلا کودکی را تصور کنید که از جفت پا پریدن از روی یک ارتفاع 5 سانتی متری هراس دارد و به علت کنش پریشی ، نمی تواند جفت پا بپرد بلکه یک پا یک پا پایین می آید ،  اما این کودک به راحتی می تواند توپ را پرتاب کند . از کودک می خواهیم که ابتدا تا 3 بشمارد ، سپس بلافاصله پس از این که پرید ، توپی را که در دست دارد پرتاب کند .  تاکید اصلی مان را هم بر پرتاب محکم توپ می کنیم ، نتیجه در بسیاری از مواقع خارق العاده است ، کودک بدون این که خیلی به پرش خودش فکر کرده باشد ، ممکن است جفت پا پریده باشد . سپس این پرش جفت پا را تشویق می کنیم و همین کار را آن قدر از او می خواهیم که پرش جفت پا را در ذهنش کنش سازی کرده باشد .

توصیه 9 ) کودکان مبتلا به کنش پریشی در بسیاری از مواقع ، با شمارش 1 ، 2 ، 3   راحت تر می توانند حرکت مورد اراده شان را آغاز کنند . اما نباید با این گونه شمارش به کودک استرس بدهیم .

توصیه 10 ) تکرار ، تکرار ، تکرار رمز غلبه بر کنش پریشی است . دو یا سه کار مختلف را برای یک جلسه در نظر بگیرید و به عنوان مثال یکی از کارها را 20 بار پشت سر هم از کودک بخواهید . اگر کودک خسته شد ، پس از استراحت کار دیگر را 20 بار بخواهید ، مجددا به کار قبلی بازگشته و دوباره 10 بار بخواید ، استراحت کنید و کار سوم را 20 بار بخواهید ، مجددا کار دوم را 10 بار بخواهید و بلافاصله کار اولی را 5 بار بخواهید و پس از استراحت کار سوم را 10 بار بخواهید و ... همین طور پیش بروید.   در تئوری های Motor Learning   این گونه تمرینات را Mass Exercise  می گویند . یعنی انجام انبوه یک مانور حرکتی و یا تمرین برای بهبود کنش سازی .

توصیه 11 ) وقتی که کودک موفق به انجام یک کار 2 یا 3 مرحله ای شد ، از خود کودک بخواهید که با آرامش ، مراحل کاری که انجام داده است را توصیف کند . این تمرین خیلی به کودک کمک می کند تا مراحل انجام کار را ذهنی سازی کند .

توصیه 12 ) از سرنخ دادن های کلامی- شنیداری تا حد ممکن اجتناب کنید و از سرنخ دادن های دیداری و یا فیزیکی استفاده کنید . چنانچه کاردرمانگران گرامی می دانند ما سه نوع Cue   داریم . یکی Verbal Cue  در این نوع سرنخ دادن کلامی – شنیداری ، ما به صورت کلامی به کودک می گوییم که فلان کار را چگونه انجام دهد . این مساله معمولا در مورد کودکان مبتلا به کنش پریشی منجر به گیچ شدن بیش از پیش ایشان می شود. اما سرنخ های دیداری یعنی این که مثلا خود درمانگر حرکتی را که می خواهد کودک انجام دهد را یک یا چند بار انجام  می دهد تا کودک ببیند و سپس انجام دهد .  در حالت های شدید مشکل کنش پریشی حتی می توان از سرنخ های فیزیکی هم به طور محدود استفاده کرد یعنی کودک را به نحو فیزیکی هدایت و حمایت می کنیم تا کار خواسته شده را انجام دهد . مثلا این که برای پریدن کودک دست او را گرفته و اندکی به پایین می آوریم تا در یابد باید زانوش را خم کند و می توانیم با یک دست هم زانو یا پشت زانو را لمس کنیم تا نشان دهیم این گونه خم شدنش مورد انتظار ماست ، سپس با یک حرکت سریع ( پس از شمارش ) دست را بالا تر می آوریم تا کودک دریابد که باید ناگهان زانویش را صاف کند و این حرکت تبدیل به پرش شود .  خلاصه این که می توانید از Physical cue  و Visual Cue   برای هدایت کودک مبتلا به کنش پریشی استفاده کنید .

حال که توصیه هایمان را انجام دادیم ،  چند تمرین را بصورت تیتروار پیشنهاد می دهم .

1    تمرین اول ) تمرینات پرش از روی استپ به پایین ، به جلو ، به طرفین ، یک پا یک پا ، جفت پا ، ترکیبی   ( به این نحو که از ساده به سخت ، ابتدا درمانگر حرکت یا مجموعه حرکات مورد نظر را انجام می دهد و کودک می بیند و بلافاصله کودک تکرار می کند . اگر درست بود درمانگر تائید و تشویق می کند و اگر کودک اشتباه انجام داد ، درمانگر مجددا همان حرکت را تکرار می کند تا کودک با دقت بیشتری نگاه کند و آن را تکرار کند – حتما لازم است که این تمرینات از ساده به سخت انجام شودو درمانگر در هنگام اجرای هر کدام مکث داشته باشد و به آرامی حرکات را انجام دهد تا کودک با سهولت بیشتری بتواند در خاطر بسپارد )

      تمرین دوم )      تمرین جستجو کردن در اتاق به دنبال 3 یا 4عروسکی که در گوشه ها و زوایا و قسمت های مختلف اتاق پنهان کرده اید . کودک باید بتواند بدون پرسش از شما و یا تائید گرفتن و مکث کردن ، فقط به جستجو بپردازد و ایده سازی کند که کجا ها را بگردد و کجاها احتمال قایم شدن عروسک ها می رود .

      تمرین سوم )      تقلید حرکات درمانگر روبروی آینه . به این نحو که درمانگر پشت کودک قرار می گیرد و کودک باید بتواند با دیدن درمانگر در آینه ، عین کاری که درمانگر انجام می دهد رابلافاصله انجام دهد .

     تمرین چهارم ) رفتن به کلاس های ایروبیک ، یوگا ، ژیمناستیک که مربی کارهایی را انجام می دهد و کودکان روبرویی عین همان کارها را باید انجام دهند نیز بسیار مفید است .

5)    تمرین پنجم )   کلاس موسیقی کودکان – ارف -  بسیار بسیار نافع  است . درمانگر می تواند حالت ساده اش را در کلینیک انجام دهد . به این نحو که دو عدد چوب نسبتا بلند که رنگ های مختلف دارند برداشته و روبروی کودک بنشیند . به کودک هم دو عدد چوب با همان رنگ ها بدهد و  به نحوی آن ها را به کودک بدهد که چوبهای همرنگ روبروی هم باشد ( یعنی دقیقا آینه وار روبروی هم بنشینند )  ( مثلا چوب قرمز در دست راست درمانگر و چوب زرد در دست چپ درمانگر و چوب قرمز در دست چپ کودکی که روبروی درمانگر نشسته است و چوب زرد در دست راست او )  سپس درمانگر برای مرحله ی اول ، هر دو چوب را با هم به زمین می زند . کودک هم عین همین کار را می کند . سپس درمانگر اندکی تمرین را سخت تر می کند و اول با چوب قرمز و سپس با چوب زرد به زمین می زند . کودک می بینید و دقیقا  عین آن را می زند .  مراحل به تدریج آنقدر سخت می شود که در پس از نیم ساعت ممکن است به این حالت برسد : زرد – زرد – قرمز – زرد – قرمز و زرد دوتایی -   و کودک باید عین همین ریتم را ببیند و بزند .

6     تمرین ششم)  تمرینات حافظه شنیداری کاری Auditory working memory   نیز بسیار سودمند هستند . داخل گوش کودک یک کار ساده ی تک مرحله ای را بگویید تا برود و انجام دهد و برگردد . اگر کودک درست انجام داد رفته رفته تمرین را سخت ترمی کنید و دو ، سپس سه ، سپس چهار کار را پشت سر هم به او می گویید و او باید با دقت گوش کند و به خاطر بسپارد و انجام دهد و وقتی تمام شد برگردد  . غالب کودکان دچار مشکلات کنش پریشی به علت اعتماد به نفس کم ، در حال انجام این تمرین ، مدام با چشمانشان از درمانگر و یا مادر خود تائید می گیرند . درمانگر و مادر باید هیجان خود را کنترل کنند و فقط در انتهای مراحل کار به کودک بگویند درست بود یا غلط و در خلال مراحل باید چهره شان بی تفاوت باشد و یا به چشمان کودک نگاه نکنند و نگاه خود را بدزدند .

7    تمرین هفتم ) یک سری لگو و مهره با رنگ های مختلف را جلوی کودک قرار می دهیم و ظروفی نیز با همان رنگ ها روبروی کودک قرار می دهیم . از کودک می خواهیم که ابتدا یک قرمز داخل ظرف قرمز بیندازد ، سپس یک زرد داخل ظرف زرد و سپس یک آبی داخل ظرف آبی ، سپس مجددا همین کار را تکرار کند و مجددا قرمز ، زرد ، آبی .. و این کار را آنقدر انجام دهد تا همه ی مهره ها تمام شود . برای مراحل سخت تر بعدی ، می تواند تعداد کارها و یا مهره ها و یا حالت ها را بیشتر کرد .

8    تمرین هشتم ) تمرینات رمز گردانی ادراکی Perceptual Coding    بسیار سودمند هستند . این تمرینات شامل دو دسته تمرین جداگانه است . یکی Encoding  یا رمز گردانی  و دیگری Decoding  یا رمز گشایی .  در این دو دسته تمرین ، ابتدا ما یک حرکت یا یک صدا یا یک کار را بطور قرار دادی مرتبط می کنیم با یک رنگ ، با یک رمز ، با یک کد و ...  مثلا می گویید هر وقت من قرمز را نشان دادم تا بپر ( در این کد بندی ، قرمز کد پرش است . به این ترتیب اگر کودک با دیدن رنگ قرمز بپرد دارد رمز گشایی Decoding  می کند  و اگر درمانگر بپرد و کودک رنگ قرمز را نشان دهد کودک در حال رمز گردانی ی Encoding  است. )   حال دقت کنید :  ما به کودک گفته ایم قرمز یعنی بپر ، زرد یعنی بخند ، سبز یعنی بشین ، آبی یعنی داد بزن .   بعد این رنگ ها را پشت سر هم به کودک نشان می دهیم و کودک با دیدن هر رنگ تلاش می کند رمز گشایی درست انجام دهد و به موقع بپرد  بشیند و بخندد و داد بزند .   در مرحله ی بعدی ممکن است درمانگر بخواهد که کودک با دیدن کارهای متناوب درمانگر ، کد رنگی آن ها را روی زمین بگذارد . مثلا درمانگر می پرد ، می نشیند ، می پرد ، می خندد ،  و کودک رنگ های قرمز ، سبز ، قرمز . زرد را به ترتیب روی زمین می گذارد و با این کار ، حرکات درمانگر را رمز گردانی کرده است . دقت داشته باشید که قرار نیست همیشه کد ها رنگ باید یا اصلا همیشه کد ها قرار نیست Visual  و دیداری باشند . شاید قرار بگذاریم که کد ها شنیداری باشند . مثلا تا درمانگر گفت : آ    کودک بدود ، تا گفت  او    کودک خرگوشی بپرد و ....   من تلاشم را کردم که معنی رمز گردانی و رمز گشایی را با دقت و مثال بگویم ، اگر واضح نبود می توانید در گوگل سرچ کنید Perceptual Encoding , Decoding   Exercises  ..   !

9      تمرین نهم )      از کودک بخواهید با دقت به کارهایی که درمانگر پشت سر هم انجام می دهد نگاه کند و آنها را توصیف کند . مثلا درمانگر دست به شکمش می زند ، سپس خمیازه می کشد و سپس چراغ را خاموش می کند . حالا کودک که به دقت این سه تا کار را دیده باید تک تک کار ها را بگوید . ممکن است درمانگر در ادامه از کودک بخواهد به جای این که آن ها را توصیف کند ، عین همان سه تاکاری که دیده را تکرار کند . این تمرین هم برای حافظه دیداری کاری و هم برای مهارتهای توصیفی و هم برای کاهش مشکل کنش پریشی سودمند است .

1      تمرین دهم )  بازی با ماشین کنترلی !  بله تعجب نکنید . به کودک یک دسته ی کنترلی بدهید و ماشین او را وسط اتاق بگذارید و از او بخواهید با استفاده از دسته ی کنترلی ، آن را به درستی فرمان بدهد تا به کنار پای کودک و یا هر آدرسی که تعیین می کنید برود. رفته رفته تمرین را سخت کنید و موانعی را در اتاق بچینید که کودک مجبور شود کنش سازی پیچیده تری برای کار با دسته ی کنترلی از خود نشان بدهد. به همین ترتیب اگر دقت کنید ، تمرینات و بازی های رایانه ای نیز گاهی وقت ها فرصتی است برای ارتقاء  کنش سازی در کودکان ، مشروط به این که این بازی ها در حد اعتیاد گونه انجام نشود و مهارتهای حرکتی درشت Gross  را تحت تاثیر خود قرار نداده باشد .

 


دوستان و همکاران گرامی ، امیدوارم همچون همیشه مرا بابت تاخیر ها مورد بخشایش خود قرار دهید !

هزار وعده ی خوبان یکی وفا نکند ! . حالا ما که دیر یا زود وفا کرده ایم اما چه کنیم که در مسیر خوبان قرار گرفته ایم و غیبت ها و تاخیر هایمان حوصله سربر و اسباب شرمساری شده است . !!!

دوستان و همکاران عزیز ، گلایه ی کوچکی هم می کنم از شما :

عزیزان من ، من به راستی نام این وبلاگ را کاردرمانی گذاشته ام .  وبلاگی است که اگر مطلبی برایش بفرستید قطعا با نام خودتان پابلیش می شود . وبلاگی هست که هدفم از آپدیت کردنش در تمام این 8 سال ،  اطلاع رسانی و آموزش بوده است و نه تبلیغ خودم یا کارم و ...  . مدام ذکر کرده ام که این وبلاگ برای همه مان است . این را قبول دارم که بسیار دیر به دیر می نویسم و مورد اظهار لطف های گاه و بیگاه و برخی شوخ طبعی ها هم شده ام ، اما باز به هر حال با وجود مشغله ی فراوان مینویسم و می نویسم .  تصورم این است که اگر فردی غیر از من بود ، با وجود مشغله و از آن مهم تر دل مشغولی های اخیر من ، عطای نوشتن را به کلی به لقایش می بخشید ! .. با این وجود گلایه ی کوچکم از شمای خواننده این است که : بیایید گاهی هم بجای مصرف کننده بودن ، تولید کننده باشید . بیایید چیزی بنویسید و ایده ای بدهید و نظر پر و پیمانی بنویسید و مقاله ای ترجمه کنید و ...  این وبلاگ واقعا متعلق به تمامی کاردرمانگران ایرانی است و قدم همه ی شما را گرامی می داریم .

 

شاد و سلامت و خرسند باشید

ارادتمند : پارسا هوش ور

مطالبی در خصوص دیس پراکسی ( کنش پریشی ) 2

با سلام و عرض ادب خدمت خوانندگان همیشه همراه وبلاگ کاردرمانی

در پست قبلی به اجمال اشاره ای داشتم به اختلال کنش پریشی  یا Dyspraxia

در این پست باز هم به روال پست قبلی سعی می کنم در قالب متنی نسبتا کوتاه در خصوص این اختلال چیز هایی که می دانم را با شما در میان بگذارم . به امید که این هم به درد شما بخورد و هم برای کودکانی که قرار است از تجارب کلینیکی شما بهره مند شوند نافع باشد .

 

کنش سازی یا Praxia   یا آنچه درفارسی شده ی انگلیسی اش از آن به پراکسی نام می برند ، در حقیقت توانایی برنامه ریزی ذهنی و حلاجی حرکتی یک ( یا معمولا ) چند مرحله ای است که فرد طی آن ، می بایست ابتدا برای انجام کاری بخصوص ، ایده ای در ذهن خود پرورانده باشد ( Ideation  )  ، سپس برای انجام تک تک مراحل آن برنامه ریزی حرکتی در ذهنش تدوین نموده باشد ( Motor Planning  )  و نهایتا مجموعه اقداماتی و حرکات هماهنگی را برای اجرای آن حرکت اراده شده و برنامه ریزی شده انجام دهد ( Execution  )  .

چنانچه در برخی متون اشاره می شود ، کودکانی که از انواع اختلالات در یکپارچگی حسی رنج می برند ( SID , SMD , SPD  ) غالبا از مشکلات وسیعی در زمینه ی کنش سازی نیز در رنج هستند .  از طرف دیگر ما با اختلال دیگری مثل DCD یا اختلال در هماهنگی رشدی نیز مواجه هستیم که همپوشانی و شباهت های غیر قابل انکاری با کنش پریشی یا Dyspraxia  دارد . همچنین شاهد این هستیم که کودکانی که دچار انواع اختلالات رشدی ( نظیر تاخیر رشدی و یا اختلالات نافذ در رشد – نظیر اوتیسم و آسپرگر و .. )  هستند ، علامتهای بارزی از کنش پریشی را نیز نشان می دهند و همین مساله در کنار مشکلات دیگرشان ، سبب می شود یادگیری شان دچار مشکل شود . به تبع می بینیم که کودکانی که دارای تشخیص اختلال یادگیری هستند نیز در زمینه ی کنش سازی بسیار ضعیف هستند که این مساله خود تائید کننده آنچه پیشتر اشاره کردم است . در مورد برخی مشکلات دیگر نظیر اختلال نقص توجه و بیش فعالی نیز می توانیم به این مساله اشاره کنیم که عمده ی کودکانی که از مشکلات تکانشگری رنج می برند و همچنین عمده ی کودکان مبتلا به نقص توجه که با مسائل اختلال یکپارچگی حسی درگیر هستند نیز علامتهایی از اختلال کنش سازی را نشان می دهند . به این مساله می توانیم برخی از کودکانی که دچار مشکلات ناروانی گفتار و بیان  Stuttering  / Cluttering  ، ناتوانی و ضعف در مهارتهایی نظیر آگاهی واج شناختی Phonological awareness، آپراکسیای کلامی Verbal Apraxia ، مشکلات عمده در زمینه ی کاربردشناسی زبان Pragmatics  ،  ضعف در مهارتهای توصیفی Descriptive Skills  و ... هستند را نیز اضافه نماییم .

از تبعات مشکلات کنش پریشی یا Dyspraxia  می توانیم به این موارد بیشتر اشاره کنیم :

1)      کمی اعتماد به نفس و همچنین اعتماد به نفس تخریب پذیر و آسیب پذیر : چرا که این کودکان به تجربه دیده اند در مقایسه با همسالان خود ، مقداری کندتر هستند ، در تصمیم گیری ها مردد هستند ، معمولا نتیجه کارها و حرکاتشان در مقایسه با سایرین چندان چشمگیر و مطلوب نیست و ...

2)      مشکل در مهارتهای ابراز وجود و بیان خود و در نتیجه بروز برخی اختلالات رفتاری برونگرایانه ( نظیر پرخاشگری و ... )  یا درونگرایانه ( اضطراب و ترس و افسردگی ) : از آنجا که هر کودکی و هر انسانی ، به قول استاد بزرگوارم جناب پروفسور عشایری ، " گدای محبت " است ،  ( به قول دکتر اریک برن معروف نوازش برای زنده ماندن انسان ها نقش حیاتی ایفا می کند )  بسیار بدیهی است که وقتی کودکی در مقایسه با همسالان ، نتواند به واسطه ی کفایت عملکردی و قابلیت ها و مهارتهای عملی و یا کلامی اش توجه سایرین را به خود جلب کند ، تصمیم می گیرد این جلب توجه را از مسیری دیگر که چندان متعارف و پسندیده نیست جلب نماید مثل : پرخاشگری و خشونت ، باج دادن ، انزوا و لوس بازی و اظهار ترس و یا دردهای با منشا نا معلوم و ...

3)      وابستگی به والدین و مربی و یا سایر همسالان : این کودکان برای انجام کارهای معمولا ایده ای ندارند و مراحل را باید دانه به دانه برایشان توضیح داد تا بتوانند انجام دهند و مدام نیازمند فیدبک و فیدفوروارد از طرف سایرین هستند . معمولا ترجیح می دهند پیرو باشند در نتیجه حتی در کلاس و محیط بازی با همسالان نیز ، اعتماد به نفس پیشرو بودن ندارند و به همسالان خود وابسته می شوند و ممکن است برای نگه داشتن ایشان در کنار خود ، به آنها باج بدهند و همین مساله می تواند زمینه ساز مورد آزار و abuse  قرار گرفتن ایشان توسط بزرگسالان و یا مورد تمسخر و استهزاء قرار گرفته شدن توسط همسالان را در ایشان تسهیل کند .

4)      بروز مشکل و وابستگی در تمامی حوزه های عملکرد ، علی الخصوص در  فعالیت های روزمره زندگی ( ADL , IADL  ) ،  بازی ، تحصیل :  تک تک این حوزه ها در وضعیت های پیشرفته ، نیاز به این دارد که فرد به صورت خودکار ، بداند در هر وضعیت و شرایطی باید چه تصمیم بگیرد و چه قسمتی از کار را باید پیگیری و اجرا کند .

5)      مشکلات عمده در ادغام اجتماعی Social participation   - دفاع از حق خود ، جرات ورزی و ...

 

مثالهایی برای دیس پراکسی در زندگی معمول کودکان می زنم ، معمولا شکایت های خانواده های دارای این فرزندان ، به زبان خودمانی خودشان اینگونه است :

1)       نمی دونیم چرا کنده ... وقتی ازش یه کاری می خواهیم انجام بده یا توی جمع ازش کاری می خواهیم انگار خشکش می زه ، اما همچین که حواسمون بهش نیست خیلی هم فرز و سریع کارها را انجام می ده .

2)      به نظرم می آد که بچه مان کارنکرده و ناپخته است و اندامش ورزیده و ماهر نیست . یه رگه هایی از دست و پا چلفتگی توش می بینم که منو خیلی نگران می کنه

3)      نمی تونه از حق خودش در برابر همسالان دفاع کنه و همش از ما انتظار داره که بیاییم و به دادش برسیم .

4)      خیلی زیاد وقتش را به بطالت می گذرونه .. بخدا این در یخچال ما از لولا در اومد اونقدر الکی باز و بسته اش کرد !!!

5)      باید بالای سرش باشم تا بتونه تکلیفش رو بنویسه وگرنه نوشتن یه تکلیفش 4 برابر همسالانش طول می کشه

6)      بلد نیست چطوری بازی کنه .. همین جوری وسایل را از توی کمد می ریزه بیرون و بی هدف باهاشون ور می ره اما بازی هدفمندی بلد نیست باهاشون بکنه .. نهایتا اونا را خرکش می کنه توی آشپزخونه که جلوی دید من باشه و از من می خواد موقع بازی به او بگویم با این وسایل چه بازی ای بکند

7)      در خواندن  و نوشتن خیلی کند است و جون آدم را بالا می آورد تا بخواد 3 خط بنویسد

8)      معمولا وقتی از او کاری را می خواهیم که جدید است ، امتناع می کند و به انواع حیله ها متوسل می شود تا از زیر کار در برود . احساس می کنم می ترسد نتواند از پس کار بر آید . وقتی هم کاری را یک بار انجام داد و با شکست روبرو شد ، دیگر هر کاری بکنیم ، حاضر نیست بیشتر تلاش کند تا موفق شود .

9)      آقا این بچه مون رو باید بفرستیم سربازی ... !! عینهو ماسته !  شل .. شل ... وای خدا زمان ما اصلا این طور نبود !

10)  وقتی بهش بگوییم تنت را بشور ، همین جوری الکی هی یه قسمت را لیف میزند و حتما باید بگوییم خب ، حالا شکم بس است ، برو سراغ بازو ، حالا برو سراغ زانو و .... اگر نگوییم ، هی یک جا را لیف می کشد ! .. همین طور مثلا وقتی می گوییم اتاقت رو جمع کن ، انگار واقعا نمی فهمد از او چه خواسته ایم ، باید بگوییم این لگو را بنداز توی سبد ، اون کتاب رو بردار ، این لباس رو بذار تو کمد .. حتما باید مرحله به مرحله بهش بگیم وگرنه الکی هی دور خودش می چرخه ... یا مثلا وقتی یک چیزی را در اتاقش قایم می کنیم ، و به او بگوییم بگرد تا پیدایش کنی ،  ممکن است یه جایی را که یه بار گشته و دیده نیست ، 20 بار دیگر هم همین جوری بگردد اما ایده ای ندارد که منظم به همه ی جاهای اتاق سرک بکشد و مدام در اتاق می چرخد اما دنبال شیء نمی گردد . حتما باید به او یادآوری کنیم که : مثلا اون داخل را هم بگرد ، این زیر رو هم نگاه کن و ....

 

دوستان و همکاران گرامی

در حال تمرین برای این مساله هستم که کوتاه تر بنویسم و کامل گرایی خودم را درمان کنم !!!  در حقیقت من در حال خوددرمانی برای خلاصی یافتن از یک مشکل نسبتا صعب العلاج هستم !

نوشته های اخیرم چندان کامل نیستند . شما با نظر خطا پوشتان بنده را ببخشایید .

در پست بعدی ام می کوشم در خصوص تکنیک های کار با این کودکان مطالبی برای شما خواننده همیشه همراه بنویسم .

سعی می کنم رفته رفته فاصله ی پست هایم از یکدیگر کمتر و کمتر شوند .

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

اشاره مختصر به یک مشکل رایج کلینیکی که گاه از قلم می اندازیم . ( دیس پراکسی )

سلام به خوانندگان پر حوصله ی وبلاگ کاردرمانی ، امروز می خواهم خیلی کوتاه تر از روال معمول این وبلاگ به اختلال و تشخیصی اشاره کنم که معمولا در لابلای ارزیابی هایمان آن را از قلم می اندازیم و یا به اشتباه به سراغ تشخیص های مشابه می رویم ... به نظر شخص این جانب دانش و آشنایی کاردرمانگران با تشخیص می تواند در برنامه ریزی درمانی بسیار کمک کننده باشد و اکتفا به این مساله که ما حوزه های عملکرد مبتلا را بررسی می کنیم و روی آنها کار می کنیم ، چندان هوشمندانه نیست . در حقیقت در کنار بررسی حوزه های عملکرد آسیب دیده  نظیر ( تعامل اجتماعی ، بازی ، خواب ، کار ، تحصیل و فعالیت های روزمره زندگی و فعالیت های ابزاری روزمره زندگی ) حتما لازم است که از تشخیص و مشکلی که فرد دقیقا رنج می برد مطلع باشیم .  این مساله کمک می کند که بفهمیم پروگنوز در چه محدوده ای است ، آیا اختلال پیشرونده است یا نه ، چه نوع مداخله ای لازم است ، کنترا اندیکاسیون ها چیست ، چه مشاوره ای به خانواده مراجع بدهیم ، چه آموزش هایی به خود مراجع بدهیم تا آشنایی اش از مشکلش بیشتر شود و به ما در توانبخشی خودش کمک کند و ...


دیس پراکسی ( کنش پریشی )

یکی از رایج ترین اختلالات عملکردی که معمولا همراه با اختلالی نظیر اختلال در پردازش و یا یکپارچگی حسی ، اختلال هماهنگی در رشد ، مشکلات توجه و تمرکز ، اختلال نقص توجه - بیش فعالی ، مشکلات اضطرابی و ..  در کلینیک ها مشاهده می شود کنش پریشی است . اگر درمانگر در مورد دیسپراکسی یا کنش پریشی چیزی نداند ، تصور می کند کودک لجباز ، یا خجالتی ، یا مضطرب ، یا گیج ، یا عقب مانده ذهنی است . در صورتی که ممکن است کودک واقعا قصد همکاری داشته باشد اما نتواند ایده ی انجام کار را در ذهنش بطور برنامه ریزی شده و مرحله به مرحله حلاجی کند و نتواند آن ایده را به حرکت تبدیل کند و یا نتواند آن حرکت را به شایستگی انجام دهد . در حقیقت کودک مبتلا به دیسپراکسی یا در مرحله Ideation  ایده سازی ، یا در مرحله Ideomotor , Motor planning   ( برنامه ریزی حرکتی و تبدیل ایده به حرکت ) و یا در مرحله Execution  ( اجرا ) دچار ضعف است .

درمانگرانی که با دیس پراکسی مواجه می شوند ممکن است گیج شوند چون وقتی از کودک می خواهیم کاری را انجام دهد نمی تواند . اما وقتی آزاد گذاشته می شود و احساس می کند که تحت ارزیابی و مشاهده نیست ممکن است خیلی راحت بتواند اتوماتیک آن کار ها را انجام دهد . 

مشکل این کودکان این است که نمی توانند کاری که از ایشان خواسته می شود ( مخصوصا اگر حرکتی چند مرحله ای و نا آشنا باشد ) را در ذهنشان به مراحل ریز تر تشکیل دهنده و متوالی تجزیه کنند و نمی دانند باید از کجا شروع کنند . این کودکان به شدت به توصیه های کلامی و همچنین دیدن همان کار ( یادگیری از طریق سر نخ های بینایی ) وابسته می شوند و مدام نیاز دارند که والدین شان به ایشان بگوید الان این کار را بکن ، خب الان اون کار را بکن و ...

این مساله باعث افت عملکرد در همه ی حوزه های کاری ایشان می شود . مثلا این ها نمی دانند باید چگونه بازی کنند و نیاز مند یه بزرگسال هستند تا از ایشان بخواهد چگونه بازی کنند . همچین سر انجام تکالیف حتما باید کسی بالای سرشان بنشیند و به ایشان راهنمایی ارائه دهد . در مورد تمامی فعالیت های روزمره زندگی ، استفاده از ابزار ، خودمراقبتی ها و ... نیز در مقایسه با سن شان بسیار بسیار وابسته تر هستند .

مشکل دیس پراکسی را می شود با انجام تمریناتی در رویکردها و قالب های ادراکی حرکتی ، Motor learning ، آموزش و مشاوره والدین ، رویکرد SCOPE  ، رویکرد CO_OP    به حداقل ممک تخفیف داد و حتی کامل درمان کرد . اما تا قبل از آن زمان ما با کودکی مواجه هستیم که واقعا اعتماد به نفس پایینی دارد و از جهت انجام فعالیت به راهنمایی ها و تائید درمانگر و والدین معتاد شده است . از آنجا که در این پست فقط سعی کرده ام شما را با واژه ی دیسپراکسی آشنا کنم و قصد توضیح مفصل ندارم ، اگر علاقمندان تمایل داشتند می توانم در مورد آن در پست های بعدی بیشتر توضیح دهم و یا راه های رایج برای درمان و بازتوانی این مشکل را مورد اشاره مفصل تر قرار دهم .


خب این پست ما تمام شد : آیا عجیب است ؟   بله برای خودم هم عجیب است !


ارادتمند » پارسا هوش ور

روز جهانی کاردرمانی گرامی باد

با یک دنیا مسرت و افتخار و شادی ، فرا رسیدن روز جهانی کاردرمانی ( 5 آبانماه - 27 اکتبر )  را خدمت تمامی همکاران و همراهان و خوانندگاه وبلاگ کاردرمانی تبریک می گویم 

امیدوارم روز به روز ، جهانی تر بیندیشیم و جهانی تر بکوشیم و استانداردهای علمی ، بالینی و اخلاقی مان را شایسته نام و هدف مقدس کاردرمانی میزان کنیم .


ضمنا به اطلاع دوستان گرامی و علاقمند و هنرمند می رسد : فدراسیون جهانی کاردرمانی قصد دارد به مناسبت فرا رسین روز جهانی کاردرمانی مسابقه عکاسی بین المللی ای برگزار کند . جهت اطلاع از کم و کیف و شرایط آن می توانید به این سایت مراجعه کنید ، جایزه ی نفر اول 500 دلار آمریکا ، نفر دوم 300 و نفر سوم 200 دلار  خواهد بود . این عکس باید مفهوم انتزاعی کاردرمانی را انتقال دهد، گویا باشد ، و چشم نواز و جامع و هنری باشد . و ...

http://www.wfotphotos.com


شاد و سلامت باشید .

وعده دیدارمان ، 9 تا 11 آبانماه ، کنگره کاردرمانی ایران 

 علاقمندان برای حضور در هفدهمین کنگره کاردرمانی ایران می توانند جهت اطلاع از برنامه ها و  شرایط کنگره به سایت www.otci.ir   مراجعه فرمایند .


ارادتمند : پارسا هوش ور

معرفی کامل و جامع و خودمانی رشته ی کاردرمانی برای کنکوری های عزیز !

با سلام و تقدیم احترام خدمت همراهان همیشگی وبلاگ کاردرمانی

قصد دارم با توجه به دغدغه ی روز برخی عزیزان که در حال انتخاب رشته برای تحصیل در مقطع کارشناسی هستند ، کاردرمانی را به صورت شسته رفته  و منظم تری تعریف کنم . طی 3 روز اخیر تماس ها ی متعدد و دیدارهای حضوری جالبی با تعدادی از دانش آموزان نگران انتخاب رشته داشته ام . در نتیجه تصمیم گرفتم قبل از این که فرصت انتخاب رشته به پایان برسد ، کاردرمانی را ، آنگونه که هست و آنگونه که خودم شناخته ام توصیف نمایم . به امید این که انتخاب های هوشمندانه ی امروز گامی مستحکم برای ساختن فرداهای روشن تر باشد .


 چون متن طولانی است تصمیم گرفته ام یک فهرست در ابتدای مطلبم داشته باشم . در این متن به این موارد می پردازیم .


موضوع اول : تعریف رشته ی کاردرمانی و نقاط متمایز رشته ی کاردرمانی از سایر رشته ها .

موضوع دوم : مقاطع تحصیلی رشته ی کاردرمانی  و دانشگاه هایی که رشته ی کاردرمانی را تدریس می کنند .

موضوع سوم :  وجهه ی کاردرمانی در ایران و جهان

موضوع چهارم : بررسی کاردرمانی از لحاظ شغلی ، حیطه های ارائه خدمات و بازار کار و شرایط اقتصادی  

موضوع پنجم : تنوع حیطه های ارائه خدمات و نقش های کاردرمانگران در جامعه

موضوع ششم : احساس منفی برخی دوستان از نام کاردرمانی و معلول و ... و ترس از اینکه نتوانند با دیدن چهره ی یک معلول خود را کنترل کنند و روحیه شان به هم بریزد .

موضوع هفتم : منابع سودمند برای مطالعه بهتر و اشنایی با رشته کاردرمانی

 

 -------------------

 موضوع اول : تعریف رشته کاردرمانی و نقاط متمایز رشته ی کاردرمانی از سایر رشته ها

تعریف رشته کاردرمانی  :( Occupational therapy  )

علم و هنر استفاده از Occupation  ( که معادل فارسی اش واژه غلط انداز کار انتخاب شده است )  در راستای به حداقل رساندن ناتوانی های یک معلول ، استفاده ی بهینه از توانمندی های باقیمانده و کمک به او برای کسب حداکثر میزان توانمندی و استقلال فردی در تمامی حیطه های زندگی

 در خصوص این تعریف ذکر این موارد الزامی به نظر می رسد :

1)         Occupation  که معادل فارسی آن کار در نظر گرفته شده است ، مفهومی بسیار بسیط و فلسفی و عمیق دارد . Occupation  چیزی بیش از تمرین : Exercise    و چیزی بیش از فعالیت : Activity    و چیزی متفاوت از شغل : JOB  یا  کار : Work   یا  دغدغه و دلمشغولی و فکر و ذکر : Career    یا حرفه :  Profession   یا تولید و سازندگی : Productivity  و ... است .

Occupation   مفهومی عمیق است که دربرگیرنده ی تمامی موارد اشاره شده ی بالا است اما هیچکدام از مفاهیم بالا به درستی آن را توضیح نمی دهند .  هدف از Occupation    ، همانند شغل و کار و حرفه  ،  فقط امرار معاش و کسب درآمد نیست . ( گرچه ممکن است گاهی به آن تبدیل شود ) ،  Occupation  زنده است و نفس می کشد و در بستر زمان و مکان و فرهنگ و جامعه و اعتقادات و ... ،  ویرایش و پالایش و تغییر می کند ، رشد می کند و باعث رشد می شود ، متنوع است و معنادار و برای فردی که آن را انجام می دهد حاوی ارزش و محتوای معنایی است .  پس با تمرین و فعالیت نیز متفاوت است .

Occupation    هم وسیله ی درمان است و هم هدف درمان . و  یکی از مواردی که رشته ی کاردرمانی را از سایر رشته های پزشکی و توانبخشی و فنی و ... متمایز می کند همین مساله است . نگاه کل گرا و کل نگر Holistic   ای بر مفهوم Occupation   سایه افکنده است که  با این که در برخی موارد ابهام آور و پیچیده است ، اما در اکثر مواقع راهگشا و توانمند کننده است . 

وقتی ما می گوییم گفتاردرمانی یا Speech Therapy    یعنی مجموعه مداخلاتی انجام می دهیم که گفتار فرد به وضعیت مطلوب و هنجار نزدیکتر شود . ( البته عزیزان گفتاردرمانگر مدتی است که در تلاش هستند تا خود را با عنوان کارشناس آسیب شناسی زبان و گفتار Speech Pathologist   مطرح نمایند – که خب حق هم دارند و بحثی درش نیست )  در حقیقت در عبارت گفتاردرمانی ،  گفتار  ، هدف درمان است .

از طرف دیگر ، وقتی ما می گوییم هنردرمانی Art therapy  ، یا وقتی می گوییم فیزیوتراپی :  Physical Therapy   منظورمان این است که با استفاده از ابزاری به نام هنر ، و یا ابزاری به نام مدالیته های متنوع فیزیکی ( نظیر امواج کنترل شده و درمانی مغناطیسی ، الکتریکی ، دما ، حرکت و ... )  به درمان بپردازیم .  در حقیقت در این عبارات وسیله ی درمان هنر ، یا مدالیته فیزیکی است .

در حالی که در عبارت کاردرمانی ،  ما با استفاده از Occupation   به درمان می پردازیم ( Occupation  به عنوان وسیله ی درمان ) ، تا فرد توانمند شده و Occupation  هایش را بازیابی و به دست آورد و در آنها توانمند شود ( Occupation  به عنوان هدف درمان ! )

به عنوان جمع بندی این قسمت می توان به این نکته اشاره کرد که : Occupation  هم هدف و هم وسیله ی درمان است و از این حیث رشته ی کاردرمانی با تمامی رشته هایی که من میشناسم متفاوت است .

 

2)      لازم است در خصوص کلمه ی معلول نیز اشاره ای داشته باشم . کلمه ی معلول  که برای بسیاری از دوستان و عزیزانمان ، کلمه ای است که بار هیجانی ناخوشایند دارد ( بگذارید با هم راحت باشیم ، برای برخی از عزیزان احساس چندش ، تصویری از ضعف و نقصان و ناتوانی و زار زدن و گریه و بی مصرف بودن و ... را تداعی می کند ) 

حقیقت مساله این است که تمامی افراد خارج از رشته های توانبخشی ، میزان آشنایی شان با واژه ی معلولیت ، محدود است به 2 مورد :

اول)  تجربه ی آشنایی و زندگی با یک معلول در میان خانواده و خویشان . 

دوم ) آشنایی مخدوش با این واژه از طریق رسانه های جمعی و روزنامه ها . 

به نظر اینجانب هر دو آشنایی ، آشنایی مخدوش و ناقصی از عبارت معلول است . در اولی دیدگاهمان به معلول ، بیشتر آغشته به دلسوزی و عشق و ترحم و مدارا است  و در دومی بسته به هدفی که رسانه از مطرح کردن نام معلول دارد ، آغشته به گفتن  اییییی ، وایییی ، نیگاه کن ، بدبخت بیچاره .... ( و بعد هم شماره حسابهای کمک مردمی ...... ، هم اکنون نیازمند یاری تان هستیم و .. )  یا مواردی از معلولین توانمند در حد سوپرمن که توانسته اند علیرغم مشکلاتشان به توانمندی های حرفه ای و جالبی هم برسند .(  این نگاه دومی را گرچه بیشتر دوست دارم ، اما طرز مطرح کردنش در رسانه ها بیشتر آمیخته با شعار و به دور از منطق و عقلانیت است . )

حال بیایید با من همراه باشید و نقطه نظرات من و بسیاری از همکاران که مدتی است به جرگه کاردرمانی و توانبخشی پیوسته و از نزدیک دستی بر آتش (  و گاهی در آتش ! ) داشته ایم را بخوانیم .

در یکی دیگر از پست های کاردرمانی نیز اشاره کرده ام که :

وقتی فرد در طول مدت زندگی اش ( یعنی از 3 ماهگی دوران جنینی که به تعبیر علما ، جنین دارای روح می شود تا پایان عمر ) دچار هر نوع ضایعه بشود ( این ضایعه ممکن است حسی باشد ، یا جسمی ، یا روانی ، یا مغزی و نخاعی  یا در اثر بیماری ، یا ....  به عنوان مثال به ترتیب : نا بینایی و کم بینایی ، قطع عضو و شکستگی ، افسردگی و روانپریشی ، عقب ماندگی ذهنی و فلج مغزی و ضربه مغزی و MS و ضایعات نخاعی ، سکته قلبی و دیابت و ایدز و ...)  به واسطه ی این ضایعه ، ممکن است علیرغم اجرای بسیاری از اقدامات درمانی بهنگام ،  برخی از توانایی های خود را در مقایسه با همسالان  و هم مسلکان و هم دوره ای ها از دست بدهد .  از دست دادن این توانایی ها به واسطه ی ضایعه ، ناتوانی Disability  نامیده می شود . با این وجود این پایان راه نیست . برخی از افراد به واسطه شدت مشکل کم ، هوش بالا ، حمایت خانواده و جامع ، وضعیت اقتصادی مطلوب ، موقعیت اجتماعی و فرهنگی مناسب تر و ...  علیرغم ناتوانی ، Function  یا عملکرد نهایی و کلی خود را در جامعه حفظ می کنند و نقش خود را همچنان برعهده گرفته و با جامعه ی پیرامون ارتباطشان را به همان نحو قبلی ادامه می دهند  و در برخی موارد نیز از کمک سایرین ، مداخلات درمانی و ... استفاده می کنند و با استفاده از قدرت خلاقیت و نوآوری و حمایت اطرافیان و تعبیر سالم و مثبت و پرمعنا از زندگی ، می کوشند که معلول نشوند .  معلول یعنی تحت علت در آمدن .  اگر ما ضایعه را علت بپنداریم ، فردی که به واسطه ناتوانی متعاقب ضایعه ، ارتباطش با اطراف قطع شود و قادر به اجرای نقش های پیشین خود در اجتماع نشود ، تحت علت آن ضایعه و ناتوانی در آمده و معلول گشته است .

تمام تلاش کاردرمانی این است که تا حد امکان از پیشرفت این پروسه ی منفی در فرد ضایعه دیده جلوگیری کند .  یعنی با استفاده از توانمند کردن فرد ، استفاده از روشهای جبرانی ، استفاده از تکنولوژی های کمکی ، مشاوره فردی و خانوادگی و ارتقاء زندگی حرفه ای ، سازگار کردن محیط با توانمندی های باقیمانده فرد و ... می کوشیم که فرد ناتوان یا کم توان ، دچار معلولیت نشود و یا با معلولیت خود سازگار شده ، با آن کنار بیاید و در پی معنای جدید زیستن ، فردی با انگیزه ، امیدوار و تا حد امکان مستقل و مفید شود .  ( آنقدر کاردرمانی را دوست دارم که با نوشتن همین جملات گوشه ی چشمانم نمناک شد – امیدوارم ریا نباشد و شمای خواننده فقط بدانید که می توان این مفهوم های ارزشمند و معنوی و بزرگ را در حین ارائه خدمات کاردرمانی ، هر روز و هر روز دریافت و صیقل داد و والاتر کرد . و می توان این رشته را عاشق شد - )

پس بیاییم نگاهمان را به معلول تغییر دهیم و تلقی ای واقعی تر از معلول و معلولیت داشته باشیم .  هرکسی که روی ویلچر می نشیند معلول نیست – کما این که افراد بسیار توانمندی هستند که از ضایعه و ناتوانی رنج می برند اما معلول نیستند ، نمی خواهم با معرفی خودم به عنوان انسان توانمند ، ذهنیت شمای خواننده از خودم را به عنوان فردی متکبر جهت دهی نمایم . اما از آنجا که تنها در مورد خودم این اجازه را دارم که مثال واضح بزنم ، از خودم شروع می کنم :  مثلا خود من ، آنگونه که برخی از دوستان می دانند و در جریان هستند از کم شنوایی متوسط – شدید رنج می برم . ( اما بهتر است نگویم رنج می برم ! )  و در عین حال سعی کرده ام نقش های زندگی ام را به درستی ایفا کنم و به معنای زندگی خودم برسم و حتی به برخی افراد دیگر نیز کمک کنم تا به معنای زندگی خود برسند .  من کاردرمانگر توانمندی را می شناسم که بواسطه ی یک اتفاق ، یکی از چشمهای خود را از دست داده است و به واسطه ی هوش خود بر تمامی مشکلات پیروز شده است و در قلمرو کاردرمانی از توانمند ترین افرادی است که می شناسم ، هم استاد دانشگاه است ، هم بالینگر و هم مدیر کلینیک و هم جماعت زیادی را یاری رسان ، متاهل و دارای یک فرزند باهوش و شاد . من کاردرمانگری را می شناسم که خود دچار فلج اطفال بوده است و در زمره کاردرمانگران و بالینگران موفق است . من آسیب شناس گفتار و زبانی را می شناسم که از ضایعه نخاعی در رنج است و با ویلچر تردد می کند ، اما ازدواج کرده است ، بطور مستقل رانندگی می کند ، بسیار با سواد و سخی است ، کلینیک اداره می کند و مدیر گروه گفتاردرمانی نیز هست .  این افرادی که نام بردم و بسیاری دیگر که می شناسم یا نمی شناسم ، در زمره افرادی هستند که با وجود تحمل و مدارا با ضایعه و کم توانی ، از پس مشکلات خود بر آمده و نه تنها گلیم خود را از آب بیرون می کشند ، بلکه می توانند به سایرین نیز کمک کنند و گلیم سایرین را نیز بیرون بکشند ! .. 

به خوبی یادم است که هر کدام از دوستان من که در رشته های غیر توانبخشی به اقصی نقاط جهان مسافرت کرده اند ، به عنوان اولین خاطره مشترکشان به این مساله اشاره می کردند که :

آقا چقدر کشورهای دیگه معلول زیاد داره .. همینجوری که توی خیابون راه می ریم ، مدام افراد عصا به دست و نشسته بر روی ویلچر و اعضای مصنوعی و ... می دیدیم .  توی ایران اصلا اینقدر از این ها نمی بینیم !

حال آن که حقیقت قضیه این است که طبق آمارهای WHO  ( سازمان بهداشت جهانی )  حدود 10 درصد از کل هر جامعه ای از یکی از انواع معلولیت و ضایعه در رنج دائمی است و بسیاری از افراد در یکی از مقاطع زندگی خود متحمل رنج و ناراحتی و معلولیت های گذرا یا دائمی ،  محدود یا فراگیر ، خفیف یا زمینگیر کننده می شوند . 

این که چرا در ایران ، معلول های زیادی را در سطح جامعه نمی بینیم ، به علت مسائلی نظیر آنچه در ادامه به تفکیک نوشته ام می شود :

الف )  نگرش اشتباه و عاطفی و غیر منطقی جامعه به معلولان ، گدا پنداشتن معلول و ارائه ی کمک های مالی به ایشان ( که چقدر برخورنده است ) ، با انگشت او را به سایرین نشان دادن و انگشت نما شدن فرد معلول ، کناره گیری از فرد معلول ، نگاه نکردن به فرد معلول ، ترس برخی افراد جامعه از واگیر دار بودن مشکل و معلولیت !!!! ، اعتقادات خرافی زشت نظیر این مساله که فرد دارد جزای کار بدی که در همین دنیا انجام داده است را می کشد !!! ، گریستن آشکار به حال او ، عدم اعتنا و کمک به او و نیازهایش ( از ترس این که نکند دردسر درست شود و وبال گردن شود ) ،  اعتقاد به این که اگر فرد معلول مادر و پدر خوب و مراقب و با دقتی داشت دچار معلولیت نمی شد ! ، اعتقاد به این که این ها همه اش فیلم است تا مثلا بتواند برای خودش در اتوبوس یا مترو یک صندلی خالی پیدا کند !!.....

ب ) موانع معماری شهری و نگاه غیرمسئولانه مسئولان به مشکل و محدودیت های معلولان .  به راستی در تهران ( پایتخت ایران ) ، اصفهان ( داعیه دار پایتختی فرهنگ و تمدن اسلامی ) ، مشهد ، شیراز و قم ( به عنوان سه شهر برتر مذهبی و پرچمدار و پیشاهنگ تعالیم و آموزه های اسلامی و مذهبی ) و ...  چند در صد از پیاده رو ها ، خیابان ها ، عابر بانک ها ، اماکن ، دستشویی ها ، بانک ها ، وسایل حمل و نقل عمومی و .. برای معلولین مناسب سازی و قابل استفاده است ؟

ج ) کنار نیامدن معلول با مشکلات خود – به نظرم اینچنین می رسد که جامعه ایرانی جزء جوامعی است که کمترین اعتقاد قلبی را به خرد جمعی ، روح مشاوره و استفاده از فرد خبره ، اعتماد به متخصصین و .. دارد . به همین منوال متاسفانه بسیاری از افراد دچارمعلولیت نیز خیلی دیر و خیلی کمتر از حد لازم از خدمات توانبخشی و مشاوره استفاده می کنند و به همین منوال دیر تر با مشکل خود کنار می آیند و دیرتر آمادگی حضور فعال در بستر جامعه کسب می کنند .

د ) سودجویی برخی افراد و سوءاستفاده ی برخی رسانه ها و افراد از مساله معلولیت و قلقلک عاطفی جامعه با انجام کاری نمادین و بدون انجام کار زیربنایی و قابل پیگیری که سبب بدبینی آحاد جامعه نسبت به معلول و هر خبر و گزارشی که از معلول به سمع و بصر برسد می شود . ( بدون شرح اضافه ... که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل )

ه ) کمرنگ شدن همبستگی اجتماعی و روحیه تعاون در میان ایرانیان ( طی دهه ی اخیر ) در مقایسه با دوران پیشین . ( که می بینیم فرد زخمی مثلا در حادثه سعادت آباد در حال جان دادن است و از او با موبایلمان فیلم می گیریم و برای این که شر نشود به یاری اش نمی شتابیم ..!)  به واقع یک معلول که ممکن است برای حضور فعالانه در میان جامعه ، همیشه نیازمند 10 تا 20 درصد کمک سایرین برای نقل مکان و برآوردن حاجات باشد ، چگونه می تواند به چنین مردمی با چنین روحیه ای اعتماد کند ؟

و ) عدم تامین اعتبار ، تامین بودجه و تامین برنامه ی کافی  ، برنامه سازی مکفی در سطح وزارتهای آموزش و پرورش ، علوم و تحقیقات و فناوری ، بهداشت ، فرهنگ و ارشاد اسلامی ، رفاه و سازمان تامین اجتماعی و رسانه های سمعی – بصری ( رادیو و تلویزیون ) و .....  به نحوی که تصویری صحیح و متناسب در خصوص معلولیت را به شیوه ای که در خور پسند مخاطب است به او ارائه دهند و دانش و آگاهی عموم از معلولیت را ارتقا دهند .  ( عموم برنامه های اینچنین در تیراژ محدود یا ساعات پخش کم بیننده و در قالب برنامه های غیر منسجم با کارشناسانی کم سواد و در ساختاری ناخوشایند و شعار زده و تکراری ارائه می شوند به نحوی که خود من هم ، در اکثر مواقع کانال را عوض می کنم و صفحه مربوطه را ورق می زنم !!! )

ز ) برخی برنامه های تلویزیونی و سینمایی و سایر رسانه های مکتوب  نوشتاری که از کارشناس زبده و دانشگاهی توانبخشی برای مشاوره  استفاده نکرده و تصویری مخدوش و اشتباه از معلولیت به خورد مخاطب عام می دهند .  شامل فیلم ها ، میزگردهای بسیار محدود کارشناسی ، گزارش و مصاحبه و .. . ( به نظر می رسد جای هیات ممیزه ی مرتبط با امور توانبخشی در میان بسیاری از کادرهای تشکیلاتی خالی است و مدیران و مسئولان با آگاهی نسبی خود و بدون بهره مندی از نظر کارشناسی اصولی ، اقدام به چینش نقش ها و گزینش افراد می کنند .

ح )  و سایر موارد .... ( فکر کنم بد نبود اگر مطلبی به این بلندی را در پست دیگری از وبلاگ کار می کردم و حوصله ی مخاطب عزیز که به دنبال انتخاب رشته است را سر نمی بردم .!. )

 

3)      نکته ی سومی که در مورد تعریف کاردرمانی به ذهنم می رسد این است که : خود این تعریف نشان می دهد با چه طیف و تنوع وسیعی از مشکلات ، اختلالات ، بیماری های ، معلولیت ها و در چه بازه ی وسیعی از سنین ( کل دوره های سنی ) دست و پنجه نرم می کنیم . چرا که در تعریف کاردرمانی گفته است : هر معلولی ( یعنی در هر سنی و به واسطه هر نوع معلولیتی و در اثر هر نوع ضایعه ای ) .  در نتیجه فردی که قصد دارد کاردرمانی را به عنوان رشته تحصیلی و شغل آینده اش انتخاب کند ، می تواند خاطرش جمع باشد که بالاخره در یکی از حیطه های وسیع مرتبط با کاردرمانی ، علاقه ی خود را پیدا می کند . همچنین این تعریف این نکته را نیز خاطر نشان می کند که کاردرمانگر حتما باید اهل مطالعه و رعایت کار و اخلاق تیمی باشد .   این که می گوییم کاردرمانگر باید اهل مطالعه باشد ، به این معنی است که در رشته ی کاردرمانی بر خلاف بسیاری از رشته های دیگر ، صرف تسلط تئوری بر مباحث درسی رشته ی کاردرمانی گرچه لازم اما کافی نیست . بلکه کاردرمانگر باید اهل مطالعه و کتاب باشد . اهل اندیشه عمیق ، اهل منطق و فلسفه ، اهل روانشناسی و جامعه شناسی ، اهل هنر و رمان ، اهل خوانندگی و خرد و همچنین باید در مورد هر مشکلی که منجر به معلولیت می شود ، آنقدر دانش داشته باشد که از آن سر در آورد و فرد دچار آن معلولیت را بهتر درک کند .  این که می گوییم کاردرمانگر باید اهل کار تیمی و دارای اخلاق تیم مدار باشد ، به این علت است که تمامی  نیازهای تمامی معلولان ، به صورت تام و کامل ، توسط کاردرمانگر بر آورده نمی شود و در این مسیر همکاری کاردرمانگر به عنوان عضوی از یک تیم درمانی ، در کنار رشته های فیزیوتراپی ، شنوایی شناسی ، آسیب شناسی گفتار و زبان یا گفتاردرمانی ، بینایی سنجی ، ارتوپدی فنی ، مدیریت توانبخشی ،  مددکاری اجتماعی ، کودکان استثنائی ، روانشناسی و روانسنجی ، مهندسی پزشکی ،  پرستاری ، تخصص های روانپزشکی ، مغز و اعصاب ، علوم اعصاب شناختی ، ارتوپدی ، تکامل کودک ، علوم آزمایشگاهی و آزمایشهای پاراکلینیکی و تصویربرداری ، داروشناسی ، متابولیسم ، ژنتیک ، سالمندان ، قلب و عروق ، بیماری های داخلی و ... به فعالیت و خدمت بپردازد .

 

 

موضوع دوم : مقاطع تحصیلی رشته ی کاردرمانی  و دانشگاه هایی که رشته ی کاردرمانی را تدریس می کنند .

مقاطع تحصیلی کاردرمانی :

در مقطع کارشناسی پیوسته ( 4 سال )

در شهرهای : تهران ، اصفهان ، شیراز ، اهواز ، تبریز ، سمنان همدان و اراک ( این اطلاعات مال سال قبل است . احتمال دارد عزیزانی که در حال انتخاب رشته دارند ، نام شهرهای دیگری را نیز دراین قسمت ببینند . لطفا بنده را با خبر کنید تا این مطلب را با صحت و سقم بیشتری تصحیح و به روز کنم )

در مقطع کارشناسی ارشد ( 2 تا 3 سال )

فقط در شهر تهران و در دانشگاه علوم پزشکی تهران ( ایران سابق ) ، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

در مقطع دکتری ( بسته به تز انتخابی و رساله معمولا بین 3 تا4 سال )

فقط در تهران و دانشگاههای علوم بهزیستی و تهران

 

کشورهایی که برای ادامه تحصیل در رشته ی کاردرمانی حرفهای زیادی برای گفتن دارند :

کانادا

آمریکا

استرالیا

سوئد

 

موضوع سوم :  وجهه ی کاردرمانی در ایران و جهان

کاردرمانی در جهان با نام Occupational therapy  شناخته می شود و در برخی کشورهای اروپایی نظیر فرانسه ، نام آن Ergo therapy  است . ( Ergo  به معنای ققنوس است و این که این کلمه چه ربطی به کاردرمانی دارد داستان مفصل و شیرینی است که در البته در این مقال نمی گنجد ) .  یکی از رشته های پر درامد در اکثر کشورها همین رشته ی کاردرمانی است .

هم در ایران و هم در جهان کاردرمانی تا سطح دکتری تخصصی ادامه پیدا می کند .

سایت فدراسیون جهانی کاردرمانی WFOT.org   پایگاه اینترنتی موثقی برای آشنایی شما عزیزان با رشته ی کاردرمانی محسوب می شود

همچنین انجمن کاردرمانی ایران که از حدود 5 سال پیش به عضویت فدراسیون جهانی کاردرمانی نیز در آمده است هم اکنون به ریاست آقای دکتر مهدی علیزاده اداره می شود .

تمامی فارغ التحصیلان رشته ی کاردرمانی در مقطع کارشناسی می توانند صاحب شماره نظام پزشکی و مهر شوند و پس از کسب سابقه ی کاری کافی اقدام به تاسیس مطب خصوصی نمایند .

هم اکنون در بیش از 9 دانشگاه در ایران رشته ی کاردرمانی در مقطع کارشناسی تدریس می شود .

برای آشنایی بیشتر با تاریخچه رشته کاردرمانی و ... می توانید از سایر مطالب وبلاگ حاضر و یا از سایت انجمن کاردرمانی ایران www.irota.ir  استفاده نمایید .

ضمنا بد نیست بدانید 27 اکتبر معادل 5 آبانماه روز جهانی کاردرمانی است و خیلی لذت بخش است که همکاران در چند سال اخیر این روز را جدی گرفته و در چنین روزی دیدار ها تازه می شود و آن را به یکدیگر تبریک می گویند .


 

موضوع چهارم : بررسی کاردرمانی از لحاظ شغلی ، حیطه های ارائه خدمات و بازار کار وشرایط  اقتصادی  

چنانچه پیشتر هم اشاره کردم ، تنوعی که در این رشته است به نحوی است که افراد با علائق و سلیقه های گوناگون را راضی می کند . یک کاردرمانگر موفق می تواند با حفظ و احترام به فلسفه ی اصلی رشته ی کاردرمانی ، توانمندی بالینی خود را در حیطه های مختلف زیر مورد استفاده قرار دهد .


حیطه ی کودکان مبتلا به اختلالات روانپزشکی و مشکلات و عقب ماندگی ذهنی :

شامل اختلالات نقص توجه – بیش فعالی ، اختلالات طیف اوتیسم ، اختلالات رشدی ، اختلالات یکپارچگی حسی و اختلالات ادراکی ، اختلال هماهنگی در رشد ، اختلالات یادگیری ، اضطراب و لجبازی و بطور کلی اختلالات رفتاری ، عقب ماندگی ذهنی ، اختلالات متابولیک نظیر PKU ، سندرم ها نظیر سندرم داون و ...


حیطه ی کودکان مبتلا به انواع معلولیت های جسمانی – حرکتی

شامل فلج مغزی ، اسپاینو بیفیدا ، فلج اطفال ،  ضایعات نخاعی ، ضربه و آسیب مغزی ، اختلالات رشدی و تعادلی و ضایعات ارتوپدیک مثل انواع شکستگی و در رفتگی های اندامی ، قطع عضو و


حیطه کودکان مبتلا به انواع مشکلات و محرومیت های حسی

نظیر ناشنوایی و کم شنوایی ، نابینایی و کم بینایی و ...

 

حیطه ی بزرگسالان مبتلا به انواع اختلالات و مشکلات و معلولیت های روانی

نظیر افسردگی و اضطراب و سایر انواع  روان نژندی ( نوروز ) ، اختلالات روانپریشی یا ( سایکوز ) در بر دارنده ی علائم توهم ، هذیان ، اسکیزوفرنیا ، اختلال خلق دو قطبی ، ضعف و اختلال در مهارتهای اجتماعی ، اختلالات شخصیت و ...

 

حیطه ی بزرگسالان مبتلا به انواع اختلالات نورولوژیک ( عصب شناختی ) و جسمانی و حرکتی

نظیر سکته قلبی و سکته مغزی ، مشکلات فلجی یک یا چند عضو ، شکستگی و در رفتگی و قطع عضو ، ضربه و آسیب مغزی ، مولتیپل اسکلروزیس یا MS ، اختلالات شناختی ، ضایعات نخاعی و....


حیطه ی سالمندان

شامل کلیه مسائل مرتبط با سالمندان و پیری


سایر حیطه ها

که واقعا آنقدر وسیع است نمی توان به همه ی آنها اشاره کرد اما به عنوان نمونه و بصوت خلاصه می توان به کاردرمانی در ایذر،هموفیلی ،  سرطان و بیماران در کما ، سوختگی ، و کاردرمانی در اختلالات تصویر بدنی و ... اشاره کرد .


کاردرمانگران متناسب به این که می خواهند در خصوص چه مشکلی به چه جامعه ای از معلولان سرویس ارائه دهند ، بازارهای کاری متنوعی را فراروی خودمی بینند به عنوان نمونه :

-          بازی درمانی

-          رفتاردرمانی

-          مشاوره خانواده

-          غربالگری کودکان در مهدهای کودک و مدارس به عنوان پیشگیری و مداخله بهنگام

-          ماساژ درمانی

-          هنردرمانی

-          حرکت درمانی

-          تمرین درمانی

-          آموزش پیش حرفه ای

-          مدیریت توانبخشی

-          مدیریت ارجاع و مراجع

-          آموزش استثنائی

-          آب درمانی

-          موسیقی درمانی

-          نمایش درمانی

-          و ...

ذکر این نکته بصورت موکد مورد تکرارو تاکید است که : تمامی کاردرمانگرانی که فارغ التحصیل رشته ی کاردرمانی می شوند ، می بایست حتما متناسب و در راستای فلسفه و چارچوب کاری در نظر گرفته شده و بر اساس منابع اصلی و مجوزهای مورد تائید وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ایرا و بر حسب واحدهای درسی که در دوره تحصیل گذرانده اند به فعالیت بپردازند و انجام تمامی حیطه های ذکر شده در بالا توسط کاردرمانگر ، تنها در صورتی ارزشمند و مطلوب تلقی می شود که سبب انحراف رشته ی کاردرمانی از فلسفه و مسیر اصلی خود نشده و اصلیت رشته را تهدید نکند . در حقیقت کاردرمانگر ادعا نمی کند که بازی درمانگر یا حرکت درمانگر یا هنردرمانگر یا مشاور است . بلکه از تمامی این حیطه ها می تواند به عنوان تکنیک های درمانی استفاده کند و در کنار کاردرمانی از ظرایف و اثرات مثبت هر کدام در برهه ای از زمان و برای مراجعی به خصوص استفاده کند .

و اما از جهت اقتصادی و مالی ، برای یک کاردرمانگر تازه فارغ التحصیل در هر جای ایران ، علی الخصوص شهرهای به غیر از تهران ، به راحتی ( بسیار راحت ) فرصت های شغلی به عنوان کاردرمانگر درصدی در کلینیک های خصوصی و کاردرمانگر و کارشناس توانبخشی در مراکز و سازمانهای توانبخشی و بهزیستی دولتی و حتی انجمن های مردم نهاد و موسسات خیریه و .. وجود دارد .

اکثر افرادی که در حیطه ی کاردرمانی کار می کنند ، درآمد متوسط به بالا را تجربه می کنند و بسیاری ازهمکاران و دوستان اینجانب با رعایت مسائل صحیح اخلاقی و شرعی و عرفی ، ماهانه بین 3 تا 5 میلیون تومان درآمد خالص دارند . اما بسیاری از کاردرمانگران با سابقه ی کاری محدود تر ( زیر 3 سال )  درآمدی در حدود ماهانه 1  تا 1/5  میلیون تومان را بصورت صحیح و اخلاقی می توانند کسب نمایند . البته رشد هر چیزی بصورت آهسته آهسته و به تدریج صورت می گیرد و این که یک کاردرمانگر تصور کند بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی با فرش قرمز و درآمدهای آنچنانی مواجه می شود ، تصوری وهم آلود است . این مساله نه فقط در کاردرمانی ، بلکه در تمامی رشته های علوم پزشکی نیز مصداق دارد . دوره های مرارت و دشواری وجود دارند اما آینده آنچنان که اشاره شد ، آینده ای متوسط به بالا محسوب می شود . ( در صورت هوش ، فرصت طلبی ، قناعت ، اخلاق کاری ، تعهد ، مسئولیت پذیری ، مطالعه ، و ... )

سازمان نظام پزشکی و معاونت درمان ، به تمامی کاردرمانگران حائز شرایط  دارای لیسانس با 5 سال سابقه ی کاری معتبر در شهرهای بزرگ و 3 سال سابقه ی کاری در شهرهای کوچک اجازه ی فعالیت خواهد داد .   کاردرمانگران دارای مدرک فوق لیسانس نیز می توانند با 2/5 سال سابقه ی کاری بعد از کسب مدرک فوق لیسانس ،  به تاسیس دفتر کاردرمانی در شهرهای بزرگ اقدام کنند و بدیهی است که به سابقه ی کاری کمتری برای تاسیس دفتر کاردرمانی در شهرهای کوچک نیاز است .

 

موضوع پنجم : تنوع حیطه های ارائه خدمات و نقش های کاردرمانگران در جامعه

سوال دیگری که برای دوستان پیش می آید این است که آیا همه ی کاردرمانگر ها برای تامین معاش ، ناچار از ایفای نقش درمانگر و بالینگر هستند ؟ یعنی آیا همه کسانی که مدرک کارشناسی کاردرمانی را کسب می کنند ، باید به ارائه ی خدمات توانبخشی و بالینی بپردازند ؟

پاسخ چنین است که : نه .  رشته ی کاردرمانی آنقدر وسیع است که به جز بالینگری ، کارشناس مربوطه می تواند در این موارد نیز عرض اندام کند .

1)      بزرگترین اکثریت کاردرمانگران به کار بالینی در مراکز دولتی و بیمارستانها و یا خصوصی و نیمه خصوصی می پردازند .

2)      تعدادی دیگر از کاردرمانگران تحت عنوان کارشناس توانبخشی ، به ارائه خدمات آموزش و مشاوره و خدمات بالینی در مراکز وابسته به سازمان بهزیستی می پردازند .

3)      تعدادی دیگر از کاردرمانگران برای ایفای نقش درمانی و توانبخشی به سراغ هوم ویزیت و یا ویزیت منزل ( درمان و بازتوانی در منزل مراجعینی که به هر دلیل قادر به مراجعه به مراکز توانبخشی نیستند ) می روند

4)      تعدادی دیگر از کاردرمانگران محور ارائه خدمات درمانی خود را بر پیشگیری و کار با کودکان سالم در معرض خطر و غربالگری و بازشناسی ایشان در مهد های کودک و مدارس ابتدایی قرار می دهند .

5)      تعدادی دیگر با عنوان اعضای هیات علمی و اعضای گروه آموزشی دانشگاههای سراسر کشور استخدام و مشغول تدریس به نسل جدید کاردرمانگران  می شوند

6)      تعدادی دیگر در سمت های مشاور امور توانبخشی برخی نهاد ها ( مثل صدا و سیما و بنیاد معلولان و جانبازان و انجمن ها  و موسسات دولتی و خصوصی ) قرار می گیرند .

7)      برخی دیگر از کاردرمانگر ها رو به سوی پژوهش و تحقیق و مطالعه و تدریس می آورند .

8)      عده ای به کار آزاد در زمینه تهیه و تامین تجهیزات توانبخشی می پردازند و از علم و رابطه ی خود در کاردرمانی به این نحو بهره می برند

9)      تعدادی از افراد برای ادامه تحصیل و فرصت های مطالعاتی و پژوهش و همکاری های دانشگاهی به خارج مهاجرت می کنند 

10)  تعدادی از کارشناسان کاردرمانی ، اقدام به شرکت در امتحان سایر رشته ها در مقطع فوق لیسانس نموده و به سمت گرایش های مهندسی پزشکی ، ارگونومی ، کودکان استثنایی ، تربیت بدنی و رفتار حرکتی ، حرکات اصلاحی ، آناتومی ، روانشناسی و ... می روند .

11)  و ....

به واقع در این رشته راه برای کار و ایفای نقش باز است و نیاز جامعه ی ایرانی به کاردرمانگر به تصور بنده در شهرستان ها ، تا حداقل 15 سال دیگربه همین منوال ،  عطشان و شدید است .

 

موضوع ششم : احساس منفی برخی دوستان از نام کاردرمانی و معلول و ... و ترس از اینکه نتوانند با دیدن چهره ی یک معلول خود را کنترل کنند و روحیه شان به هم بریزد .

بعضی از دوستان به این مساله اشاره می کنند که : من دل دیدن چهره ی معلول را ندارم و حالم یه جور خاصی می شود و منقلب می شوم و اصلا تحمل این رشته و فضای موجود در آن را ندارم 

حقیقت قضیه این است که بسیاری از کاردرمانگران موفق جامعه ، در ترم های 1 و 2  کارشناسی کاردرمانی ،  سودای ترک رشته داشته اند ، چرا که کسی نام رشته کاردرمانی را نمی شناخته ، چرا که تحمل دیدن و یا شنیدن کلمه ی معلول ، عقب ماندگی ذهنی ، گریه و آب دهان و دماغ و ... را نداشته اند و آرزوی رشته ی پشت میزی و ( به اصطلاح خودشان با کلاس ! ) را داشته اند . اما هر چه در این رشته مانده اند و خوانده اند ، شیفته تر و عاشق تر شده اند و به مسائل این چنینی عادت کرده اند و کمتر اذیت شده اند و بیشتر مفید واقع شده اند و الان جزء افراد متعصب به رشته ی کاردرمانی محسوب می شوند .

نمی توانم تضمین کنم که تمامی افرادی که دغدغه شان ، سوال و احساس بالا است ، پس از 2 سال تحصیل در رشته ی کاردرمانی ، با موارد این چنینی سازش پیدا کنند و دیگر حالشان با دیدن مراجع ناتوان منقلب نشود . اما می توانم به ایشان بگویم که بسیاری از ما و همکارانمان که خود را در این زمینه موفق می پنداریم ، چنین احساس هایی را تجربه کرده ایم و اکنون خداوند را شاکریم که مانع خروج ما از این رشته و انصراف تحصیلی مان شده است ! .

 

در یک کلام . کاردرمانی را می توان عاشق بود . اگر منطقی ، عمیق ، صبور و نوع دوست باشیم و با خلاقیت هایمان راه خودمان را در این رشته باز کرده و جای خودمان را در این رشته پیدا کنیم .

 

 

 

موضوع هفتم : منابع سودمند برای مطالعه بهتر و اشنایی با رشته کاردرمانی

·         WWW.WFOT.ORG

·         WWW.IROTA.IR

·         WWW.OT.BLOGFA.COM

·         کتاب مبانی کاردرمانی : باربارا سابونیز کافی

·         مراجعه به دانشگاه و دانشکده علوم توانبخشی ای که رشته ی کاردرمانی را تدریس می کند و صحبت با دانشجویان ترم های 2 و 4  و 6 و 8 و اساتید ایشان

·         تماس تلفنی با اینجانب در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر . ( ابتدا از طریق پیامک خودتان را معرفی کنید و سپس با هم قرار تماس تلفنی را هماهنگ می کنیم . )

 

 

به امید این که انتخاب رشته ، فردای شما دانش آموز گرامی را زیباتر و دلنشین تر کند .

به امید این که شما و کاردرمانی به پای هم پیر شوید !

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

کارشناس ارشد کاردرمانی

عضو گروه آموزشی دانشکده علوم توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان

 

امروز ، روز برگزاری امتحان کارشناسی ارشد است !

امروز روز سرنوشت سازی است برای بیش از 170 نفر از دانشجویان سال آخر کارشناسی کاردرمانی که می بایست با شرکت در امتحان کارشناسی ارشد ، توان و دانش و تسلط خود را بر مباحث :

- کاردرمانی و توانبخشی اختلالات روان و جسم و ذهن  ( با ضریب 6 )

- روانشناسی و روانپزشکی ( با ضریب 2 )

- رشد روانی حرکتی کودکان  ( با ضریب 1 )

- آناتومی و بیومکانیک  ( با ضریب 2 )

- توانبخشی حرفه ای و فعالیت های روزمره زندگی  ( با ضریب 1 )

- زبان عمومی   ( با ضریب 2 ) 


را که در قالب 160 سوال و ظرف 160 دقیقه ارائه می شود ، به بوته ی محک و آزمون گذاشته و به افراد واجد بهترین نمرات کسب شده که در تاریخ  ششم شهریور ماه 91 مشخص خواهند شد ، این اجازه را بدهند که خود را دانشجوی کارشناسی ارشد در یکی از دانشگاه های علوم پزشکی تهران ، علوم پزشکی شهید بهشتی و دانشگاه علوم بهزیستی بدانند .


برای تک تک عزیزانی که طی این چند ماه ( و حتی 2 سال اخیر ) زحمت کشیده اند و خود را آماده ی آزمون کرده اند آرزوی بهروزی و شادکامی دارم . 

با این وجود از آنجا که تعداد متقاضی همانند همه ی کنکور های واقعی ،  چیزی حدود 6 برابر تعداد قبولی نهایی در رشته کاردرمانی خواهد بود ، ناچاریم بپذیریم آنها که نمره ی بهتری گرفته اند ،  مسیر کارشناسی ارشد  را برای امسال در پیش خواهند گرفت و سایرین لاجرم شاید وقتی دیگر و یا راهی دیگر .

امیدم بر این است که آزمون به گونه ای با آرامش و به دور از جنجال و مملو از انصاف و عدالت برگزار شود و به واقع آرزویم این است که نمرات کسب شده گویای مهارت بالینی و دانش و تعهد واقعی کارشناسان ارشد آینده ی ایران عزیزمان باشد . 

دعای خیر اساتید ، همکاران و توانخواهان که چشم به توان و دانش آینده ی شما دارند ، بدرقه راهتان .


ارادتمند : پارسا هوش ور

کاردرمانی از ابهتش کم نمی شود اگر ما نشناسیمش !

با سلام خدمت همراهان همیشگی

قبل از هر چیز از خانم دهقان تشکر می کنم که محبت کردند و مطلب زیبایشان را در خصوص رویکرد ادراکی - حرکتی در اختیار وبلاگ کاردرمانی قرار دادند .

از امتیازهای این مطلب می توان به خارج شدن وبلاگ از تک گویی های این حقیر ،  استناد  به رفرانس  منابع و اشاره به رویکردی کاربردی و ارزشمند در زمینه کاردرمانی کودکان اشاره کرد . خاصه این که این مطلب به قلم سرکار خانم فائزه دهقان نوشته شده است که خود در زمینه استفاده از رویکرد ادراکی - حرکتی از تجربه های بالینی ارزشمندی نیز برخوردار هستند و در زمره ی خوبهای کاردرمانی قرار دارند .

*    *     *     *     *     *

مع الوصف ... در این پست تصمیم دارم مطلبی کوتاه ولی مهم را با شما خواننده ی همیشه همراه در میان بگذارم .

چندی پیش ، یکی از دانشجویان متین و مودبم که در حال تحصیل در مقطع ترم 4 کارشناسی کاردرمانی است ،  به ملاقات حضوری من آمده بود . همان طور که در اتاقم در دانشگاه مشغول صحبت با ایشان بودم ، احساس کردم که همچنان با نام کاردرمانی کنار نیامده است .

به وبلاگهای زیادی سر زده ام و درد و دل های زیادی از دانشجویان سالهای پایینی و مخصوصا ورودی جدید ها هر ساله می شنویم که :

این نام کاردرمانی را هیچکس نمی شناسد و چه و چه و چه ..

و ما که به نوبه ی خود و با حمایت بزرگتر های کاردرمانی ، اکنون رفته رفته بزرگ شده ایم ، و یه مقدار در زمینه تدریس و مشاوره دادن و انگیزه دادن به دانشجویان خودمان را بیش از پیش مسئول احساس می کنیم ، هر بار به روشی و ترفندی و حیله ای جوابی متناسب با نگرانی و انگیزه ی دانشجویان می جوییم و ارائه می دهیم . 

گاهی از "فلسفه ی کاردرمانی" صحبت می کنیم ،گاهی از "معنای کاردرمانی " ، گاهی از "معجزه های بالینی در حین کاردرمانی " ، گاهی از " این که بتوانی یک زندگی را تغییر دهی و مفید بودن برای جامعه "  گاهی از این که" حیطه های کاری آینده اش وسیع است "، گاهی از این که" فلانی و فلانی که اینقدر موفق هستند کاردرمانگر هستند " ، گاهی از این که " مهم نیست بقیه اسم رشته را نشناسند ،  مهم این است که اگه کسی لازم داشته باشه سراغش می ره و ازش بهره مند می شه" و حتی نهایتا از این که : بالاخره باهاش کنار میای و بهش عادت می کنی " و ....

این بار اما صحبتی که مطرح نمودم برای خودم نیز حاوی نکات ارزشمند و جالبی بود که در این قسمت میخواهم آن را با شما در میان بگذارم . 

از دوست جوان و مضطربمان پرسیدم : آیا شما کارل پوپر را می شناسید ؟ گفت نه ! ( مطمئن بودم نمی شناسد )

مجدد پرسیدم آیا شما برتراند راسل را می شناسید ؟  و مجددا با اندکی ناراحتی و احساس معذب بودن پاسخ داد : نه !

من گفتم می دانی که هر دوی این افراد از بزرگترین و به نام ترین و مشهور ترین فیلسوف ها و از باسواد ترین افراد قرن حاضر بوده اند ؟  این که شما آن ها را نمی شناسی از عظمت آنها کم می کند؟

گفت نه ... قطعا آنها خیلی بزرگ هستند ، این من هستم که آنها را نمی شناختم .. از سواد کم من است ...

نفسی به راحتی کشیدم و گفتم : کاردرمانی این چنین است . خیلی عظیم تر از آن است که با نا آشنا بودن نامش بین پدران و مادران ما و دوستان و همسالان ما و فامیل ها و خویشان ما از ابهت و عظمت و اثرگذاری اش اندکی کاسته شود.

کاردرمانی همچون یک نعمت است برای همه کسانی که به نوعی ، از دور یا نزدیک با آن رابطه دارند ، رابطه داشته اندو یا رابطه خواهند داشت .  اما هر کس به اندازه فاصله ای که از آن دارد ، آن را دور یا نزدیک می پندارد . دقیقا مثل این که ما بگوییم ماه دور است . .. من وقتی می توانم با حرف شما قبول کنم که من هم مثل شما از ماه دور باشم ... اما اگر من به ماه اندکی نزدیک تر شده باشم و حتی گاهی روی آن پیاده روی عصرانه ای داشته باشم ، با این باور که ماه دور است ، همسو نیستم .

در موردکاردرمانی هم دقیقا به همین صورت ،  کاردرمانی در جای خودش ایستاده و منتظر ما است . وقتی به سمتش نزدیک می شویم دیگر دور نیست .

کاردرمانی هنر وعلمی است که واقعا می شود عاشقش شد ...


دوست دارم نظر شما ها را نیز بدانم .. شما اگر روزی از روز های خدا ، دانشجوی مضطربی با این شکایت که کسی کاردرمانی را نمی شناسد به سراغ شما بیاید ، چه می گویید ؟ 

لطفا برای من در قسمت نظرات بنویسید .


ارادتمند : پارسا هوش ور

کارشناس ارشد کاردرمانی

مهارتهای ادراکی - حرکتی  ( به قلم خانم فائزه دهقان )

مهارتهای ادراکی = حرکتی     Perceptual motor

بنا بر قولی که به همکار گرامی جناب آقای هوشور داده بودم این پست را در مورد نظریه و بنیانهای نظری مهارتهای ادراکی حرکتی آماده کردم.  امیدوارم بتوانم پستهایی را نیز در مورد کاربردهای این مباحث در درمان کودکان با اختلالات مختلف آماد کنم. مرجع این پست بیشتر از کتاب گالاهو و همکاران و کتاب چیاتوم است. برخی مطالعات هم در آن گنجانده شده اند.

درک[1]  به معنی دانستن[2] یا تفسیر اطلاعات[3]  است. درک،  فرآیند سازماندهی اطلاعات وارده با اطلاعات دسته بندی شده است ، که به پاسخ تعدیل شده منجر می­شود. ممکن است رشد ادراکی- حرکتی بعنوان مهارت رشد یافته موفق و توانایی عملکردی با استفاده از درون داد حسی، یکپارچگی حسی، بیان حرکتی[4]، و بازخورد توصیف شود . این عناصر به صورت زیر توصیف می­شوند.

  1. دون داد حسی: دریافت اشکال مختلف محرک از طریق گیرنده های حسی (گیرنده های بینایی، شنوایی، لمسی و حس جنبشی[5]) و انتقال این محرک به مغز بصورت الگویی از انرژی عصبی .
  2. یکپارچگی حسی: سازماندهی محرک حسی وارده و یکپارچه کردن اطلاعات قبلی و سازمانده شده (حافظه)
  3. بیان حرکتی: یازمان دهی تنظیم درونی حرکت [6] بر اساس ترکیب  محرک حسی موجود[7] و اطلاعات حافظه طولانی مدت ( گذشته)  
  4. بازخورد: ارزیابی حرکتی از طریق مدالیته های حسی متنوع (بینایی، شنوایی، لمسی و حس جنبشی) که درونداد حسی فرآیند به اطلاعات برگردانده می­شود تا  دوباره چرخه را شروع کنند.

 خط تیره در عبارت ادراکی حرکتی در اینجا به دو دلیل است: اول، بر وابستگی فعالیتهای حرکتی ارادی به صور مختلف  از اطلاعات ادراکی دلالت دارد . تمام حرکات ارادی شامل عنصری از آگاهی ادراکی بر مبنای انواعی از محرکات حسی است. دوم، خط تیره نشانگر این است که رشد تواناییهای ادراکی یک فرد وابسته به فعالیتهای حرکتی نیز است. مهارتهای ادراکی حرکتی آموخته می­شوند و همچنین حرکات بعنوان یک محیط مهم یادگیری ، استفاده می­کنند. اجرای حرکات به دقت ادراکات فرد و توانایی او در تعبییر آنها در یک سری از اعمال هماهنگ وابسته است.

 در طول سال­ها هماهنگی چشم- دست و هماهنگی چشم- پا برای بیان وابستگی حرکات کارا به دقت اطلاعات حسی استفاده می­شود . بسیاری از دروندادهای حسی باید دسته بندی شوند تا در فعالیت ادراکی- حرکتی نظیر پرتاب توپ بسکتبال نمود یابند. اگر ادراک دقیق باشد و اگر در یک فرآیند هماهنگ ترکیب شوند،گل شدن توپ امکان پذیر است و اگرنه بازیکن پرتاب را از دست می­دهد. تمام حرکات ارادی شامل استفاده از یک یا چند مدالیته های حسی در درجات بیشتر و یا کمتر است.

اجزای ادراکی حرکتی

اگرچه تجارب حرکتی در برنامه­های منظم تربیت بدنی که با فعالیت عمومی ادراکی حرکتی تعریف شده­اند، بر تقویت کیفیت مهارت­های ادراکی حرکتی تمرکز دارند اما ، بصورت مشخصی بر موارد مرتبط با  تقویت کیفیت حرکات درست تاکید دارند.

در برنامه­های درمانی و آمادگی، تاکید روی تقویت اجزای خاص ادراکی- حرکتی است، بنابراین فعالیت­های حرکتی بر اساس کیفیت­های ادراکی- حرکتی مورد نظر مانند آگاهی بدنی[8] ، آگاهی فضایی[9] ، آگاهی زمانی[10]  ، آگاهی جهتی[11]  ، گروه بندی می­شود.

فعالیت­های طراحی شده برای ارتقاء این توانایی­ها در برنامه­های ورزشی منظم استفاده می­شوند. اما هدف نخستین، بیشتر فراگیری مهارت­های حرکتی و افزایش فعالیت­های فیزیکی است تا فراگیری ادراکی- حرکتی.

رشد و پالایش دنیای فضایی[12]  و دنیای زمانی[13]  هر دو سهم بنیادی و اصلی در برنامه­های ادراکی و حرکتی دارند. اصطلاح استفاده شده در برنامه­های آمریکای جنوبی بسیار متغییر است . در هر حال به نظر می­رسد یک توافق عمومی وجود دارد که کیفیت­های ادراکی- حرکتی ذیل بیشترین مقدار اهمیت را برای رشد و پالایش در کودکان دارند.

الف-آگاهی بدنی   

آگاهی بدنی  اغلب بصورت  ترکیب با تصویر بدن[14] و طرحواره بدنی[15] استفاده می­شود. همه این اصطلاحات به رشد ظرفیت کودک برای تمییز دقیق قسمت­های بدنش اشاره دارد. توانایی فرق گذاری بین قسمتهای بدن برای بدست آوردن درک بیشتری از قسمت­های مختلف  بدن در سه حوزه رخ می­دهد .

 حوزه اول آگاهی از قسمت­های بدن است یعنی توانایی تعیین کردن دقیق قسمت­های مختلف بدن روی خود و دیگران .

حوزه دوم، آگاهی از این است که هر قسمت بدن چه کاری می­تواند بکند . این امر به رشد تدریجی عملکرد خاص هر قسمت بدن اشاره دارد .

حوزه سوم ، آگاهی از چگونگی حرکت دادن قسمت­های بدن بصورت موثر است. که به توانایی دوباره سازماندهی کردن قسمت­های بدن برای اجرای کارهای حرکتی خاص اشاره دارد.

تصویر بدن، با تصویر درونی که یک کودک از بدنش دارد، مرتبط است. درک شخصی از وزن، بلندی، شکل و سیمای فرد چگونگی مقایسه با دیگران را متاثر می­کند. بنا نهادن یک تصویر بدنی واقعی در کودکی و بعد از آن اهمیت دارد. بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی بصورت روشنی با تصویر بدن و عزت نفس ارتباط دارند. در اینجا بنظر میرسد که رابطه نزدیکی بین تصویر بدن و عزت نفس وجود دارد(مارش[16] و پییرت[17] 1998، مارش وهمکاران 1991).

ب- آگاهی فضایی

آگاهی فضایی یکی از اجزای اصلی رشد ادراکی حرکتی است که ممکن است به دو زیر مجموعه تقسیم شود: 1) آگاهی از میزان فضایی که بدن اشغال کرده است و  2) توانایی طرح ریزی بدن  بصورت موثر در فضای خارج .

 دانستن میزان فضایی که بدن اشغال کرده است و ارتباط بدن با اشیاء خارجی ممکن است در طی فعالیت­های حرکتی متنوعی رشد کند. با تمرین و تجربه کردن، کودک از دنیای خود محور[18]  و مکان یابی همه چیز در دنیای خارج نسبت به خودش ( مکان یابی فاعلی[19] ) به ساخت چارچوب مفعولی از مرجع می­رسد ( مکان یابی مفعولی [20]) . کودک همچنین یاد می­گیرد که با مفهوم فضای شخصی و فضای عمومی ارتباط برقرار کند. فضای شخصی[21]  به فضایی اشاره دارد که بلافاصله در اطراف فرد قرار دارد که با میزان فاصله­ای مشخص می­شود که فرد میتواند بدنش را  از بدنش تا  نقطه ثابتی از زمین گسترش دهد.

فضای عمومی[22]  به جایی اشاره دارد که فراتر از فضای شخصی فرد است. برای مثال پیش دبستانی­ها تمایل دارند که مکان یابی  شی را در رابطه با جایی که ایستاده اند، تعیین کنند( مکان یابی فاعلی). کودکان بزرگتر قادرند اشیا را در مجاورت با اشیا نزدیک­شان قرار دهند . بدون اینکه توجه به جای بدنشان داشته باشند( مکان یابی مفعولی در فضای عمومی) . مفاهیم مکان یابی فاعلی و فضای شخصی بصورت نزدیکی به مرحله رشدی  تفکر پیش عملیاتی[23] پیاژه ارتباط دارد. مفهوم مکان یابی فاعلی و فضای عمومی با ساختارهای سطح بالای شناختی در مرحله عملیاتی[24]  پیاژه تعریف می­شود. در بزرگسالان علی­رغم مشکلاتی که گاهی در مکان یابی موقعیت­های نسبی اشیاء مختلف، آگاهی فضایی نسبتا دقیق است. مشکلات در خواندن نقشه در طی عبور از مسیرهای ناآشنا و در زمان حرکت در جهات شمال ، جنوب، غرب یا شرق به وجود می­آید.کودکان باید یاد بگیرند که ابتدا خودشان را به­صورت فاعلی در فضا جهت یابی کنندو سپس به جهت یابی دقیق  در محیط نا آشنا  اقدام کنند که نشانه های فاعلی در آنها بلااستفاده خواهد شد.

 

پ- آگاهی سمتی  

یکی از حوزه­های پر اهمیت برای بسیاری از معلمین کلاس­ها آگاهی سمتی  است . به وسیله آگاهی سمتی  کودک قادر به دادن بعد به شی در محیط خارجی است. مفهوم چپ - راست، بالا پایین، پشت رو ، داخل بیرون، در طی فعالیت­هایی رشد می­کند که تاکیدبر جهت دارند. آگاهی سمتی  اغلب به دو زیر مجموعه تقسیم میشوند: 1) برتری جانبی[25]   2) سمت یابی[26] .  برتری جانبی به آگاهی یا احساس درونی برای ابعاد مختلف بدن با در نظر گرفتن مکان و جهت­شان اشاره دارد. کودکی بصورت دقیق مفهوم برتری جانبی را رشد داده است نیاز به نشانه­های  خارجی برای تعیین جهت ندارد. برای مثال نیاز به بستن روبان  به مچ دست و یا ساعت و حلقه بعنوان یاد آور در مورد دست چپ یا راست ندارد. یک خلبان، ناخداو ارتفاع سنج بایستی یک سطح بالای برتری جانبی یا احساس  برای تعیین جهت راست و چپ داشته باشد.

سمت یابی تجسم بیرونی برتری جانبی است که به اشیاء در فضا  بُعد می­دهد . سمت یابی صحیح  وابسته به برتری جانبی دقیق بنا شده است. سمت یابی برای والدین و معلمین بسیار اهمیت دارد زیرا یکی از اجزای مهم خواندن است . کودکانی که سمت یابی کاملی ندارند اغلب در تمییز دهی اشکال مختلف در حروف الفبا مشکل دارند. برای مثال p-g , d-b  مشابه هستند . تنها تفاوت در جهت دایره ها و دسته ها حروف مختلف را می­سازند. کودکانی که سمت یابی را بصورت کامل  نساخته­اند مشکلات قابل ملاحظه­ای در تمییز دهی بین چند حرف نشان می­دهند که ممکن است کل کلمه بر عکس شود. مثلا کلمه cat   ، tac  خوانده شود که به علت نا توانی کودک در بروز جهت در محیط خارج است. برخی کودکان با مشکلات در بُعد بالا- پایین که بسیار  ابتدایی تر از چپ- راست است، روبرو می­شوند. آنها ممکن است کلمات را معکوس( واژگون) دیده  و بنویسند و کلا در هنگام خواندن گیج شوند. آگاهی سمت یابی یک فرآیند رشدی است که هم بر رسش و هم بر تجربه تکیه دارد. در حالت طبیعی در 4 و 5 سالگی اشتباه کردن در جهت­ها تجربه می­شود . بهرحال برای کودکانی که این تجربه را بصورت پایدار ندارند ، بایستی نگران شد ؛ زیرا سنی است که خواندن در مدرسه آغاز می­شود.

رشد دقیق سمت یابی یک مهارت آمادگی مهم  و لازم برای موفقیت در خواندن است و  حرکت بستری است که این مفهوم مهم ادراکی حرکتی در آن رشد می­کند.

ت- آگاهی زمانی

بحث­های پیشین در مورد جنبه های مختلف رشد ادراکی-  حرکتی  در ارتباط با دنیای فضایی کودک در ارتباط بود. آگاهی بدنی، آگاهی زمانی، آگاهی سمتی، بصورت نزدیکی بهم وابسته هستند و به کودک برای ایجاد مفهوم  جهات فضایی کمک می­کنند. از جهت دیگر ، آگاهی فضایی  مربوط به کسب  یک ساختار دقیق زمانی در کودک است. آگاهی زمانی در بموازات رشد  دنیای فضایی کودک ، فعال و پالایش می­شود.

آگاهی زمانی با تعامل هماهنگ سیستم­های عضلانی مختلف و مدالیته­های حسی، بصورت پیچیده­ای ارتباط دارد. هماهنگی چشم- دست و هماهنگی چشم پا ارتباط بین این فرآیندها را بازتاب می­دهد. ما به افراد دارای بُعد زمانی خوب رشد یافته­ به عنوان فرد هماهنگ[27] اشاره می­کنیم .  فردی که بصورت کامل این بُعد  را نساخته است اغلب بعنوان خام[28] یا دست پا چلفتی[29] یاد می­شود .

 کلیه کارهایی که انجام می­دهیم عنصری از زمان را رشد می­دهد. در اینجا یک شروع و پایان وجود دارد و چند دقیقه مهم نیست، بنا بر این  در این جا یک یک دامنه زمانی قابل اندازه گیری وجود دارد. اینکه کودک نحوه عملکرد  موثر در بُعد زمان همانند بُعد فضای را بیاموزد، مهم است. بدون یکی، دیگری نمی­تواند با حداکثر پتانسیل اش رشد کند.

ریتم  مهمترین و پایه­ای­ترین جنبه­ی توسعه یک فضای زمانی پایا است. این واژه معانی زیادی دارد اما در اینجا بعنوان باز پیدایی هماهنگ وقایع مرتبط توصیف می­شود که به این صورت الگوهای قابل تشخیصی را شکل می­دهند. حرکات ریتمیک شامل توالی همزمانی از وقایع در زمان هستند. در اجرای هر کاری به صورت هماهنگ ، ریتم تعیین کننده است. اسمیت[30] (1970)، خاطر نشان کرد که کودکان بُعدهای زمانی را قبل از بینایی از طریق مدالیته­های شنیداری می­سازند. و در این جا یک گذر از شنوایی به سمت بینایی وجود دارد اما برعکس آن مصداق ندارد. فعالیت­هایی که در آنها  کارهای  حرکتی در الگوهای ریتمیک شنیداری توسط کودکان انجام می­پذیرد  باید زمانی که کودکان کوچک هستند شروع شوند و بخشی از کارهای روزانه باقی بمانند.

آموزش ادراکی- حرکتی

شریل[31]   (2004) آموزش ادراکی - حرکتی. را بعنوان دستورالعمل قاعده­مند یا یک روش بر پایه استفاده از فرآیند یکپارچه شده حس[32] و ادراک[33] و حرکت به منظور  ارتقاء عوامل تعیین کننده پایه­های مهارتهای حرکتی، تعریف کرد. بسیاری از این عوامل تعیین کننده بنیادین شامل عملکردهای شناختی مانند حافظه، توجه، آگاهی، می­شود. در طی سالهای 1960 تا 1970 برنامه­های ادراکی- حرکتی در آمریکای شمالی بنا نهاده شد . اکنون مربیان نسبت به برنامه های ادارکی حرکتی دید دقیق­تری پیدا کرده­اند. به جای محور قرار دادن  این برنامه­ها، آنها را فقط بعنوان یک تسهیل کننده مهم برای رشد آمادگی[34] در نظر می­گیرند و به نقش محوری و کانونی مربیان در این زمینه دقت نظر پیدا نموده­اند.

برنامه­ های آموزشی ادراکی برنامه­های آموزشی ادراکی حرکتی می­تواند زمانی موثر باشد که بعنوان یک برنامه آمادگی جهت پیش نیاز امر آموزش در نظر گرفته ­شود.



[1] Perception

[2] Know  

[3] Interpret information

[4] Motor  Interpretation

[5] Kinesthetic

[6] Recalibration

[7] Present

[8] Body Awareness   

[9] Spatial Awareness

[10] Temporal Awareness

[11] Directional Awareness

[12] Spatial Word

[13] Temporal Word

[14] Body Image   

[15] Schema Body

[16] Marsh

[17] Peart

[18] Ego centric

[19] Subjective localization

[20] Objective localization 

[21] self space

[22] general space

[23] Preoperational thought    

[24] Concert operation

[25] Laterality

[26] Directionality

[27] Coordinated

[28] Awkward

[29] Clumsy

[30] H. Smith

[31] Sherrill

[32] Sensation

[33] Perception

[34] Readiness Development  


نویسنده :  فائزه دهقان  - کارشناس ارشد کاردرمانی از دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی


اطلاعیه برگزاری کارگاه بازی درمانی برای کودکان مبتلا به اوتیسم

کارگاه بازی درمانی برای کودکان مبتلا به اوتیسم

زمان :  پنجشنبه 28  اردیبهشت ماه سال 91       ساعت 8 تا 12 

نشانی :  اصفهان - دانشگاه علوم پزشکی اصفهان - دانشکده توانبخشی - سالن معرفت 

مدرس : پارسا هوش ور ( کارشناس ارشد کاردرمانی و عضو گروه آموزشی دانشکده توانبخشی اصفهان ) 


علاقمندان جهت ثبت نام می بایست در اسرع وقت با شماره تماس 7922084-0311    سرکار خانم ماهی ( منشی دفتر گروه کاردرمانی ) تماس حاصل فرمایند .  بدیهی است به علت محدودیت فضا ، اولویت با دانشجویان و ثبت نام های زودهنگام تر است .

در این کارگاه به موارد زیر اشاره خواهد شد : 


-         بازی و تعاریف

-         اهمیت و جایگاه بازی در کاردرمانی

-         ساختار بازی

-         مروری سریع بر درمانهای رایج کاردرمانی برای اختلالات طیف اوتیسم

-          بازی به عنوان وسیله ارزیابی

-         بازی به عنوان وسیله درمان

-         نمونه هایی از روشهای مورد توجه کاردرمانی در بازی با کودکان مبتلا به اوتیسم

o        Object play

o        Relational play

o        Functional play

o        Symbolic play

o        Sensorimotor play

o        Social play

 

-         بازی به عنوان هدف درمان

-         تجربه ی بازی

-         رویکردهای ارتقا تجربه ی بازی در کودک مبتلا به اوتیسم :

o        تصویر سازی و آگاه شدن از امکانات

o        شکل دهی فعالیت ها در قالب بازی

o        تعمیم بازی در فعالیت های روزمره زندگی

o        ارتقا مهارت ها در خلال بازی

o        درگیر نمودن علائق کودک در بازی

-         راهنمایی و هدایت رشد  بازی

-         روشهای گروه بندی کودکان اوتیست برای ارتقا مهارتهای بین فردی

ارائه و نمایش 10  فیلم  کوتاه از روشهای تعامل و بازی با کودکان مبتلا به اوتیسم



ارادتمند : پارسا هوش ور

یک نامه و پاسخ - با محوریت پست قبلی - موردکاوی -

به نام خدا 


دوستان گرامی و همراهان همیشگی وبلاگ کاردرمانی

از همه شما بابت پیگیری ها و بازخوردهای انتقادی ، مثبت و ارزشمند شما به پست آخر نوشته ام سپاسگزارم .

از نوشته های همکاران توانمندی چون جناب آقای جلالی و سرکار خانم موسوی درس گرفتم و پیشنهاد می کنم نظر ایشان را نیز در کنار متن اصلی و در قسمت نظرات بخوانید .

یکی دیگر  از افرادی که به اینجانب افتخار دادند و پاسخی را برای این پست نوشته اند ، آقای دکتر سید محمد مسعود ازهر بودند که فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان بوده و به دعوت من درخصوص بازدید از وبلاگ کاردرمانی پاسخ مثبت داده بودند . ایشان با تواضع ، علم و نشاطی مثال زدنی نامه ای برای بنده با دستخط زیبایشان نوشتند که پس از کسب اجازه از ایشان ، آن را عینا و بدون هیچ کم و کاستی در ادامه می آورم .

در انتها نیز پاسخی  از منظر رابطه ی شاگرد – استاد به این بزرگوار درج خواهم نمود.

 

دوست عزیزو همکار ارجمندم جناب آقای هوش ور

سلام و تشکر از ارائه مورد و تفسیر زیبایتان و همچنین تشکر از این که کتاب کودک پر تحرک را نیز معرفی نموده اید که البته در محیط علمی این وبلاگ جایی از اعراب ندارد .

طرز برخورد شما با اطلاعات بسیار عاقلانه و منطقی است و من لذت بردم .

در ابتدا که گزارش مورد  را خواندم ، به نظرم رسید که با کسی سر و کار دارم که امسال مشکلی در درسهایش ایجاد شده و اولین عللی که به ذهنم رسید عبارت بود از :

1 ) Abuse   :  احتمال این که از طرف خواهر بزرگترش تحت فشار قرار گرفته باشد وجود دارد. سوالی که می شد بپرسیم این بود که آیا با خواهرش درگیر است ؟ و یا ممکن است قربانی قلدری در مدرسه شده باشد .

2) Borderline IQ  که امسال با توجه به سخت تر شدن درسها موجب افت تحصیلی شده است و همین خلق کودک را گرفته و برایش اضطراب ایجاد کرده و این سیکل منجر به حواس پرتی و رفتارهای گریز از اضطراب شده است

3) موارد شایعی که ممکن است باعث افت عملکرد تحصیلی شوند مثل اختلالات اضطرابی ، افسردگی ، کم خونی و اختلالات خواب

4) Computer addiction   که باعث کم تحملی ، اختلال حافظه عملکردی ، رویای روزانه و ... می شود .

5 ) Adjustment   disorder   که می تواند ناشی از علل گوناگون باشد مثل تغییرات محیط مدرسه . اگرچه به نظر می رسد هنوز از دوره ابتدایی به راهنمایی پا نگذاشته باشد.

6 ) خصوصیات روانی بلوغ

 

برایم بسیار جالب بود که با نگاه زیبا و زیرکانه شما موضوع اختلال حسی توانست همه ی علائم و یافته ها را توجیه کند .

ولی هنوز این سوال در ذهنم مانده که چرا امسال چنین اتفاقی برای مورد افتاده است .یعنی اختلال یکپارچگی حسی می تواند پس از چندسال عواقب روانی اش را ناگهانی نشان دهد ؟

وقتی داشتم نظرم را برایتان تایپ می کردم از کندی کارم به خنده افتادم و متوجه شدم از خیلی از حرفهایم صرفنظر کرده ام و یاد درخواست شما افتادم که از کامل نویسی در عذاب افتاده اید .

البته کامل نویسی شما جزئی از منش شماست و از وسعت دید شما خبر می دهد ولی اگر بدنبال راه حل هستید تایپ را برای خودتان سخت تر کنید .

این نامه را از آن جهت نوشتم که .....

( باقی مطلب را در قسمت  ادامه مطلب مطالعه فرمایید ) ...

ادامه نوشته

تفسیر مشاهده بالینی و مصاحبه بالینی بر اساس گزارش یک مورد ADHD

با سلام و درود خدمت همکاران گرامی .

16 آذرماه روز دانشجو به تمامی ما که خودمان را دانشجو می دانیم مبارک .

چندی پیش یکی از همکاران گرامی  ، جناب قاسم زاده در ایمیلی که به بنده داشتند، در خصوص یکی از مراجعان خود با بنده مشورت نمودند .

از قرار معلوم این مراجع ، کودکی یازده ساله با تشخیص اختلال نقص توجه – بیش فعالی است . 

پس  از اینکه گزارش مورد را مطالعه کردم و از آقای قاسم زاده هم اجازه گرفتم ، تصمیمم بر آن شد که به تحلیل گزارش و تعبیر بالینی نکات نوشته شده بپردازم و پس از مشخص شدن تابلوی کلی بالینی مراجع ، به ارائه پیشنهاد های درمانی بپردازم . امیدوارم تا انتها با ما همراه باشید .

***

  ابتدا به گزارش همکارمان بطور کامل یک نگاهی می اندازیم :

    گزارش مورد :

 کودک یازده ساله با تشخیص ADHD بدون مصرف دارو به مرکز ارجاع داده شده است، در جلسه ی گذشته  بیشتر گفته های مادر، را در رابطه با کودک  برای ارزیابی جویا شدم

گفته های مادر:

  خانواده 4 نفره یک خواهر بزرگتر 17 ساله دارد ،.....( برای مطالعه باقی مطلب به لینک ادامه مطلب مراجعه فرمایید ) ...

ادامه نوشته

12 آذر روز معلولان گرامی

12 آذر ، روز جهانی معلولان گرامی باد . 

گاه فکر میکنم به راستی کدام معلول هستند ، جامعه ی ناهنجار امروزی ما ، که سنگدل و بی اعتنا و پرخاشگر و افسرده و منزوی و سرخورده و ترسو و بی وجدان و متملق و پرادعا شده است و به سبب همین خصلت های عجیب نا توان از پذیرش همنوعان کم توان خود است ؟  یا فرد کم توانی که نمی تواند خود را با خواست ها و تقاضا ها و الزام های جامعه ای این چنینی وفق دهد ؟

به امید آن گاه که تک تک معلولان عزیز ، آنچنان توانمند و تلاشگر شوند که خود را به جامعه تحمیل کنند و از طرف دیگر جامعه آنچنان همنوع دوستی را در خود پرورش دهد که پذیرای بی قید و شرط معلولین باشد .

به امید روزی که در آن که توانبخشی مبتنی بر جامعه ، در ایران داستان و افسانه نباشد .

به امید روزی که معلول نداشته باشیم . به امید آن که هیچ فردی تحت جبر علت ، عنان و اختیار زندگی اش را از دست ندهد و رابطه اش با دنیای پیرامون را تنومند و سازنده نگاه دارد .


ارادتمند : پارسا هوش ور

شانزدهمین کنگره کاردرمانی ایران

شانزدهمین کنگره کاردرمانی ایران

شنبه و یکشنبه  28 و 29  آبانماه 90

دانشگاه علوم پزشکی تهران ( ایران )  واقع در بزرگراه شهید همت جنب بیمارستان میلاد

سالن همایش های رازی

وب سایت کنگره :   www.otci.ir


منتظر دیدار همگیتان خواهیم بود

ارادتمند : پارسا هوش ور

27   اکتبر ،   5 آبان ماه ، روز جهانی کاردرمانی مبارک

روز جهانی کاردرمانی را به همه عزیزان همکار و همکاران عزیز ، به همه متخصصین دلسوز و دلسوز های متخصص تبریک می گویم .

امیدوارم  همه مان بتوانیم جهانی بیندیشیم .


امسال شکر خدا تحرکات خوبی همزمان با روز جهانی کاردرمانی صورت گرفته است ، چنانچه مطلع شده ایم ، دانشکده علوم توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شیراز دقیقا در همین روز ( 5 آبان ماه )  همایشی به همین مناسبت برگزار می کند ، به همین ترتیب تا جایی که در مورد دانشکده علوم توانبخشی دانشگاه اصفهان هم مطمئن هستم ، این دانشکده نیز قصد دارد در روز 8 آبان جشن روز جهانی کاردرمانی را تدارک ببیند .

همچنین دقیقا در همین تاریخ 5 آبان ، امتحان دکتری کاردرمانی نیز برگزار می شود .

بسیار سپاسگزار خواهم شد اگر دوستان و همکاران ، اخبار تکمیلی در این خصوص را در قالب گزارش و ... کار کنند و به آدرس Houshvar.otr@gmail.com  ارسال فرمایند تا با نام خودشان در همین وبلاگ درج شود .

دعا می کنم از هم اینک ، تصمیم بگیریم،  جدید با همدلی و پشتکار بیش از پیش ، اتحادمان را تحکیم و اعتمادمان را توسعه دهیم و فردایی روشن و پر افتخار را برای جامعه کاردرمانی فراهم آوریم .


ارادتمند شما : پارسا هوش ور


درمانهای رایج برای مقابله با اختلال نقص توجه – بیش فعالی ( 1 )   دارو درمانی

با سلام و درود خدمت همکاران گرامی و همراهان گرانقدر . در مجموعه مطالب پیشین در خصوص اهمیت و ضرورت بررسی اختلال نقص توجه – بیش فعالی ، تشخیص این اختلال ، و نهایتا ارزیابی های کلینیکی – بالینی این اختلال به تفصیل نوشتم . اکنون قصد دارم تا با نوشتن پست هایی مجزا در خصوص درمانهای رایج در خصوص اختلال نقص توجه – بیش فعالی نوشته های قبلی ام را به سرانجام برسانم . در پست حاضر به درمانهای دارویی برای مقابله با اختلال نقص توجه – بیش فعالی خواهم پرداخت . پس از آن ، در پستی به درمانهای مکمل و جایگزین در این خصوص اشاره خواهم کرد و نهایتا در پست آخر به کاردرمانی در کودکان با اختلال نقص توجه بیش فعالی می پردازم . از خداوند بزرگ ، مقلب ، مدبر و محول برای تک تک عزیزان ، سالی خوش و مملو از اتفاقات عظیم همراه با رشد و جهش و دانش و بصیرت آرزومندم . ----

 

غالب درمان پذیرفته شده برای کودکان ADHD ، دارودرمانی است . .... ( برای مطالعه باقی مطلب به لینک ادامه مطلب بروید )

ادامه نوشته

نکات تجربی و بالینی در خصوص جلسه اول ارزیابی کودکان ADHD  از دقیقه 5 تا دقیقه 45

با سلام خدمت شما دوستان و همکاران همیشه همراه

در این پست قصد دارم در خصوص ارزیابی جلسه اول کودکان مشکوک به اختلال نقص توجه – بیش فعالی از دقیقه 5 تا انتهای جلسه صحبت کنم .

برای ارزیابی کودکان باید مشاهده گر دقیقی باشیم و بسیار بدانیم . بدانیم باید به چه چیزهایی دقت کنیم . مدت طولانی ای با کودکان عادی دمخور باشیم و رفتارهای عادی کودکان را ببینیم تا فرق بین شیطنت عادی کودکان ، ترس عادی کودکان ، مشکل رفتاری طبیعی کودکان را از بیش فعالی ، اختلال اضطراب و هراس و اختلالات رفتاری بازشناسیم .

به همین علت به طور مختصر اشاره می کنم که ما درمانگران می توانیم  از طریق مشاهده و شنیدن ، انجام بازی های ایفای نقش ، پرسش های ساده و کودکانه ( که در پوزیشن کودکانه و راحت بنشینیم و با بی تفاوتی به پرسیدن پرسشهایی به ظاهر بی ربط به یکدیگر بپردازیم  تا  ..... ( برای مطالعه باقی مطلب به لینک ادامه مطلب مراجعه فرمایید )

ادامه نوشته

جلسه اول ارزیابی مشاهده ای کودکان مشکوک به اختلال نقص توجه بیش فعالی  ( قسمت اول )

با سلام و تقدیم احترام خدمت همکاران گرامی

در این پست قصد دارم نکات بالینی و تجربی ای در خصوص ارزیابی های جلسه اول از کودکان مشکوک به اختلال نقص توجه بیش فعالی را به رشته تحریر در آورم .

در ابتدای نگارش این متن ، مثل همیشه تصمیم گرفتم که متن ، کوتاه تر باشد و تعداد پست ها زیاد تر باشد . اما حالتی از کمالجویی و اشتیاق برای انتقال آنچه تجربه کرده ام ، مدام مرا وسوسه کرد تا بیشتر و بیشتر بنویسم . در نتیجه ناگاه به خودم آمدم و دیدم نکات تجربی و بالینی از بدو ورود کودک تا دقیقه 5  ، خود به تنهایی حدود 4000 کلمه شده است! .

تصمیم گرفتم این بار عجله نکنم . شما را با خودم همراه می کنم و تنها .... ( برای مطالعه ی باقی مطلب به لینک ادامه مطلب مراجعه فرمایید )

ادامه نوشته

اطلاعیه راه اندازی مجدد سایت انجمن علمی کاردرمانی ایران

تبریک و مژده

سر انجام با کوشش فراوان کاردرمانگران خستگی ناپذیر انجمن علمی کاردرمانی ( و به همت ویژه مدیریت پایگاه اینترنتی انجمن علمی کاردرمانی ایران - آقای دکتر پیشیاره )  سایت انجمن علمی کاردرمانی ایران بعد از وقفه ای طولانی راه اندازی و آغاز به کار کرد و این بار امید آن می رود که به همت و مساعدت کاردرمانگران توانمند این مرز و بوم راهی درخشان را بپیماید و به پایگاه اینترنتی در خور نام کاردرمانگران ایرانی تبدیل شود .

سایتی که هم اکنون می توانید با مراجعه به آدرس

www.irota.ir

مشاهده کنید .

 

همگی مان امید واریم این بار پایگاه اینترنتی انجمن علمی کاردرمانی ، محلی برای گردهم آیی کاردرمانگران سراسر ایران زمین ، محلی برای تبادل اطلاعات ، اخبار ، بحث های علمی و به چالش کشیدن مباحث متنوع و ارزشمند علمی در حیطه کاردرمانی و علوم مرتبط باشد .

همچنین امیدواریم این پیشرفت ، گامی بلند در راستای اعتلای نام و اهمیت رشته کاردرمانی و اتحاد هرچه بیشتر جامعه کاردرمانگران ایران باشد .

 

به امید آن روز که چندان هم دیر به نظر نمی رسد

پارسا هوش ور

کارشناس ارشد کاردرمانی روان

روزجهانی کاردرمانی و یک درخواست

 

۵ آبانماه -    ۲۷ اکتبر   روزجهانی کاردرمانی مبارک باد

با جستجویی ساده در سایت فدراسیون جهانی کاردرمانی به مطلب زیر برخورد می کنیم .

World OT Day, 27th October, was a huge success. Many celebratory activities were held across the world - photos and stories will be available soon on this website. You can still participate in the 'Wikiflash' opportunity to improve and update the occupational therapy related content on the online encyclopedia Wikipedia. Visit http://www.otwikiflash.net for further information.

" ۲۷ اکتبر  روز جهانی کاردرمانی یک موفقیت بزرگ است . در سراسر دنیا جشن ها و مراسم مرتبط فراوانی برگزار شده است - عکس و روایت این جشن ها به زودی بر روی همین وب سایت انعکاس پیدا خواهد کرد . همچنین می توانید به وب سایتی به نام ,wikiflash  سر بزنید و در به روزرسانی محتویات مرتبط با کاردرمانی در آن شرکت کنید . این وب سایت ، یک فرهنگ لغت ویکیپدیا ی آنلاین محسوب می شود . برای اطلاعات بیشتر می توانید به سایت زیر مراجعه کنید : "

http://www.otwikiflash.net  

وقتی به این وب سر می زنیم ، متوجه می شویم که این آدرس وب ، یک فرصت مطلوب برای آپلود کردن برخی اطلاعات در خصوص کاردرمانی است . فایده آن این است که اگر فرد دیگری در ویکیپدیا ، لغت کاردرمانی را سرچ کرد می تواند به حجم وسیعتری از اطلاعاتی که کاردرمانگران نقاط گوناگون دنیا از همین طریق آپلود کرده اند دسترسی پیدا کند .

در حال حاضر وقتی کلمه Occupational therapy  را در ویکیپدیا جستجو می کنیم ، مطلب بسیار خوب و کاملی را شاهد هستیم . به این نشانی بروید :

http://en.wikipedia.org/wiki/Occupational_Therapy

 

ممکن است عزیزان و علاقمندانی که به هر جهت توان مطالعه متن انگلیسی بالا را ندارند ، بخواهند در ستون سمت چپ همان صفحه ، زبان فارسی را انتخاب کنند . اما متاسفانه متن فارسی بسیار کوتاهتر بوده و اصلا معادل متن انگلیسی نیست .

به هر ترتیب از هر کدام از شما علاقمندان و توانمندان حیطه ترجمه که تمایل دارید در وبلاگ خودتان ( کاردرمانی ) مطلبی تحت عنوان کاردرمانی  درج کنید . درخواست می کنم که با ابراز تمایل خود در قسمت نظرسنجی وبلاگ ، بنده را مطلع بفرمایید .  از یکی از دوستان و همکاران علاقمند درخواست دارم متن انگلیسی تعریف کاردرمانی در ویکیپدیا انگلیسی را ترجمه نماید تا با نام خود ایشان در شماره بعدی وبلاگ درج کنم .

 

شایان ذکر است مطلب بعدی من درباره ارزیابی اولیه کودک ADHD در اتاق کاردرمانی ظرف هفته آینده در همین وبلاگ درج خواهد شد .

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

موفق و تندرست باشید .

روزجهانی مان هم مبارک !

در جلسه اول ارزیابی کودکان ADHD چه می گذرد . ( نکات تجربی کلینیکی )

با سلام و احترام خدمت همکاران گرامی

دراین قسمت ، در ادامه پست های قبلی ، تصمیم دارم به جلسه اول اشاره کنم .

علت تاکیدم در خصوص جلسه اول این است که ، معمولا جلسه اول آشنایی ما با والد و کودک مشکوک به ADHD از این جهات حائز اهمیت فراوان است :

1)      ارزیابی اولیه  یا Primary assessment    که به ما کمک می کند در جلسات بعد چه برنامه درمانی ای برای کودک در نظر بگیریم و در چه حیطه های دیگری ارزیابی های دقیقتری را اعمال کنیم .

2)      برقراری یک ارتباط درمانی... ( برای مطالعه باقی مطلب به لینک ادامه مطلب مراجعه فرمایید ) 

ادامه نوشته

صدهزار بازدید !!!

 

مجموع کل بازدید های کاربران از وبلاگ کاردرمانی امروز  مرز یکصدهزار ( ۱۰۰۰۰۰ )  را در نوردید .

وبلاگ کاردرمانی سرانجام شش رقمی شد .

برای این وبلاگ خوشحالم و آینده خوبی را برایش آرزو دارم

از ۴ یا ۵ سال پیش تا کنون البته با فراز و نشیب های فراوانی نوشتن وبلاگ کاردرمانی را به اتفاق همکاران کاردرمانگر ادامه داده ایم و جا داره با افتخار بگم که وبلاگ کاردرمانی چنانچه آرمانش چنین بوده است همه تلاشش رو کرده تا مطالبی تخصصی را به زبان ساده برای مخاطبین خود ارائه نماید و کمکی کوچک برای ایشان باشد .

گذشتن تعداد بازدید ها از مرز یکصدهزار تا  به هیچ وجه پدیده عجیب و نشدنی ای نیست . وبلاگهای زیادی هستند که مطالب عام می نویسند و می توانند ظرف ۶ ماه به این رکورد بنویسند .. وبلاگهایی هستند که مطالبی برای جلب توجه عام می نویسند و چه بسا از جلوه های پسندیده یا ناپسندی پرده بر می دارند تا تعداد بازدید را بالا ببرند . وبلاگ ها و وب سایت هایی هستند که متعلق به یک سازمان یا نهاد دولتی یا خصوصی هستند و کار تشکیلاتی عظیمی نیز انجام می دهند و رکورد یکصدهزار بازدید را حتی راضی کننده هم نمی دانند  .

اما بگذارید برای وبلاگ کاردرمانی که متعلق به همه کاردرمانگران است هورا بکشیم !

بگذارید برای این وبلاگ دست بزنیم و تبریک نثار یکدیگر کنیم !

بگذارید موقعیت و لینک رتبه اول این وبلاگ در جستجوی گوگل تحت عنوان " کاردرمانی " را ارج بنهیم .

 

 

در پستی که به زودی و ظرف ۳ روز آینده خواهم نوشت به موضوغ بیش فعالی باز خواهم گشت .

 

ارادتمند : پارسا هوش ور

تعاریف و علائم اختلال نقص توجه - بیش فعالی به همراه نکات بالینی تشخیصی

با سلام و خسته نباشید خدمت همکاران همیشه همراه

درپست قبلی که از استقبال فوق العاده خوبی برخوردار شد در خصوص دلایل اهمیت نگارش در خصوص ADHD در این وبلاگ مطالبی را نوشتم .

در این پست قصدم بر این است که به نگارش مطالبی در خصوص علایم و تشخیص اختلال نقص توجه – بیش فعالی بپردازم .

 

چنانچه DSMIV  یا Diagnostic & Statistical Manual ( version)  4   اشاره می کند .... ( برای خواندن ادامه مطلب به لینک ادامه مطلب مراجعه کنید )

ادامه نوشته